آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۸

چکیده

نگرش به طلاق همچون آیینه ای است که اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه را بازتاب می دهد. این موضوع می تواند در کاهش کیفیت زندگی زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مؤثری داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، فراتحلیل مطالعات انجام شده دربارة نگرش به طلاق و نیز تبیین عوامل مؤثر بر این نگرش است. پژوهش حاضر از روش فراتحلیل کیفی بهره می جوید. بدین منظور، کلیه مطالعات انجام شده درقالب پایان نامه، مقاله علمی و طرح پژوهشی در طی سال های 1382 تا 1394، که درمجموع، پس از بررسی، چهارده اثر برآورد شد، با بیشترین ارتباط محتوایی با موضوع تحقیق انتخاب و به صورت تمام شماری مطالعه، فیش برداری و تحلیل شدند. یافته های این مطالعه نشان می دهد که سطح بالای تحصیلات، استفاده از اینترنت و داشتن ماهواره، طبقه اجتماعی سطح بالا، تفاوت های اجتماعی و فرهنگی همسران، تعارض در خانواده، کم رنگ شدن نقش اقتصادی مرد و کوچک شدن ابعاد خانواده، ازجمله عوامل مؤثر در نگرش مثبت به طلاق هستند. عواملی مثل پای بندی به مذهب، سنت گرایی، پرهیز جنسی، رضایت زناشویی، نبودنِ طلاق در خانواده، و سرمایه اجتماعی در ایجاد نگرش منفی به طلاق مؤثرند. نگرش مثبت به طلاق، روند نسبتاً فزاینده و روبه رشدی را نشان می دهد. این روند محصول تسلط فردگرایی و لیبرالیسم، کاهش کنترل های نهادی، غلبة ارزش های فوق مادی، سبک زندگی مدرن، ورود زنان به بازار کار و عدم تعادل هزینه فایده ازدواج است. درمجموع، به نظر نمی رسد میزان روبه رشد طلاق و نگرش مساعد به آن، نشان دهنده ناخرسندی عمیق از نفس ازدواج باشد، بلکه نشانه عزم راسخ تر برای تبدیل ازدواج به رابطه ای پرثمر و رضایت بخش است. چنین تحولی متعلق به عصری است که با بازاندیشی مشخص می شود؛ یعنی عصری که در آن کنش ها و باورهای ما دائماً بررسی می شود.

تبلیغات