آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

یکی از مباحث کلیدی در فلسفه ی دکارت که امروزه نیز در میان پژوهشگران فلسفه ی مدرن و قرون وسطیٰ ، از اهمیت بالایی برخوردار است ، رویکرد دکارت در خصوص ارتباط علت و معلولی پدیده ها و رویدادهای مختلف است. دکارت برای ارتباط علّی میان نفس و بدن ، رویکردی اُکازیونالیستی یا همان رویکرد مبتنی بر اصالت علل موقعی، اتخاذ کرده است که بر مبنای این رویکرد، علتِ نهایی ، خداوند است ، اما پرسش اصلی جستار حاضر این است که آیا دکارت ، همه ی ارتباطات علت و معلولی میان پدیده ها - چه مادی و چه فرامادی - را اکازیونالیستی تبیین می کند و آیا اساساً می توان دکارت را بنیان گذار اصلیِ اکازیونالیسم در فلسفه دانست یا این که ریشه های علیّت اکازیونالیستی را باید در آثار و افکار متفکران قرون وسطیٰ جست وجو کرد؟ از این رو ، در این جستار تلاش خواهیم کرد تا با توجه به آثار مختلف دکارت و نیز با توجه به دیدگاه های برخی متفکران قرون وسطیٰ در خصوص علیّت ، نشان دهیم که دکارت را در بهترین حالت ، می توان طرفدار نظریه یا رویکردی شبهِ اکازیونالیستی در خصوص علیّت دانست که بر اساس آن ، چنین نیست که علل فیزیکی و طبیعی در رویدادهای مختلف ، تأثیرگذار نباشند، بلکه - به زعمِ دکارت - در کنار علیّت خداوند ، می توان از تأثیرگذاری علل طبیعی نیز سخن گفت.

تبلیغات