مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
جان راولز
حوزه های تخصصی:
مفهوم عدالت، همواره در طول تاریخ به عنوان مفهومی بنیادین اما کلی مطرح شده و دارای انواع مختلفی است. در این مقاله کوشیده ایم با عنایت به شاخصه های عدالت سیاسیِ «جان راولز»، ویژگی های این شاخه از عدالت را در گفتمان سیاسی امام خمینی (ره) بررسی می کنیم. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که عدالت سیاسی در گفتمان سیاسی امام خمینی (ره) دارای چه جایگاهی و چه شاخصه هایی است؟ بر این اساس، ایشان امنیت همگانی، مشارکت عمومی و حق گزینش برابر را به مثابه شاخصه های جهان شمول عدالت سیاسی مطمح نظر قرار می دهد.
عینیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه اعتبارگرایی جان راولز و توصیه گرایی هیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان راولز و ریچارد مروین هیر در دیدگاه های فرا اخلاقی خود که به ترتیب با عنوان های: «اعتبارگرایی» و «توصیه گرایی» شناخته می شوند، از موضعی ضد واقع گرایانه به نقد دیدگاه سنتی درباره ی عینیت پرداخته اند. هردو اندیشمند وجود حقایقی اخلاقی که مستقل از فاعل اخلاقی در عالم خارج وجود داشته باشد را انکار می نمایند؛ و با شهود گرایی به عنوان نماینده ی این تلقی از عینیت مخالفت می ورزند. در عین حال این دو اندیشمند خود را معتقد به عینیت اصول اخلاقی معرفی می کنند. به اعتقاد آنان قابلیت صدق و کذب، تعمیم پذیری و امکان استدلال اخلاقی از شرایط لازم عینیت در اخلاق هستند و نظریات آنان این شرایط را برآورده می سازد. این شرایط در نظریه ی راولز از طریق نقش کلیدی «بی طرفی» و «انصاف» و در نظر هیر با تأکید بر «فرض خویشتن در موقعیت دیگران» حاصل می گردد. بدین سان آنان برای گریز از «سوبژکتیویسم» از مفهوم دیگری از عینیت دفاع می کنند که ویژگی اصلی آن کلیت و همگانی بودن است؛ و در اندیشه های کانتی ریشه دارد. هر چند این دو دیدگاه ضد واقع گرایانه هستند اما نظریه ی راولز شناخت گرایانه و توصیف گرایانه است و در مقابل هیر از نا شناخت گرایی و توصیف ناگروی دفاع می کند. هدف گفتار حاضر پژوهش در موارد تشابه و اختلاف این دو دیدگاه در موضوع عینیت در اخلاق است.
فلسفه سیاسی در عصر جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیک می دانیم اندیشه ها و نظریه ها همواره تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و رخدادهای عصر خود بوده و چه بسا در واکنش به آنها تدوین شده اند. برای مثال مکتب زمینه گرایی در این مورد اعتقاد دارد شناخت اندیشه های متفکران ممکن نیست، مگر آگاهی از موقعیت و شرایط زمانی که متفکران در آن زیسته اند. بر این اساس به نظر می رسد فلسفه سیاسی معاصر نیز در مواجهه با واقعیت عینی چون «عصر جهانی» و آثار گوناگون آن قرار گرفته باشد. بر این اساس در مقاله حاضر، نویسنده این پرسش اصلی را مطرح کرده است که با توجه به اجتناب ناپذیری ناشی از به هم پیوستگی رو به تزاید جهانی از یکسو و در مقابل تداوم مشکلات جهانی، کدام فلسفه سیاسی قابلیت عملی و کاربردی مناسب تری دارد؟ به عبارت دیگر چگونه می توانیم به عملی شدن فلسفه سیاسی در موقعیت کنونی کمک کنیم؟ در پاسخ به سؤال اصلی، نویسنده طبق یافته های پژوهش نشان داده است که در میان سه نظریه رقیب، وجهی از لیبرالیسم اخلاقی که عموماً در اندیشه های هابرماس و جان راولز آمده، بهترین پاسخ به چالش مذکور است. به این منظور با ترسیم سه وضعیت یا سه گونه تلقی از جهانی شدن مشخص می شود که چرا نگره سوم (لیبرالیسم اخلاقی) از بعد تحلیلی و کارآمدی اهمیت پیدا کرده است. برای اثبات فرضیه اصلی، ضمن بهره گیری از آرای هابرماس و روالز، از نظریه هنجاری انتقادی به عنوان چارچوب تحقیق استفاده شده است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای به نگارش درآمده است
