این نوشتار به شیوه داستان سرایی ناثانیل هاثورن، به عنوان نقطه عطف تاریخ ادبیات آمریکا، می پردازد. یکی از پیامدهای انقلاب آمریکا بی بند و باری و ترک پایبندی به ارزش های خشکه مقدسان بود. کمی بعدتر رومانتیسیسم این شکاف را با ستایش فردیت نویسنده و نقش او درایجاد یک شخصیت نوین آمریکایی ژرف تر کرد. با درنظرگرفتن این حقیقت که هاثورن در چنین وضعیتی می نوشت، انتقال چنین مفاهیم مذهبی وسیاسی را به درون قلمرو داستان هاثورن می دید و تلاش می کرد پیش زمینه های خشک پیشین را بشکند و آنها را با شیوه ای که ابایی از محدود کردن معنی و دلایل وقایع ندارد، جایگزین کند تا، بدین ترتیب، از منظری متفاوت به دنیا و ساکنانش نظر بیفکند. این مقاله هاثورن را نویسنده ای آگاه نسبت به هنر خویش معرفی می کند، برای اثبات این سخن به بخش هایی از وقایع داستان اشاره می شود که هنرمند از خود ردپا بر جای می گذارد. همچنین، این گفتار با تأکید بر بخش های متفاوت داستان های وی و همچنین با تأکید بر زنجیره وقایع، بر این نکته انگشت می گذارد که هاثورن راه را برای تفاسیر متفاوت از متن های خویش باز می گذارد، کاری که به صورت نمادین تلاشی است برای رهایی از قید و بندهای دست و پا گیر جامعه اش.