آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۸

چکیده

بینامتنیت، در معنایی عام، بر شبکه ارتباطیِ تودرتوی متون با یکدیگر دلالت دارد. در این معنا، نظریه بینامتنیت به عنوان یک هستیِ انتزاعی جلوه گر می شود که بر مفهومی موسع و بی آغاز و پایان از این واژه صحه می گذارد. در این نوشتار، با عنایت به توجه فی مابین نظریه و روش، جایگاه بینامتنیت مورد واکاوی قرارگرفته و این پرسش مهم مطرح شده است که آیا اساساً نگاه روش گونه به بینامتنیت توجیه پذیر است؟ به نظر می رسد بینامتنیت به عنوان یک مفهوم پست مدرن بر سرِ دوراهیِ فرو غلتیدن در ورطه تقلیل گراییِ مفهومی از یک سو و محصور شدن در انتزاع متعلق به نظریه از سوی دیگر قرار داشته باشد. در حقیقت پاسخ این نوشتار به پرسش یادشده، «بلی» مشروط است. بینامتنیت یک روش است، به شرطی که مفهوم انتزاعیِ ارتباط بینامتنی به چیزی شبیه نقدِ سنتیِ منابع تقلیل یابد. عدم اهتمام واضعان اولیه واژه بینامتنیت، کسانی چون کریستوا و بارت، در کاربردی کردن روش بینامتنیت و هشدار از فرو کاهش بینامتنیت به مأخذیابی و تأکید بر نظریه به جای روش، چالشی را پدید آورد که نسل بعدی پژوهشگران بینامتنیت را به سمت روش و کاربردی سازی بینامتنیت سوق داد. روش تحلیل بینامتنی مبتنی بر اصول و مراحلی است که نقطه تمرکز این نوشتار می باشد. واکاوی نظریه بینامتنیت، تقلیل آن به روش و چگونگی نحوه استفاده از آن در یک پژوهش علمی، از اهداف اصلی این پژوهش می باشد.

تبلیغات