«آسیب شناسی اجتماعی» یکی از شاخه های مهم علوم اجتماعی است که به بررسی مسائل و مشکلات اجتماعی می پردازد. امیل دورکیم از بنیانگذاران جامعه شناسی در قرن نوزدهم، این موضوع را برای نخستین بار به طور مدوّن و روشمند در کتاب های قواعد روش جامعه شناسی و خودکشی مورد بررسی قرار داد. ویژگی مهم کار وی به کارگیری الگوی تفکر پزشکی مدرن است. براساس پزشکی کلینیکی (مدرن) که در قرن نوزدهم شکل گرفت، فرایند تشخیص بیماری بر امر آسیب شناختی و امر بهنجار قرار داده شده است. در این مقاله می کوشیم تا با بکارگیری روش تطبیقی−انتقادی نشان دهیم که «آسیب شناسی اجتماعی» مورد نظر دورکیم براساس همین الگو شکل گرفته و قوام یافته است. بدین منظور مقاله از سه بخش تشکیل شده است: در بخش نخست ویژگی های امر آسیب شناختی−امر بهنجار در تعریف و تشخیص بیماری در پزشکی مدرن به طور اجمال شرح داده می شود. سپس چگونگی تأثیر این آموزه پزشکی در رویکرد کارکردگرایانه دورکیم در بررسی مسائل اجتماعی بررسی می شود و در پایان نیز با بیان مطالعه موردی جرم، نشان داده می شود که از نظر دورکیم به کارگیری رویکرد آسیب شناختی−بهنجار در علوم اجتماعی با چه پیچیدگی ها و مناقشه هایی همراه است.