نوشته حاضرپژوهش مختصری است در زندگی فکری گالیله و دستاوردها و کشفیات او و تاثیراتی که برجامعه علمی ومذهبی زمان خود (17 م) گذاشته است. از آن جایی که این کشفیات ارتباط نزدیکی با الهیات مسیحی داشت ،ابتدا زندگی فکری گالیله را به کوتاهی خواهیم نوشت و سپس به نقش و عملکرد کلیسا نسبت به پذیرش و یا عدم پذیرش سخنان او اشاره ای خواهیم کرد. درسیرمطالب به این پرسش نیز پاسخ گفته خواهد شد که آیا تعارض میان علم و دین در این داستان امری حقیقی است یا نه .در انتها گالیله به ترازوی نقد سنجیده می شود.