تجدد دفاعی بازنمای تلاش متفکران اسلامی اوائل قرن بیستم برای رویارویی با تجدد و منطق شرق شناختی برآمده از آن در وضعیتی پسااستعماری است. این گفتمان از تجدد، با وارونه کردن ایده های مرکزی شرق شناسی ذیل مفاهیمی ازقبیل «پرسش از انحطاط و عقبماندگی»، «تلقی ایدهآلیستی از انحطاط و پیشرفت» و «برخورد گزینشی با تمدن غرب»، تلاش دارد اسلام را با مقتضیات منطق مسلط انطباق دهد و به مدد امر مدرن به دفاع از «امر ناب» برساخته بپردازد.
مقاله پیش رو برمبنای چارچوب تحلیل گفتمان و با تکیه بر منطق شرق شناسی وارونه، درصدد است تا با بازخوانی تطبیقی آرای اجتماعی نورسی و سیدجمال، به خوانش بخشی از این مواجهه و واکاوی گفتمان برآمده از آن مبادرت کند. بازخوانی انتقادی آرای این دو متفکر نشان میدهد که با وجود تلاش نورسی و سیدجمال برای دفاع از اسلام و نهادهای آن دربرابر یورش استعمار، تلاشهای نظری این دو، با فروغلتیدن در تله شرق شناسی به بازتولید آن منجر شده است.