داستان های عامیانه بازتاب هویت فرهنگی هر ملت هستند که ایدئولوژی حاکم و پس زمینه های ذهنی آن جامعه را منعکس می کنند. مطالعه حاضر با استفاده از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی به لایه های زیرساختی نظام روایی در داستان عامیانه «کره اسب سیاه» نفوذ کرده و عوامل گفتمانی کنش و شوش را در شش مرحله در فرایند معناسازی تحلیل کرده است. شوش و کنش متقابل بین شاهزاده و کره اسب و تعامل بین این دو نظام حسی ادراکی و هوشمند، مهم ترین عامل شکل گیری و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیت دیگر و حالت های پس از تغییر در این داستان هستند. در این نظام روایی گاهی احساس و ادراک با تأثیر بر عوامل معنایی، معنا را به وجود می آورد و گاهی نیز کنش، شوش زا می شود. همچنین، در این پژوهش مراحل ارتقای توانش های مادی و معنوی اسب به عنوان موجودی غریزی و مادی به موجودی اسطوره ای و کنشگری آسمانی و به عبارتی سازوکار استعلایافتگی کره اسب تبیین می شود.