مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
جبر و اختیار
منبع:
تأملات فلسفی سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۸
137 - 160
حوزه های تخصصی:
اعیان ثابته در مباحث هستی شناسی عرفانی، کلید فهم بسیاری از مباحث قضا و قدر، جبر و اختیار، علم پیشین خدا و امثال آن است. صدرالمتألهین در حلّ برخی مسائل فلسفی خود اعیان ثابته را به کار گرفته است. پذیرش نظریه اعیان ثابته به عنوان الگوهای از پیش تعیین شده تغییرناپذیر موجودات در عالم علم الهی، ناسازگاری عمیقی با نظریه مختار بودن و فاعل حقیقی دانستن انسان در نظام صدرایی را متبادر به ذهن می سازد. در نوشتار حاضر، پس از بررسی و تحلیل ویژگی های اعیان ثابته به ویژه روابط حاکم میان این حقایق کلی و جزئی با افراد عینی و خارجی آن ها، این نتیجه به دست می آید که در نگرش عرفانی ملاصدرا، اگرچه تمامی اعمال و افعال هر فرد در هر شرایطی تحت هدایت و ربوبیت اسمی و تابع مقتضیات عین ثابت اوست اما با توجه به حاکمیت فرمول «اندیشه تا عمل» بر افعال انسانی هرگز نافی مختارانه عمل کردن و فاعل حقیقی بودن انسان نیست بلکه ویژگی های نهادینه شده در عین ثابته افراد عبارت خواهد بود از بروز آثار و احکام حرکت های موّاج گوناگون و مختلفی که هر فرد با انتخاب خودش بالإجبار، تحت ربوبیت و هدایت تکوینی و ذاتی اسمی از اسماء الله قرار می گیرد و مقتضیات لوازم آن اسم را برحسب استعداد و قابلیتی که در سیر استکمالی و حرکت صعودی، در خود، فراهم نموده است به منصه ظهور می رساند.
کانون کنترل انسان در قرآن با تاکید بر مفهوم جبر و اختیار
حوزه های تخصصی:
سلامت انسان در تمام حیطه ها به شدت متاثر از سبک زندگی اوست. و از طرفی سبک زندگی و اعمال و رفتار از فرآیندهای ذهنی، روانی و سبک اندیشه انسان نشأت می گیرد و کانون کنترل شخصیت انسان کیی از مواردی است که تأثیر مهمی بر شیوه تفکر و رفتار افراد می گذارد. شواهد پژوهشی نشان می دهد بسیاری از مسائل و مشکلات انسا نها ناشی از اعتقاد به احاطه کنترل بیرونی بر افراد است لیکن تاثیر مثبت کنترل درونی بر افراد به چه میزان است؟ و آیا کنترل بیرونی نقش مثبتی در این زمینه ندارد؟ بررسی مفاهیم قرآنی و به خصوص مفاهیم مرتبط با جبر و اختیار نشان می دهد که گفتمان قرآنی بر نفی اختیار محض و تاثیر محدودی از جبر بیرونی بر افراد است لذا نگرش به کانون کنترل از زاویه دید قرآن کریم، طریقی میان کنترل درونی و بیرونی را نشان می دهد.
نقش اراده آزاد در مقابل تقدیراز دیدگاه قرآن، روان شناسی و عصب شناسی
حوزه های تخصصی:
جبر و اختیار همواره از قدیم پردامنه ترین مبانی فلسفه و مورد بحث فلاسفه و حکما بوده است. گروهی به جبر مطلق و جمعی مانند معتزلیان به اختیار مطلق معتقدند؛ اما قول میانه «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن » که از ائمه هادین(ع) به ما رسیده امروز در آزمایشگاه تخصصی علم اعصاب به اثبات رسیده است. در این مقاله، مطالعات نوروفیزیولوژی در زمینه اراده آزاد، آیات قرآنی مرتبط و سایر دیدگاه های روان شناسی و عصب شناسی مربوط به صورت مروری، مورد توجه قرار گرفته است. «بنجامین لیبت» نوروفیزیولوژیستی است که طی مطالعات علمی روی مغز درک جدیدی از هوشیاری اثبات کرده است.این دانشمند می گوید: مغز پاسخ به یک تحریک خارجی را قبل از تصمیم آگاهانه شروع می کند (پاسخ قبلاً وجود دارد، آنچه تقدیر می نامیم ). مقاله شواهدی از جبر متعالی و دایره سرنوشت از آیات قرآن کریم، دیدگاه یونگ، تفاسیر مولانا و حافظ پیش رو می گذارد و سپس عصب شناسی تعالی در علم اعصاب را مورد بررسی قرار می دهد. با تأمل در آگاهی های دینی و ارتباط آن با علوم جدید می توان گستره ی افق های دید انسان نسبت به آگاهی های دینی را افزایش داد.
