پسامدرنیسم منظری انقلابی، در حوزه مطالعات علوم انسانی و اجتماعی پیشنهاد می کند. این رویکرد، با به پرسش کشیدن اعتبار علم مدرن و انگاره دانش عینی و مقاومت در برابر هر گونه ادعایی درباره حقیقت، افق جدیدی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی می گشاید. در تاملی دیرینه شناختی، ریشه های پسامدرنیسم را در انسان گرایی جستجو کرده، به برجسته کردن نقش واژگان در باز ساختار بندی علوم اجتماعی و انسانی می پردازند. آنان همچنین تلاش می کنند تا نشان دهند که چگونه چالش پسامدرنیسم با عقل و سازمان عقلایی، تمامی حوزه های عملی را تحت تاثیر قرار داده است: در روانکاوی، با به پرسش کشیدن آگاهی و سوژه منسجم و منطقی؛ در سیاست، با به چالش کشیدن اقتدار ساختارهای تصمیم سازی سلسله مراتبی و بورو کراتیک که در سپهر و ساحت مشخصی عمل می کنند؛ در انسان شناسی، حمایت از فرهنگ های محلی در مقابل فرهنگ جهانی و ... .