مقدمه: از دست دادن یکی از اعضای مهم خانواده بزرگ ترین بحران است که فرد باید با آن روبرو شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی تجربه مشارکت کنندگان پژوهش از سوگ بعد از مرگ عضو خانواده بود. روش: در این پژوهش برای جمع آوری و ارزیابی اطلاعات درباره تجربه سوگ از پژوهش کیفی پدیدارشناسی توصیفی استفاده شده است. ۱۲ مشارکت کننده که تجربه مرگ یکی از اعضای خانواده را داشتند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه عمیق با آن ها تا رسیدن داده ها به اشباع ادامه یافت. یافته ها: تحلیل داده ها به ۴ مضمون اصلی و ۱۴ زیر مضمون فرعی منجر گردید که شامل: زمینه های خانوادگی مؤثر با درون مایه های فرعی: حمایت عاطفی و همراهی خانواده، کارکرد و تغییر ساختار خانواده، چگونگی انتقال خانواده از مراحل سوگ، تداوم کارکرد خرده نظام های خانواده و جایگاه فرد متوفی در خانواده؛ زمینه های شخصی مؤثر با درون مایه های فرعی: تعدیل کنندگی ویژگی های شخصیتی، کاربرد سودمندانه یا ناسودمندانه زبان، تأثیر تجارب گذشته فرد و رشد پس از ضربه؛ زمینه های نگرشی مؤثر با درون مایه های فرعی نگرش غیرمذهبی و سکولار به مرگ، نگرش مذهبی و دینی به مرگ، پذیرش یا عدم پذیرش واقعیت مرگ و زمینه های فرهنگ مؤثر با درون مایه های فرعی کارکرد شبکه حمایتی خانواده گسترده، فرهنگ مراسم سوگواری و عزاداری بود. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش ادبیات گذشته در زمینه سوگ در بافت خانواده را گسترش می دهد. همچنین زمینه های موثر استخراج شده این مطالعه دارای تلویحات کاربردی فراوان برای متخصصین و افراد درگیر در سوگ می باشد.