اسپینوزا، فیلسوف عقل گرای قرن هفدهم، به تبع سلفش دکارت قائل بود که با منطق ارسطویی و قیاس اقترانی صرف نمی توان در حوزه علم و فلسفه به یقین لازم دست یافت. از این رو ریاضیات و به طور خاص هندسه را سرمشق تفکر فلسفی خود قرار داد و در کتاب اخلاق، اندیشه های نهایی خود در حوزه متافیزیک و انسان شناسی فلسفی را در قالبی اقلیدسی و با روشی ترکیبی و تکاملی نظم بخشید. اسپینوزا همچون دکارت، اما به صورتی ضمنی، بین «صورت بیان» و «محتوای روش» تمایز قائل شد و برخلاف دکارت شکل ترکیبی را با محتوای اندیشه خود، که از معلول به سوی علت چینش یافته بود، سازگارتر یافت و نظام فلسفی اش را با توجه به این سازگاری بین شکل بیان (ترکیبی-اقلیدسی) و روش (کل گرایانه-تکاملی) و محتوای تفکر عرضه کرد. در این مقاله ماهیت و محتوای این وام گیری ها و ارتباط ها بررسی شده و روش آن نیز مبتنی بر تحلیل فلسفی متن و بر اساس ساختار تفکر اسپینوزاست.