هدف پژوهش حاضر، سنجش سبک رهبری برای سطوح معاونین، مدیران و رؤسای یکی از شرکت های گروه سایپا از دو بعد خود ارزیابی و ارزیابی توسط کارکنان از یک سو و بررسی روابط بین ویژگی های جمعیت شناختی کارکنان و سبک و پی آمدهای رهبری مدیران از دگرسو بوده است. برای سنجش سبک رهبری، از نظریه ی مدل کامل رهبری[1] و به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه MLQ[2] بهره گرفته شد. این مطالعه، یک پژوهش کاربردی و در زمره ی تحقیقات توصیفی، از نوع مطالعات همبستگی است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری توصیفی و استنباطی (شامل آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تی مستقل) استفاده شد. نتایج نشان داد که پی آمدهای رهبری (انگیزش کارکنان، رضایت کارکنان و اثربخشی رهبری) با سبک رهبری تحول آفرین، رابطه ای مثبت و معنادار دارد. هم چنین شکاف معناداری بین نمرات خودارزیابی و نمرات پیروان به دست آمد؛ به گونه ای که مدیران، معاونین و رؤسا در خودارزیابی، نمرات بالاتری را به خود داده بودند. هم چنین، تفاوت معناداری بین پی آمدهای رهبری و وضعیت سبک رهبری تحول آفرین[3] در بین سطوح مدیریتی به تأیید رسید. بین ویژگی های جمعیت شناختی پیروان و ادراک شان از سبک و پی آمدهای رهبری فقط در سطح معاونین رابطه ی معنا داری دارد.