این مقاله تلاشی است برای فهم ذهنیت سوژههای اجتماعی (دانشآموزان) در میانة گفتمانهای مختلف مؤثر (خانواده و مدرسه). پیشفرض مقاله این است که این دو نهاد همسو نیستند، بلکه در سطح اهداف و عملکرد با هم متفاوتاند. در این تحقیق، با روشی تجربی تقاطع این گفتمانها در مدرسه بررسی میشود. به این منظور با 30 دانشآموز، 5 نفر از اولیای مدرسه و 15 نفر از والدین مصاحبة کیفی انجام شده است. میتوان دید که دو گفتمان خانواده و مدرسه در 4 مؤلفة تحصیل، مذهب، پرورش سیاسی و انضباط در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. هر کدام دانشآموز را در تملک خود میداند و سعی میکند در زمان و مکان تحت سیطرة خودش، به ذهنیت دانش آموزان مطابق با آرمانهای خویش شکل دهد. بدین ترتیب گاه در سطح اهداف و گاه در سطح عملکرد بین آنها تنش وجود دارد. این تنش موجب میشود هویت دانشآموز به مواضع گوناگونی فراخوانده شود. مهمترین علت تفاوت مدرسه و خانواده در درجة استقلال آنها از گفتمان دولت است.