آثار داستانی لوکلزیو، اندیشه بازگشت به جهان معنوی، درک زیبایی های طبیعت و تامل در رازهای جهان آفرینش را نوید می دهند. بیشتر قهرمانان او در پی بازیابی هویت و اصالت انسانی خویش اند. بیزاری از فضاهای پر هیاهو، سرخوردگی از دستاوردهای جهان مدرن، و نیز عشق به آزادی، شخصیت های داستانی این نویسنده را به هجرت از زادگاهشان وا می دارد، نیز فرصتی برای تامل و خلوت با خود، تا رسیدن به آرامشی روحانی را فراهم می آورند. لوکلزیو با خلق فضاهایی اغراق آمیز و گاه فراواقعی، به دنبال گریز از آزارهای جهان مادی و کاوش در هویت آدمی است. سفرهای گوناگون او به اقصی نقاط جهان، به ویژه نزد سرخپوستان آمریکا نیز او را با فضاهای معنوی و قدرت های فرازمینی آشنا می سازد. نگاه اسطوره پرداز لوکلزیو به همراه مکاشفه ها و توصیف های شورانگیزش، جهانی خواستنی در داستان هایش می آفریند. این مقاله می کوشد تا جهان معنوی و مکاشفه های درونی شخصیت های داستانی این نویسنده، و نیز چگونگی بازیابی هویت در آنها را بررسی کند.