عدم انتساب جبر به اشاعره (با محوریت حکمت متعالیه)
مکتب اشعری در توحید افعالی همانند شیعه، تمام امور هستی را به خداوند نسبت میدهد و اراده انسان را در هر لحظه محتاج علت میداند. لذا تفسیر نظریه کسب به جبر، قابل تردید و بررسی میباشد. در پی بررسی دقیقتر انتساب جبر به اشاعره، از دو طریق موضوع بررسی شده است. تفاوت قدرت و اراده در انسان و همچنین اعتقاد به قضا وقدر و رابطه آن با اختیار انسان با محوریت نظرات صدرا و مقایسه آن با نظریه کسب اشعری و روشن شد که نمیتوان نظریه کسب را بر جبر حمل کرد. بنابراین با پاسخ به سوالاتی همچون ارتباط قضا و قدر با اختیار در شیعه و اشاعره و از طرفی مقایسه دیدگاههای آنان در جبر و اختیار انسان، همچنین از دقت در تفاوت اراده و قدرت، و از سوی دیگر توجه به اصل نیازمندی دائمی ممکنات به علت، منتج میشود که انسان همواره در هر فعلی نیازمند اعطای قدرت میباشد تا فعل ارادی انجام دهد و این به معنی جبر نیست بلکه توحید افعالی نیز بیانگر این مفهوم میباشد و در نهایت موید آن نیز نظر ملاصدرا مبنی بر اینکه خداوند علت قریب و بعید است؛ با نظریه کسب قابل تطبیق است.
کارکرد اسماء الهی بر خُلق وخو از دیدگاه حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
مسئله اسماء و صفات الهی و خلق وخوی انسانی از بنیادی ترین مباحث فلسفه و عرفان اسلامی است. صدرا به صفات پروردگار در قوس نزول و صعود پرداخته و از خلق وخو با عنوان «شاکله و فطرت ثانویه» یاد کرده است. این پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی در صدد بررسی دیدگاه حکمت متعالیه درباره تأثیر اسماء الهی بر خلق وخوی انسان است. یافته های پژوهش بیانگر آن است که از نگاه ملاصدرا، انسان ها فطرت یکسان، اما خُلق های متفاوتی دارند، که از آن به عنوان فطرت اولیه و ثانویه نیز یاد می شود. فطرت اولیه، تجلی اسم رحمت است که همه انسان ها بر آن سرشته شده اند. قلب انسان میان دو اسم «الهادی» و «المضل» است که متناسب با سرشت و استعداد و با اعمال اختیاری خود تجلیگاه یکی از آن ها می شود. اسماء الهی در خلق وخوی انسان نقش کلیدی دارند و در سعادت یا شقاوت او تأثیر بسزایی دارند و از طرفی، اشراف اسمائی خداوند بر انسان در قوس نزول، مانع اختیار انسان در به فعلیت رساندن و آینه وجودی اسماء شدن توسط او نمی شود. همچنین، قضا و قدر در این مسئله، تبیین عرفانی می یابد.
