آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

در این پژوهش به تصویر ترسیم شده از اسماعیلیان الموت و رهبران ایشان در سه منظومه تاریخی مهم دوره ایلخانی، یعنی تاریخ منظوم کاشانی ، ظفرنامه مستوفی و شهنشاه نامه تبریزی پرداخته می شود و همچنین انگیزه های مغولان برای نابودی نزاریان ایران بررسی خواهد شد؛ افزون بر آن، مقایسه ای نیز با تاریخ جهانگشای جوینی ، جامع التواریخ و تاریخ گزیده به عمل آمد تا نگرش کلی هر شاعر نسبت به این حادثه تاریخی و علل دیدگاه های متفاوت و اختلاف نظر میان آنها بهتر مشخص شود. به نظر می رسد سه رویکرد متفاوت در این آثار وجود دارد: در ظفرنامه از پیشوایان اسماعیلی و پیروان آنها تصویری بسیار نکوهیده ارائه شده است و مستوفی نسبت به آنها نگاهی متعصبانه و بدبینانه دارد. این تصویر منفی و ضددینی از حسن صباح و جانشینان او، به نگاه و بیان جوینی بسیار نزدیک است؛ این در حالی است که در تاریخ گزیده که مستوفی آن را پنج سال پیش از ظفرنامه به پایان رسانده است، چنین نگاه سخت گیرانه ای دیده نمی شود. کاشانی همانند خواجه رشیدالدین نگرش معقول تر و متعادل تری نسبت به اسماعیلیان دارد و صفات منفی کمتری به آنها نسبت داده است که معمولاً رنگ دینی ندارد. در شهنشاه نامه به ندرتاز اسماعیلیان به بدی یاد می شود و هیچ گاه از صفات و کلماتی که بار معنایی دینی دارد، درباره آنها استفاده نشده است. تبریزی بارها خورشاه، آخرین رهبر اسماعیلی را ستوده و از نابودی اسماعیلیان ابراز تأسف کرده است. شاید دلیل این رویکرد در شهنشاه نامه این باشد که تبریزی جنبش اسماعیلیان را قیامی ایرانی با آرمان های ملی می دانسته و روحیه ایران دوستی او در تفسیر این حادثه تاریخی مؤثر بوده است.

تبلیغات