در این نوشتار می خواهیم رابطه هنر و سیاست با تمرکز بر نظریه هنری در شوروی دوران استالین را واکاوی و نقد کنیم. پس از آنکه استالین در آیین نامه ای سازمان های مستقل فرهنگی اتحاد شوروی را منحل کرد، کنگره نویسندگان این کشور، مهم ترین هدف خود را تحقق واقع گرایی سوسیالیستی معرفی کرد. بنابر آن همه تولیدات فرهنگی به لزوم وفاداری از آرمان های انقلاب فراخوانده شدند. واقع گرایی سوسیالیستی از ابتدای دهه 1930 تا زمان سقوط اتحاد شوروی یگانه روش رسمی خلاقیت و تعهد برای اهالی فرهنگ و هنر بود. چنانکه ساختار قدرت تخطی از آن را برنمی تافت. با توجه به حضور سیاست در ساحت فرهنگ و هنر، این پرسش مطرح است که چگونه واقع گرایی سوسیالیستی و نوع عملکرد آن بازتاب دهنده علائق قدرت و سیاست در شوروی عصر استالین بوده است؟ در پاسخ سه اصل زیربنایی، زیبایی شناسی و واقع گرایی سوسیالیستی را بررسی می کنیم تا فرضیه نوشتار را به آزمون بگذاریم: 1. هنر برای خلق ها یا اصل مردم گرایی در هنر؛ 2. تعهد به حزب؛ 3. اصالت ایدئولوژیک. برای ارائه نشانه هایی از اصول گفته شده برخی آثار هنری و ادبی این دوره به همراه دیدگاه ساخت قدرت را بررسی کردیم. یافته ها نشان می دهد این مکتب در برابر نظام سیاسی برخوردی فعالانه داشته و با توجه به پیوند با امر سیاسی اصل آزادی در هنر به مصلحت قدرت تسلیم شده است. این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی نوشته شده و رویکرد نظریه انتقادی را مورد توجه قرار داده است.