انسانشناسى
آرشیو
چکیده
متن
1 - هر یک از رشتههاى علوم انسانى متناسب با مسائلى که در قلمرو آنها مطرح است، تعریف خاصى از انسان ارائه مىکنند یا تعریف خاصى را پیشفرض گرفتهاند. این تعریفها لزوما با یکدیگر همانندى ندارد و چه بسا در هیچ مرحلهاى از تحول و تطور آن علم هم مورد تامل قرار نگرفته باشد. اگر در اقتصاد، سخن از رفتار عقلانى است و در روانشناسى و جامعهشناسى، نحوه تعامل فرد با محیط و چگونگى بروز رفتار فردى و اجتماعى انسان محل گفتگوست، و اگر در حقوق، براى تکلیف و حقوقى که هر انسانى در ارتباط متقابل با دیگران دارد، قانون بنا نهاده مىشود و اگر در اخلاق و دین، غایتى براى آدمى تصویر مىشود که خود را باید به آن مقصود برساند، همه و همه مستلزم داشتن دیدگاه خاصى در باب انسان است. از این رو، انسانشناسى مقدم بر همه علوم و معارف خواهد بود.
نکته مهم در اینجا آن است که از نگاهى فراتر از هر رشته تخصصى، تکلیف خود را با انسان مشخص کنیم; ساحتهاى وجود او، از جمله بدن، ذهن، نفس و روح، مشخص و تعریف شوند و بدانیم کدامیک از ساحتهاى وجود انسان در زندگى اجتماعى مىتواند محقق شود؟ کدامیک از این ساحتها زیر تاثیر هر یک از سه عامل وراثت، محیط و سن قرار مىگیرد؟ و در نهایت کدام یک از ساحتهاى وجود انسان حقیقت اوست؟ مساله فطرت و فطرى بودن دین به کدام یک از ساحتهاى انسانى مربوط است و چه نقشى در شناخت ماهیت انسان ایفا مىکند؟ هر گونه پاسخى به سؤالات فوق، مبنایى را در شناخت انسان و روش شناخت او پدید مىآورد.
2 - اختلاف فیلسوفان و عالمان تجربى و دینشناسان در توصیف انسان، ناشى از عدم شناخت و عدم تفکیک روشهاى انسانشناسى است. آیا روش شناخت انسان باید روش تجربى باشد که معمولا نحلههایى از روانشناسان و جامعهشناسان و آنتروپولوژیستها مدعى آنند؟ گستره و محدودیت روش تجربى کدام است؟ با فلسفه چه ساحتیا ساحتهایى از انسان را مىتوان شناخت؟ دامنه و محدودیت روش عرفانى و تاریخى کدام است؟ توصیفاتى که در قرآن و روایات ائمه: از انسان به عمل آمده است ناظر به کدامیک از ساحتهاى وجود انسانى است؟ و چگونه اختلافات روانى افراد بر اساس این توصیفها توجیهپذیر است؟ و مهمتر از همه این پرسشها، این سؤال است که اگر یافتههاى تجربى، فلسفى، عرفانى یا تاریخى درباره انسان، با دادههاى وحیانى سازگار نبودند، چه باید کرد؟
3 - اگر در دین سخن از احکام ارزشى و حقوقى ثابت و جاویدان براى انسان هست، فرع بر این است که لااقل پارهاى از نیازها، گرایشها و بینشهاى انسانى دستخوش تحول و تغییر نیستند و این خود، تعریف و تبیینى از انسان را مىطلبد که زمینهساز صدور چنین احکامى باشد.
4 - مطلب دیگر در شناخت انسان این است که آیا انسان به عنوان یک پدیده خارجى (خارج از ذهن) مىتواند متعلقشناسایى عالم قرار بگیرد، یا اینکه عالم همیشه به عنوان ناظر پدیدهها -چنانکه در شناخت طبیعت ادعا مىشود- نمىتواند به بررسى موضوع مورد تحقیق بنشیند و به میزانى در مساله به عنوان «عامل» مطرح خواهد بود. امروزه، در شناخت پدیدههاى -به ظاهر مسلم- عینى مثل سرعت، زمان و مکان، نقش ناظر بودن صرف براى دانشمند محل تردید واقع شده است. در این صورت آیا انسانشناسى مىتواند عینى (objective) باشد؟ یعنى انسان را همانند یک پدیده خارجى طبیعى بدانیم و در باب او به توصیف بپردازیم.
5 - معمولا گفته مىشود تمایز انسان از سایر حیوانات به تعقل و تفکر اوست، ولى کمتر از معناى سیطره عقل و محدوده آن سخن مىرود. نقش احساسات و عواطف در کنار این سیطره نیز، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نابهنجاریهایى مانند کودنى، رواننژندى، سفاهت و جنون به چه میزانى به انسانیت انسان لطمه وارد مىکند؟ ناگفته پیداست که اگر مبناى عالمى «سیطره عقل بر همه رفتارهاى انسانى» باشد، او از دیدگاه فیلسوفان علوم انسانى، قائل به اختیار آدمى شده است و در این صورت، با مشکل معرفتشناختى تعریف خوب و بد و انتخاب افعال بهنجار اخلاقى روبرو خواهد بود و اگر مبناى عالم دیگرى «سیطره امیال و عواطف انسانى» باشد او قائل به جبر آدمى شده است و با مشکلات خاص خود و از آن جمله، مساله حقوقى تعیین حد و مرز کیفر و مجازات و پاداش براى افعال انسانى روبرو خواهد شد. مساله جبر و اختیار آدمى از دیدگاه انسانشناسى و فلسفه علوم انسانى، مسالهاى متفاوت از جبر و اختیار فلسفى و کلامى است و بنابراین هنوز در میان ما مسالهاى بدیع و سزاوار پژوهش است.
با توجه به سؤالات و پرسشهایى که نمونههایى از آن در این مختصر آمد و با توجه به این نکته که همه این مبانى انسانشناختى و پرسشهاى گوناگون، در رسیدن به اهداف و شیوه تعلیم و تربیت انسان مؤثر است و براى پرداختن به هر یک از شاخههاى علوم انسانى، و صدور قضیهاى توصیفى یا ارزشى درباره انسان، هر محققى محتاج پاسخهایى در این زمینه است; دفتر همکارى حوزه و دانشگاه، موضوع نشست علمى سالانه خویش را «انسانشناسى» قرار داد و از محققان حوزوى و دانشگاهى براى شرکت در این مباحثه دعوت کرد. مجموعه حاضر، حاصل این تلاش علمى است که در جاى خود از ارزش والایى برخوردار است، لیکن با پاسخهاى مورد انتظار باز هم فاصله بسیار دارد و این مطلب حاکى از آن است که انسانشناسى، هنوز مسالهاى پویا و در خور تحقیق است. فصلنامه حوزه و دانشگاه، ضمن درج مقالات و سخنرانیهاى برتر این نشست، همه محققان و اندیشمندان را به تاملى دوباره فرا مىخواند و آمادگى خود را براى دریافت و نشر پاسخهاى سؤالات جدى خویش اعلام مىدارد.
سر دبیر