ارزیابی تطبیقی دیدگاه مایکل سندل و آلن هیورث درباره لیبرالیسم راولز(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۳)
120 - 146
حوزه های تخصصی:
مایکل سندل نظریه پرداز جماعت گرایی است که مواضع جان راولز را در کتاب نظریه عدالت به چالش می کشد و معتقد است در پیش فرض ها، استدلال و نتایج نظریه راولز خطاهایی وجود دارد. در مقابل، آلن هیورث با دفاع از راولز، پاسخ هایی را در برابر برخی نقدهای سندل بیان می دارد. برآنیم این موضوع را بررسی کنیم که آیا در حقیقت آن گونه که سندل و دیگر منتقدان راولز باور دارند، لیبرالیسم فردگرایی انتزاعی را پیش فرض می گیرد؟ همچنین در ادامه این ادعای مایکل سندل بررسی می کنیم که برای درک حقیقی هویت خویش باید تعلقات، باورها و وفاداری هایی را که هویت ما بدان ها وابسته است، در نظر آوریم؛ در حالی که«خود» راولزی عاری از چنین تعلقات، باورها و وفاداری هایی است. آلن هیورث در ادامه، با اقامه استدلالی این نظر سندل را به چالش می کشد.
جان راولز و روش تعادل اندیشه ورزانه در اخلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
نلسون گودمن در بحث از معضل قدیمی استقرا به مطلبی اشاره می کند که بعدها جان راولز آن را روش تعادل اندیشه ورزانه نامید و آن را به منظور استنتاج نظریه عدالت در حوزه فلسفه سیاسی به کار بست. وی مدعی بود در یک جامعه لیبرال، گزینش یک اصل خاص در باب عدالت، مستلزم ترجیحی تحکمی خواهد بود. برای حل این معضل، راولز وضع اولیه ای را فرض می گیرد که از طریق آن افراد درخصوص اصول هنجاری عدالت به توافق می رسند. از نظر او این اصول باید از طریق روش تعادل اندیشه ورزانه با احکام اخلاقی ما درباره موارد خاص و جزئی سازگاری یابند. کاربرد مفهوم تعادل اندیشه ورزانه در حوزه اخلاق را برخی فیلسوفان و صاحب نظران مورد نقدهای جدی قرار داده اند ودر مقابل برخی دیگر از آن دفاع کرده اند. به نظر می رسد در حوزه اخلاق به ویژه اخلاق کاربردی نمی توان تنها با توسل به نظریه های اخلاقی و نیز اصول اخلاقی انتزاعی به حل مسائل اخلاقی پرداخت. از همین رو، به رغم مشاجره های فراوانی که از حیث نظری درباره این روش وجود دارد، از حیث عملی این روش کاربرد فراوانی در حوزه اخلاق به ویژه اخلاق کاربردی دارد؛ به گونه ای که برخی مدعی شده اند این روش تنها روش مفید در حوزه اخلاق است.
تحلیل انتقادی مکتب رایزنی در گفتمان حقوق بشر معاصر؛ با تأکید بر آراء جان راولز و یورگن هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق بشر سال شانزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
149 - 171
حوزه های تخصصی:
در گفتمان حقوق بشر معاصر چهار مکتب را می توان شناسایی نمود که عبارت اند از مکتب حقوق طبیعی، مکتب اعتراض، مکتب رایزنی و مکتب گفتمان. این جستار به تحلیل انتقادی مکتب رایزنی در گفتمان حقوق بشر معاصر اختصاص دارد. مکتب رایزنی بیش از همه وامدار نظریات دو تن از مهم ترین اندیشمندان دوران معاصر یعنی یورگن هابرماس و جان راولز در فلسفه سیاسی است. این دو متفکر گفتگو و رایزنی را هرچند با برداشت و رویکردی متفاوت، از مهم ترین ابزارهای دستیابی به اجماع و همدلی در امور هنجاری در جوامع بشری می دانند. پرسش اساسی این است که آیا همان گونه که این دو اندیشمند می پندارند، گفتگو و رایزنی ابزار رسیدن به اجماع در مورد حق های بشری و ارزش های اخلاقی است؟ این جستار به روش تحلیل انتقادی صورت گرفته است. ازجمله نتایج تحقیق اینکه مشورت و گفتگو در مواردی ممکن است نه تنها به توافق و اجماع منجر نشود بلکه به نتایجی همچون یکسان سازی اقلیت ها و تحمیل ارزش های خاصی بر ارزش های دیگر و یا سلطه اکثریت بر اقلیت منجر شود.
