آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

فلسفه سیاسی، سرشتی فلسفی دارد؛ از این رو با مباحث مهمی از دیگر شاخه های فلسفه پیوند می خورد. ارتباط فلسفه سیاسی با معرفت شناسی، فلسفه اخلاق و انسان شناسی فلسفی، بیش از دیگر شاخه های فلسفه است. نوشتار حاضر با تمرکز نسبت میان فلسفه سیاسی اسلامی و معرفت شناسی، بر آن است که وجوه معرفت شناختی این فلسفه سیاسی را بکاود و نشان دهد که تنقیح و تبویب فلسفه سیاسی اسلام، متوقف بر حل چه سنخ مباحث معرفت شناختی است. در این مقاله، نخست بر ابتناء فلسفه سیاسی بر معرفت شناسی استدلال شده و آن گاه به شماری از مباحث مهم معرفت شناختی به ویژه در بُعد هنجاری و ارزشی آن که پیش نیاز فلسفه سیاسی اسلام است پرداخته شده است. مبناگرایی در برابر توجیه پراگماتیستی نظریه های سیاسی، مسئله تحقیق پذیری گزاره های دینی، معضله استنتاج باید از هست، منشا معرفت ما به قضایای اخلاقی انتخاب میان غایت گرایی و وظیفه گرایی از مباحث مهم مورد اشاره در این نوشتار است.

تبلیغات