سیاستها به طور کلی در منطقه خاورمیانه و به طور خاص در جهان اسلام، به واسطه حرکتهای اسلامی مشخص شده اند. در کنار ناسیونالیسم، سوسیالیسم با همه تغییرات شان، اسلام سیاسی به عنوان یک ساختار محترم مطرح شده است. هرچند در بسیاری از کشورها اسلام سیاسی یک جنبش که در اطراف یک حزب سیاسی و در برخی از کشورهای مانند سودان، پاکستان و افغانستان خود را به عنوان برچسب سازماندهی کرده است، «جمهوری اسلامی» تنها در مورد ایران است که اسلام به عنوان یک مدل سیستماتیک حکومت مطرح است.
مقاله حاضر در پی تحلیل این تحولات می باشد. تعدادی از پرسش های مهم که در این زمینه قابل طرح میباشند، عبارتند از: 1- تا چه حد جنبش اسلامی از زمان معرفی آن در مصر در دهه 1930 و بعد از آن یک مدل برای اداره جامعه تولید کرده است؟ 2- اینکه این جنبش های اسلامی در چه درجه ای از واکنش نسبت به غرب استعمارگر بوده اند؟ 3- تا چه حد فرآیندهای جهانی شدن و اصول جنبش های اسلامی مکمل یکدیگرند؟