فیلسوفان مسلمان در نظریه وجود ذهنی، مسئله واقع نمایی علم و تطابق ذهن و عین را پیش فرض گرفته اند. این پیش فرض با چالش هایی روبه روست. به طور مثال فیلسوفان معاصر غربی مثل کواین، دیویدسون، مسئله تطابق ذهن و عین را که پیش فرض طرح وجود ذهنی است، از ریشه به چالش می کشند. این فیلسوفان معتقدند بدون داشتن چهارچوب معرفت شناسانه یا معناشناسانه، پرداختن به مسائل هستی شناسی راه به جایی نمی برد. با این حال با فرض قبول اصل وجود ذهنی و پذیرفتن تشخص موجودات ذهنی، می توان نقش جدیدی برای مفهوم وجود ذهنی تعریف کرد. در اینجا از نسبت میان ذهن و موجودات ذهنی در درک و تولید عبارات زبانی می پرسیم و سعی می کنیم نشان دهیم می توان با کمک مبحث وجود ذهنی پاسخی به پرسش «چگونه به فهم جملات یا عبارات زبانی می رسیم» داد. در نهایت بر این نکته تاکید می کنیم که پذیرش وجود ذهنی موجب می شود جنس قواعد زبانی دخیل در فهم یک عبارت یا جمله زبانی را توصیفی و نه تجویزی و دستوری بدانیم.