آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

روایت شناسی، علمی نوپاست که در دهه شصت قرن بیستم توسط نظریه پردازانی همچون ژرار ژنتو تزوتان تودورفایجاد شد. این علم به طور مشخص به روش شناسیِ ساختار و روشِ روایت می پردازد و به طور عمده حوزه عملکردش ادبیات است. از سوی دیگر، پدیدارشناسی روحِهگل یکی از بزرگ ترین آثار تاریخ فلسفه است که در آن، هگل به تعبیری، تمام دقایق و مراتب اندیشه و تاریخ بشری را بررسی کرده و همه آنها را به نحوی دیالکتیکی در بطن روح جای می دهد. موضوع این کتاب در یک کلام، همان گونه که از عنوانش پیداست، داستان پدیدار شدنِ روح است. در بیش از دو قرنی که از انتشار این کتاب می گذرد، شرح ها و تفسیرهای متعدد و متنوعی در حوزه های مختلف درباره آن نوشته شده است. مقاله حاضر تلاش می کند تا صرف نظر از مباحث فلسفی و محتوایی، تمرکز خود را بر نوع پیشروی روایت و منطق حاکم بر آن معطوف کند و در نتیجه بتواند دست کم طرحی از چگونگیِ روایت شناسیِ وجوهی از پدیدارشناسی روحهگل و روش روایت گری این کتاب ترسیم کند. در نتیجه، این مقاله با تکیه بر تقسیم بندی های روایت شناختی، اثر هگل را از سه منظر راوی، روایت شنو (مخاطب) و روایت گری بررسی می کند و در هر مرحله نیز نشان می دهد که هگل افزون بر ابداعات متعدد و تعیین کننده فلسفی، چگونه و از چه لحاظی در زمینه روایت شناختی نیز دست به ابداعاتی خلاقانه، منحصربه فرد و حتی گاهی بی سابقه در تاریخ روایتِ بشری زده است.

تبلیغات