آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

تسلط روسیه تزاری بر قفقاز در نیمه نخست سده نوزدهم، بیشتر از دیدگاه نظامی بررسی شده است. از جنبه های غفلت شده این موضوع، ذهنیت روس ها از جنوب قفقاز و شناختی است که آنان از این سرزمین و مردم آن به دست آوردند؛ شناختی که راه تسلط بر آن را هموار کرد. به نظر می رسد قفقازی که امروزه می شناسیم خود نتیجه چنین شناختی بوده است و درونمایه ای شرق شناختی دارد. به بیان دیگر، مفهوم پسااستعماری قفقاز به مثابه یک کل جغرافیایی و فرهنگی با درک تاریخی ایرانیان و ساکنان بومی این سرزمین از آن تفاوت دارد. در نوشتار پیش رو تلاش شده است بر این زاویه غفلت شده از موضوع پرتوافکنی و روند تکوین شناخت روس ها از جنوب قفقاز و مردم آن و شکل گیری ذهنیت استعماری از این سرزمین بررسی شود. روش نوشتار، توصیفی- تحلیلی بر مبنای تحلیل اطلاعات استخراج شده از منابع دست اول به زبان های مختلف است و در سه بخش سازماندهی شده است: در بخش نخست زمینه و منابع شناخت اولیه روس ها از جنوب قفقاز ارزیابی می شود؛ در بخش دوم، اقدام های اکتشافی روس ها در سده هجدهم با هدف دستیابی به شناختی علمی از این حوزه و در بخش سوم، نقش نخبگان بومی در شکل گیری و توسعه ذهنیت استعماری روس ها از تاریخ، فرهنگ و جغرافیای قفقاز بررسی می شود. نتیجه نوشتار نشان می دهد که روس ها به موازات اقدام های نظامی برای تسلط بر قفقاز برنامه مشخصی را برای کشف و شناخت این سرزمین و مردم آن پیش بردند. شکل گیری قفقاز به مثابه سازه ای مفهومی با درون مایه ژئوپلیتیک از دستاوردهای این برنامه اکتشافی بود.

تبلیغات