کیفیات ثانویه اشیاء و تمایزشان با کیفیات به اصطلاح اولیه از مباحث مهم و برجسته در صدر تاریخ فلسفه و علم شناسی جدید بوده است . صورت بندی های اولیه و جدی و تأثیرگذار این کیفیات با نام گالیله و لاک پیوند خورده است.اما توجه به ویژگی خاص این نوع کیفیات اشیاء در تاریخ فکر و فلسفه بی سابقه نبوده است و ریشه های آن را در مباحث فیلسوفان یونانی و متفکران قرون وسطی نیز می توان دید.ابن سینا از جمله فیلسوفانی است که در ذیل بحث از کیفیات محسوسه اشیاء در طبیعیات و علم النفس به این موضوع وارد شده است.ابن سینا نیز بر دشواری اثبات وجود عینی این کیفیات در اشیاء صحه می گذارد و گزارشی از سابقه این بحث در میان متفکران یونانی به دست می دهد. سپس به تفصیل و جداگانه به کیفیات محسوسه مربوط به هر کدام از حواس پنج گانه می پردازد و در باره نحوه وجود این کیفیات در خارج بحث می کند. داوری ابن سینا در باره وجود عینی این کیفیات یکسان نیست و احکام متفاوتی در باره کیفیات ادراکی مربوط به سامعه و باصره و لامسه و ذائقه و شامه دارد. در این مقاله به مسأله کیفیات ثانویه در فلسفه ابن سینا و رأی او در باب وجود عینی یا ذهنی این کیفیات بر حسب قوای گوناگون حسی پرداخته می شود.