در این مقاله، با توجه به بر هم کنش های میان جامعه فلسفی و تحولات سیاسی و فرهنگی مهمِ دوره قاجار، به دو نکته اصلی در بی توجهی به فلسفه غرب اشاره می شود: نخست اینکه جامعه فلسفی سنتی دوره قاجار نیازی عمیق و اساسی برای آگاهی از آموزه های فلسفی غرب احساس نمی کرد و بدین ترتیب تلاشی برای اخذ نظرات فیلسوفان غربی انجام نداد. دودیگر اینکه دولت مردان و روشنفکران ایران، جز جمال الدین اسدآبادی، به فراگیری و آموزش فلسفه غرب چه در قالب اعزام دانشجو برای تحصیل در این رشته و چه در قالب تأسیس رشته فلسفه در مدارس جدید از جمله دارالفنون، توجه چندانی نداشتند. در بخش پسین مقاله، استدلال می شود که بر خلاف نظر اغلب پژوهشگران، آشنایی ایرانیان با دکارت و کتاب گفتار در روش به پیش از دوره ناصری و حضور کنت گوبینوی فرانسوی در ایران باز می گردد. در پایان، فهرستی از کتاب هایی به دست داده می شود که در حوزه فلسفه غرب و در دوره قاجار به پارسی ترجمه شدند و به این نکته اشاره می شود که ترجمه محمدعلی فروغی از دو رساله افلاطون با عنوان حکمت سقراط، راهی نو در آشنایی با فلسفه غرب را پدید آورد.