فاعلیت انسان در مدرسه کلامی حله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۹
151 - 166
اگرچه امامیه به پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) به فاعلیت حقیقی و نفی جبر باورداشته اند، اما متکلمان امامیه در ادوار مختلف تاریخی قرائت ها و تبیین های متفاوتی از نحوه فاعلیت انسان ارائه داده اند. در مدرسه حله که روش کلامی و مفاهیم پایه متکلمان به فلسفه نزدیک شد، تبیین متکلمان از فاعلیت نیز تغییر کرده است. این نوشتار سعی دارد تا نشان دهد اگرچه متکلمان حله با اثبات قدرت بر فعل و ترک پیش از انجام فعل و اراده ای که مخصص قدرت است، نقش انسان در پدید آمدن افعال را تأکید کردند، اما از سوی دیگر با پذیرش الگوی علّیت فلسفی، از دیدگاه متکلمان پیش از خود فاصله گرفتند. در تبیین متکلمان حله از یک سو قدرت و اراده انسان در یک نظام طولی معلول اراده و قدرت حق تعالی است و از سوی دیگر علت تامه برای صدور فعل تلقی می شود که لازمه این دیدگاه، صدور ضروری فعل خواهد بود.
بررسی تطبیقی مفهوم بخت و کنش در اندرزهای دینکرد ششم و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۱۹ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۷
95 - 124
حوزه های تخصصی:
بخت و کنش(تقدیر و کوشش) و جایگاه آن ها در زندگی دنیایی و مینوی انسان، مبحثی مهم در کتاب ها و اندرزنامه های پهلوی بویژه دینکرد ششم است. این پندنامه که ششمین کتاب از مجموعه نه جلدی دینکرد به شمار می آید، مفصل ترین اندرزنامه پهلوی است که احتمالا بخش هایی از آن به شکل مکتوب و بخش هایی هم به طور شفاهی در دسترس بوده و در قرن سوم هجری بازنویسی شده است. در شاهنامه فردوسی نیز که چکیده فرهنگ ایران باستان و میراث دار اندیشه ها و ذخایر اندرزی پیش از اسلام است، بخت و کنش نمود بارزی دارد، بنابراین با مقایسه این دو اثر می توان به اطلاعات ارزشمندی درباره پیشینه ادبیات اندرزی ایران، بویژه سرچشمه های شاهنامه فردوسی دست یافت. در این مقاله کوشیده ایم با شیوه تطبیقی و تحلیل محتوا، مفهوم و جایگاه بخت و کنش را دینکرد ششم و شاهنامه بررسی کنیم. نتایج پژوهش حاکی از آن است که اندرزهای این دو کتاب- در مورد بخت و کنش- همسانی های بسیاری دارند؛ این همانندی در بخش تاریخی شاهنامه که تحت تاثیر مستقیم منابع پهلوی است، به اوج خود می رسد. تفاوت های دینکرد ششم و شاهنامه -در این زمینه- نیز به ماهیت و نوع هر اثر و هدف از نگارش آن ها بستگی دارد.
نقد و بررسی دیدگاه ابوالحسن عامری پیرامون جبر و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
71 - 98
حوزه های تخصصی:
مسئله جبر و اختیار از مباحث دراز دامن و مهمی است که از دیرباز اذهان انسان ها را به خود معطوف کرده است و اندیشمندان در ادیان و مکاتب مختلف در برابر این مسئله حیاتی مواضعی اتخاذ کرده اند. مسئله اصلی این مقاله آن است که عامری پیرامون این مسئله چه دیدگاهی اتخاذ کرده است؟ فرضیه این مقاله آن است که عامری از نظریه جبر یا اختیار مطلق دفاع نمی کند، بلکه راه بینابین آن را برمی گزیند. اهم یافته های این مقاله عبارت اند از : او برای پاسخ به این مسئله پژوهشی ابتدا تحریر محل نزاع می کند و برای تحریر محل نزاع ابتدا میان دو حیثیت شیء به اعتبار ذاتش و به اعتبار غیراش تمایز قائل می شود و بیان اقسام افعال طبیعی، قهری، فکری و شوقی فرق می نهد و بر این باور است که دو قسم فعل طبیعی و قهری با جبر ارتباط دارند و افعال فکری و شوقی با اختیار مرتبط هستند و یادآور می شود که قوه فعاله قوه ای است که فعل از آن صادر می شود و قوه منفعله قوه ای است که فعل در آن تثبیت می شود به جبر و اختیار مربوط هستند و در بحث مواد ثلاث تنها واجب بالاضافه و امکان به بحث جبر و اختیار مرتبط هستند. او از نظریه خلق افعال دفاع می کند و دلایلی برای ابطال جبر و تفویض بیان می کند و پس از ابطال این دو نظریه یادآور می شود که نظریه ای که حد وسط میان این دو نظریه صواب است، او برای اثبات راه مسئله راه میانه از حکمت الهی بهره می گیرد. البته ما تأملاتی با عنوان ارزیابی نظریه عامری در باره جبر و اختیار مطرح کردیم.
