آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۱

چکیده

موضوع مقاله حاضر مسئله پذیرفتن فرزندخوانده، ابعاد مختلف آن و نیز تجربه زیسته خانواده های جانبازان قطع نخاعی درباب فرزندخوانده است. موضوع فرزندخواندگی در خانواده جانبازان زمانی معنی پیدا می کند که بسیاری از جانبازان قطع نخاعی، به دلیل ناتوانی جسمی و جنسی، قابلیت داشتن فرزند را ندارند و به ناچار، به پذیرفتن فرزند روی می آورند. حال، سؤال این است که آنها موقعیت خود را پس از پذیرفتن فرزند و نحوه مواجهه با آن چگونه روایت می کنند. با چه دشواری های احتمالی دراین زمینه مواجه شده اند؟ به نظر می رسد خانواده ها با دشواری های مختلفی مواجه شده اند که پیش بینی پذیر نبوده است. انتخاب روش نظریه مبنایی، به مثابه روشی کیفی، نخست، به فهم عمیق تر موضوع می انجامد، و دوم، به بسط بیشتر مفاهیم نظری و امکان نظریه سازی دراین باره کمک می کند. سوژه های تحقیق را 20 نفر از جانبازان قطع نخاعی (اعم از قطع نخاع از کمر و قطع نخاع از گردن) در سه شهر تهران، قم و اصفهان تشکیل داده اند. مطابق یافته ها، جانبازان در مواجهه با مشکلاتی چون تنهایی و بروز اختلافات خانوادگی ناشی از آن، به منظور ایجاد پیوندهای بیشتر عاطفی، مناسب ترین راه را پذیرفتن فرزندخوانده تشخیص داده اند، اما به مرور زمان با رسیدن فرزند به سن بلوغ، به ویژه از دوره دبیرستان به بعد، خانواده ها با مسائل و دشواری های چندوجهی مواجه شده اند. پنهان کردن موضوع فرزندخوانده با عنوان «راز بزرگ»، مسئله «محرم و نامحرمی»، برخورد اقوام و دوستان، موضوع تک فرزندی، موانع حقوقی، دشواری های عرفی و عدم پذیرش جامعه «طرد یا ترحم اجتماعی» را می توان ازجمله مسائل پذیرفتن فرزندخوانده در چنین خانواده هایی برشمرد. 

تبلیغات