دانشمندان گذشته بر این عقیده بودند که طبقه بندی علوم که بر اساس موضوع علوم و تشابه و تفاوت آنها با یکدیگر انجام می شود، تعلیم و تعلّم آنها را آسان تر می کند. طبقه بندی علوم در تمدّن های باستان به صورت عمومی، از جمله رده بندی کتاب ها، جانداران و پدیده های طبیعی، و در تمدّن یونان باستان، به صورتی تخصّصی، مورد توجّه بوده است. در دوره اسلامی نیز که به تببین، آموزش و طبقه بندی انواع علوم توجه ویژه ای شد، این موضوع را تعریف کرده اند و اهدافی نیز برای آن برشمرده اند و حتّی طبقه بندی علوم را در شمار علوم دوره اسلامی آورده و منابعی نیز در این باره تألیف شده است. با توجه به اهمّیّت علوم طبیعی در نزد دانشمندان و حکم389ای دوره اسلامی، آنها جایگاه این علوم در میان سلسله مراتب طبقه بندی علوم و نیز تقسیمات فرعی انواع آن را تعریف و تبیین کردند؛ منابعی که به این موضوع پرداخته اند فقط منحصر به منابع مربوط به طبیعیات نیست، بلکه آثار گوناگونی از فلسفه گرفته تا عجایب نامه ها و دائرهالمعارف های عمومی تألیف شده در دوره اسلامی، به این موضوع پرداخته اند. البتّه عوامل گوناگونی بر نوع طبقه بندی ها تأثیرگذار بود؛ برای نمونه حکمای دوره اسلامی، به ویژه مشّائیان، ملاک هایی را که ارسطو برای طبقه بندی علوم در نظر داشت، پیروی می کردند. در رسائل اخوان الصفا، آثار ابن سینا و خواجه نصیرالدین طوسی و حتّی حکمای پیش تر در دوره اسلامی از جمله ابن مقفّع و ابن بهریز، این تأثیرگذاری مشهود است. دیدگاه های دینی که گاه با افکار فلسفی و عرفانی نیز در می آمیخت، عامل تأثیرگذار دیگری بود. این موضوع در آثار غزالی و نصیرالدین طوسی نمود آشکار دارد. گاه نیز شرایط محیطی زندگی مؤلفان و یا تخصص و اشتغال آنها در مناصب حکومتی، بر معیارهای آنها در طبقه بندی علوم مؤثر بود. برای نمونه، ابن سینا و انطاکی، به دلیل آنکه پزشک و داروشناس بودند، دقیق تر از دیگر حکما، علوم طبیعی را طبقه بندی کرده اند. ابن فریغون و قلقشندی نیز به دلیل نیاز حاکمان وقت و منصبشان در دستگاه حکومتی، رویکردی عمومی و کاربردی برای درباریان در تألیفاتشان داشتند. رویکرد کاربردی، ساده و حتی مایل به خرافات در آثار دائرهالمعارفی و عجایب نامه ها باعث شد تا تقسیمات علوم در این آثار، از اصول خاصی پیروی نکند.