از مرگ جالینوس تا آغاز قرن 16، جایگاه دانش پزشکی بسیار ارتقاء یافت و زبان های گوناگونی از جمله یونانی، لاتینی، عربی و فارسی زبان گفتگو و نوشتاری علم پزشکی شد. پزشکان تلمودی در عین پذیرش نبض شناسی جالینوسی، شریان و ورید را از یکدیگر تمیز می دادند و احتمالاً هیپرتروفی قلب و نارسائی آن را می شناختند. رازی شرحی از نارسائی آئورت (نه بدین نام) می دهد و می توان حدس زد که وی پیش از ابن النفیس به گونه ای با گردش خون ریوی آشنا بوده است و از بیماری هایی با نشانه های انفارکتوس یاد می کند. مجوسی اهوازی نیز با مقوله اخیر آشنایی داشته است. در همان روزگار، ابن سینا از ادامه ضربان قلب پس از مرگ در حیوان یاد کرده و به شرح پریکاردیت پرداخته است. پس از نظرات همانندی از جرجانی، ابن النفیس آشکارا سخنان جالینوس درباره سوراخ های عبور خون از سپتوم را مردود دانسته و جریان خون کرونر و ریوی را به درستی شرح داده است.