فضاهای شهری صحنه هایی هستند که فعالیت های عمومی زندگی شهری در آنها رخ می دهد. احتمال وقوع جرم در فضاهای بی دفاع شهری یا جرم زا، به دلیل امکان پذیرنبودن رؤیت بصری، بیشتر است. پژوهش حاضر، که در محله نواب تهران در پاییز سال 1393 صورت گرفته است، از نوع کیفی و به روش نظریه مبنایی است. داده ها از مسیر مشاهده میدانی و مصاحبه عمیق با 30 نفر از افراد بالای 25 سال (زنان خانه دار لیسانس و دیپلم، زنان و مردان کارمند و کسبه محل، نگهبان بوستان محله، رئیس سرای محله، رانندگان تاکسی و دیگر افراد مطلع درباره موضوع) در محله نواب جمع آوری شده است. به دنبال پاسخ به این پرسش های کلی که ساکنان این محله چه وضعیتی دارند، چه راهکارهایی برای بهبود وضعیت زندگی آنها با مشارکت زنان محله تصورپذیر است و آسیب های اجتماعی موجود، به چه اختلالاتی در کارکرد خانواده ها انجامیده است، سه مقوله "امنیت اجتماعی، به خطرافتادن بهداشت خانواده (روانی جسمی) و اختلال در کنش های سازنده اجتماعی فرهنگی" به منزله مقولات برجسته استخراج شدند. مطابق نتایج، زنان محله مشارکت خود را بی نتیجه یا همراه با نتایج کوتاه مدت در بهبود وضعیت محله دانستند، آسیب ها به ایجاد نظمی جدید منجر شده بود که هردو گروه بزهکاران پراکنده در محله و آسیب دیدگان را به واکنش های اغلب طعنه آمیز درقبال نظام برنامه ریزی و نظارت جامعه واداشته بود. دستاورد نهایی کاربردی پژوهشگر در میدان تحقیق، شکل گیری فضای تملک مقطعی فضا به دست زنان محله بود، که این مشارکت متداوم دیده نشد و زنان ساکن این محدوده مشارکت اجتماعی مداوم را بی نتیجه، طنزآلود و حتی خطرناک ارزیابی کردند. درخلال تحقیق، توصیفی که در سطحی بالاتر درباره وضعیت کلی فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده های ساکن برج های نواب درمعرض آسیب های متعدد حاصل شد، "تقابل کارناوالی در فضای شهری" نام گرفت.