اکنون در اوایل قرن بیست و یکم با رشد و کاربرد فزاینده فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی نوین روبرو هستیم، به طوری که همه عرصه زندگی انسان اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در نوردیده است.رویکردهای مثبت و منفی نسبت به عملکرد و پیامدهای اجتماعی و روانی فناوری از ابتدای پیدایش دوران بویژه انقلاب صنعتی همواره وجود داشته است. نکته مهم این است که هم اکنون در قرن بیست و یکم و پیدایش فناوری های نوین همچنان دیدگاه های خوشبینانه و بدبینانه نسبت به فناوری وجود دارد و تداوم یافته است. از همین رو، نظریه و رهیافت ها نسبت به فناوری های نوین نیز گاه جنبه قطبی پیدا کرده اند؛ هریک با مبانی نظری، فلسفی و انسان شناختی و ارزشی متفاوتی در مقابل هم قرار گرفته و ارزیابی های متفاوتی ارائه می کنند. یکی از مباحث و دیدگاه هایی که در قرن بیست و یکم پیرامون کارکردها و نتایج کاربرد فناوری های نوین مطرح شده این است که باید نوعی تجدید نظر در مورد چگونگی بررسی و ارزیابی فناوری های نوین صورت گیرد و از دوآلیسم خوش بینی و بدبینی فراتر رفت و رویکردی واقع گرایانه نسبت به نحوه عملکرد و پیامدهای فناورهای نوین در پیش گرفت. اما رویکرد نوینی که از سوی کسانی مانند کلنر مطرح شده این است که باید رویکردی واقع گرایانه نسبت به فناوری داشته باشیم، و بطور همزمان نقاط ضعف و قوت فناوری ها را مد نظر قرار دهیم و به گونه ای تجربی به بررسی نتایج و پیامدهای فناوری های نوین بپردازیم و بطور تجربی عملاً نشان دهیم که در چه موارد و زمینه هایی فناوری های نوین باعث پیشرفت و ارتقای کیفیت زندگی بشر شده و می تواند زمینه و بستر مناسبی برای رشد و شکوفایی مادی و معنوی زندگی انسان فراهم آورد. افزون بر آن با شناخت واقع گرایانه ای که از فناوری هایی بدست می آید می توان به عملیاتی کردن راه های استفاده مطلوب و در جهت ارتقا و شکوفایی منش و شخصیت و ابعاد مختلف انسان پرداخت و دنیایی بهتر و عادلانه تر و با آسیب های زیست محیطی کمتر و روابط انسانی بهتری را شاهد بود.