عالمان اخلاق کاربردی در مواجهه با مسائل اخلاقی به طور کلی درباره سه روش گفتگو می کنند: روش قیاسی یا به عبارتی، استدلال از بالا به پایین، روش استقرایی یا استدلال از پایین به بالا، و روش بینابینی یا توازن متفکرانه. قیاس گرایان یا طرفداران روش قیاسی بر نقش محوری و اساسی نظریه های اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوری های اخلاقی تأکید می کنند. این مقاله تلاش می کند تا باگزارش و نقد قیاس گرایی، جایگاه واقعی نظریه های اخلاق هنجاری را در روش شناسی اخلاق کاربردی نشان دهد. قیاس گرایی بر نقش محوری و اساسی نظریه های اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوری های اخلاقی، به ویژه در حیطه های مسئله خیز تأکید می کند. با نقد و ارزیابی مدعیات و دلایل قیاس گرایان می توان به دیدگاه روشنی درباره جایگاه واقعی نظریه های اخلاق هنجاری در روش شناسی اخلاق کاربردی رسید و این همان هدف مقاله است. روش بحث در این مقاله، به اقتضای ماهیت آن، کیفی است که با کاربرد روشی توصیفی – تحلیلی و انتقادی، اهم دلایل و انگیزه های قیاس گرایان را از منابع اصلی آنان به دست آورده، با نقد و بررسی آنها به این نتیجه می رسد که با اتخاذ رویکردی معتدل در نظریه پردازی و بهره گیری از ظرفیت نظریه های اخلاقی، می توان در کنار بهره مندی از امتیازهای رویکرد قیاس گرایان از ایراد های وارد بر این رویکرد در امان بود.