این مقاله شرحی است بر روش شناسی یورگن هابرماس. در این مقاله چگونگی گذر وی از اثبات گرایی و عقل گرایی انتقادی کارل پوپر بررسی خواهد شد. هم چنین تلاش هابرماس برای ارایه عقلانیتی عام و جامع از طریق توصیف علایق سه گانه بشری و ارتباط این علایق با سه نوع دانش، یعنی علوم طبیعی، علوم تاریخی - هرمنوتیکی و علوم انتقادی، تبیین خواهد شد و در پایان، چگونگی بهره گیری هابرماس از هرمنوتیک گادامر و روانکاوی فروید برای پی ریزی این علوم و ترسیم وظایف و مرز هر یک شرح داده می شود.