مهم ترین موضوع مورد توجه جرم شناسی تلفیقی، کاربرد رویکرد تلفیق در نظریه پردازی جرم شناختی است. این رهیافت به دنبال آن است تا در پرتو توجه به مجموعه علل ارتکاب جرم (= رویکرد چند وجهی) از واقعیت پدیده مجرمانه ابهام زدایی نموده، کاستی های نظریه های تک بعدی را جبران ساخته، ارایه کننده توصیفی جامع تر از جرم باشد؛ امری که در پرتو آن نه تنها اعتبار نظریه ها افزایش می یابد، بلکه تحول و پویایی جرم شناسی را به همراه می آورد. به رغم نقاط قوت نظریه پردازی تلفیقی، پاره ای از جرم شناسان به دلایل گوناگون از جمله ابهام در روش ساخت، راهبرد ابطال را بر رویکرد تلفیق ترجیح داده، بر آن شدند که چون نظریه پردازی تلفیقی از روش مشخصی جهت ساخت نظریه تبعیت نمی کند، از این رو در عمل، نظریه هایی را با نام نظریه تلفیقی تولید نموده است که واجد ساختار مشخصی نبوده و بسته به سلیقه نظریه پرداز، واجد عنوان تلفیقی شده اند. مقاله پیش رو با توجه به انتقاد مطرح شده تلاش می کند ضمن گونه شناسی نظریه های تلفیقی و طبقه بندی آنها، الگویی را برای ساخت نظریه های تلفیقی پیشنهاد دهد که در آن به هدف، سطح و نوع ساخت نظریه تلفیقی توجه می شود و بر مبنای آن با تعیین گستره کاربرد(عام یا خاص)، سطح (خرد، میانه و کلان) و نوع ساخت نظریه (گزاره ای یا مفهومی) نظریه تلفیقی ساخته می شود