صلح دموکراتیک و چندگونگی فرهنگی مردمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره ششم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
219 - 245
حوزه های تخصصی:
الگوی صلح دموکراتیک جان راولز با رسمیت بخشیدن به «مردمان» و تمایزگذاری بین جوامع «لیبرال دموکرات»، «پایگانی شریف»، «تحت فشار»، «دیکتاتوری های خیرخواه» و «دولت های قانون شکن» در عرصه بین المللی، عدالت جهانی را در راستای «معقولیت» در روابط بین کشورها به تصویر می کشد. این مفهوم از عدالت، بنیاد های اخلاقی جهان شمول را به نفع «اجماع همپوشان سیاسی» کنار می نهد. این الگو می کوشد این چندگونگی را با بهره گیری از مفاهیم «کثرت گرایی معقول»، «اجماع همپوشان سیاسی» و «دموکراسی جهان شهری» شناسایی کند. اکنون پرسش این است که آیا الگوی صلح دموکراتیک توجیه مناسبی برای شناسایی چندگونگی فرهنگی مردمان در عرصه بین المللی به شمار می آید. در نگاهی انتقادی، این الگو از آموزه جامعی سردرمی آورد که همچنان با اولویت بخشیدن به «ارزش های خاص لیبرالی»، «تصویری فراگیر و جهان شمول از بنیاد های اخلاقی» برای جامعه بین المللی بسامان درسرمی پروراند؛ به گونه ای که بر اساس آن، می توان به مداخلات بشردوستانه و تجویز جنگ عادلانه علیه «دیگری» دون مرتبه دست یازید. دستاورد این پژوهش آن است که می توان با ایجاد تعدیلاتی در الگوی صلح دموکراتیک، آن را در شناسایی چندگونگی فرهنگی مردمان کامیاب دانست. بنابراین تعدیلات، صلح دموکراتیک با ارایه «رویکردی حداقلی»، «ذات گروی مفهومی» و «نگاهی اتوپیایی-واقع گرا» سمت وسوی رادیکالی نسبی گرایی فرهنگی و جهان شمول گرایی لیبرالی را در سیاستگذاری جهانی بی اثر می سازد.
چرخش های عدالت: نقد عدالت لیبرالی از منظر عدالت لیبرتارینی بررسی و ارزیابی کتاب بی دولتی، دولت و آرمانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
در سراسر تاریخ فلسفه پرسش هایی مطرح بوده و هست که مهم ترین آن ها را می توان حول مفهوم عدالت و آزادی صورت بندی و شناسایی کرد. در قرن بیستم نسبت بین عدالت و آزادی بیش از پیش برای جوامع بشری اولویت پیدا کرد و مهم ترین آثار علمی به آن پرداختند. نظریه عدالتی که از سوی جان رالز در این خصوص مطرح شد محوریت مباحث علمی را مختص خود ساخته و و دغدغه سیاستمداران را برانگیخت. رابرت نوزیک در نقد عدالت به مثابه انصاف که رالز مطرح کرد از عدالت به مثابه استحقاق دفاع کرد. رالز دولت رفاهی و نوزیک دولت کمینه را واجد شرایط تحقق عدالت در جوامع معرفی کردند. به این سبب دوگانه های دیگری چون حق فرد / خیر جمع، وضع برابر / فرصت برابر، نیاز / شایستگی و...در اندیشه این دو مطرح شد. نوزیک در کتاب بی دولتی، دولت و آرمان شهر به تشریح علل تقدم یکی از این دوگانه ها بر دیگری پرداخت. در این نوشتار پس از معرفی بخش های کتاب بی دولتی، دولت و آرمان شهر تلاش می شود تا از یک سو انتقادات نوزیک به جان رالز مورد واکاوی قرار گرفته و در پی آن با یک بازخوانی انتقادی برخی ایرادات وارده به ایده عدالت استحقاقی و دولت کمینه نوزیک مطرح شود.