اختیارگرایان، معتقدند تنها در یک جهان نامتعیّن است که می توان انسان را دارای اراده آزاد دانست ، اما نامتعیّن بودن جهان منجر به شانسی و اتفاقی شدن امور آن و نفی اراده آزاد می شود. بنابراین، «استدلال شانس» مهم ترین مشکل اختیارگرایان است. پاسخ های آنان در برابر صورت بندی تبیینی این استدلال را به سه دسته می توان تقسیم کرد. دسته اول، به مصادره به مطلوب بودن این استدلال قائلند و تبیین تقابلی را تنها برای انتخاب های متعیّن ممکن می دانند و طلب آن را از موقعیت های نامتعیّن، غیر منطقی و دوری می دانند. گروه دوم، باور دارند با این که برای انتخاب های نامتعیّن تبیین تقابلی نداریم، اما می توان آزادی کُنش گر در انتخاب های نامتعیّن را با تبیین غیر تقابلی توضیح داد. دسته سوم، با ارائهٔ مثال هایی در صدد ارائهٔ تبیین تقابلی برای برخی از انتخاب های نامتعیّن بر آمده اند؛ در این صورت، شانسی دانستن انتخاب های نامتعیّن و نفی اراده آزاد در چنین شرایطی رد می شود. در این مقاله بعد از مقدمه ای در باب چیستی اِشکال شانس، به انواع صورت بندی آن و پاسخ های اختیارگرایان به صورت تبیینی این استدلال پرداخته و در نهایت ، به این نتیجه می رسیم که اختیارگرایان از عهدهٔ پاسخ به این اِشکال بر نیامده اند و «اِشکال شانس» هنوز به صورت چالشی حل ناشده پیشِ روی آنهاست.