نگرشی تحلیلی به آرای مفسّران در آیه 84 سوره اسراء : «کل یعمل علی شاکلته»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تفسیری سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
7 - 30
حوزه های تخصصی:
مفسّران از آغاز تاکنون، ذیل آیه 84 سوره اسراء، در بیان معنای «شاکلته» مواضع چندی داشته اند؛ برخی آیه را بی نیاز از تفسیر دانسته اند اما بیشتر مفسّران به اجمال برای «شاکله» معانی ای چون: نیت، خُلق و خوی، عادت، دین و مذهب، ذات و طبیعت را مطرح کرده اند ولی توضیح بیشتری نداده اند و فقط در تفاسیر قرن 14 به پیام های اعتقادی و ابعاد انسان شناختی «شاکله» توجّه اندکی شده است. بیشتر تفاسیر عامّه در تفسیر «شاکله» به اقوال پیشینیان اکتفا کرده و فاقد داوری و تحلیل است و اگر توضیحی داده شده ا ست، بیان آنان موهم جبر بوده است. چنان که بیشتر مفسران امامیه نیز تا اواخر قرن 14 همانند بقیه تفاسیر، به اجمال از کنار آیه گذشته اند، ولی آنان با الهام از روایات اهل بیت^ در تفسیر «شاکله» از اندیشه جبر مطلق مصون مانده اند. نخستین تفسیری که در قرن 14به اهمیت بحث شاکله توجّه کافی کرده و به تفصیل، شبهه جبر را از حریم آیه زدوده و تأثیر جدّی در اندیشه مفسّران پس از خود داشته، تفسیر المیزان است، هر چند این تحوّل به تفاسیر عامّه راه نیافته است.
مقایسه تبیین رابطه توحید افعالی و اختیار انسان و نظام علیت از نگاه ملاصدرا و فاضل مقداد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۶
7 - 24
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهم کلامی تبیین رابطه توحید افعالی و اختیار و نظام علیت است. عدم تبیین مناسب این مسئله از طرفی موجب نگاه جبرگرایانه اشاعره و از طرف دیگر موجب تفویض گرایی معتزله شده است. نویسندگان در این تحقیق با روش توصیفی و تحلیلی، دیدگاه دو دانشمند مهم و تأثیرگذار در این خصوص را تطبیق داده و به یافته های زیر دست یافتند. هر دو اندیشمند تعارضی میان توحید افعالی از یک سو و اختیار انسان و علیت از سوی دیگر قائل نیستند و برای حل مشکل جمع اراده الهی و اراده انسان به جمع طولی روی آورده اند. فاضل مقداد اراده الهی را مشروط به اختیارانسان می داند و ملاصدرا اختیار انسان و اختیار خداوند را مانند نفس و قوای آن می داند که درعین اینکه انسان شانی از شئون الهی است اما اراده انسان با اراده خداوند یکی نیست و اختلاف بین دو دیدگاه در تفسیر نظریه امر بین الامرین، به اختلاف بینونت بین خدا و انسان بازمی گردد که فاضل مقداد به بینونت عزلی و ملاصدرا به بینونت صفتی قائل شده اند.