مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
مصباح الهدایه
مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، نوشته عزالدین محمود کاشانی یکی از آثار گرانبهای عرفانی منثور فارسی در موضوع تصوف و اخلاق است که در میان آثار فارسی قرن هفتم به بعد کم نظیر است. دوستان و مریدان کاشانی، پیوسته از او می خواستند تا عوارف المعارف شیخ شهاب الدین عمر سهروردی قدس الله روحه را به فارسی ترجمه کند و او به عللی تن به این کار نمی داد تا سرانجام در برابر درخواست دوستان سرتسلیم فرود آورد و تصمیم گرفت کتابی به فارسی نویسد که افزون بر مطالب عوارف، مضامین بکر و نو دیگری را نیز در برداشته باشد. این کتاب حاصل این تلاش است. مصباح الهدایه را اوّلین بار در سال 1325 شمسی، استاد فرزانه روانشاد جناب آقای جلال الدین همایی رضوان الله تعالی علیه با افزودن تعلیقات و مقدمه ای بی بدیل - که به نظر اینجانب ارزشی همسنگ بل بیش از خود کتاب دارد- تصحیح، و به شیفتگان متون عرفانی عرضه کرد. . با اینکه روانشاد در ترجمه و تعیین مستندات بیتهای عربی عنایت و استقصای فراوان نمود، ترجمه و تعیین مستندات برخی از بیتها خواسته یا ناخواسته از نگاه تیزبین آن زنده یاد به دور ماند. نگارنده در این مقاله سر آن دارد که با بضاعت مزجاه خود به منظور تجدید نام و یاد آن فقید سعید در حد امکان به ترجمه و تعیین مستندات این بیتها بپردازد. امید است قبول افتد و در نظر آید.
از کلام اشعری تا باورهای صوفیانه ( تاثیر کلام اشعری بر باب اول مصباح الهدایه )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلام اشعری نه تنها دیرزمانی همچون نوعی راست کیشی اسلامی ، سلطه و تفوق خود را بر سایر نحله های کلامی تثبیت کرده بود ، بلکه از آغاز با تصوف و اندیشه های صوفیانه نیز پیوند یافته و بر آنها تاثیرات ژرفی نهاده است . آنچه به دنبال می آید ، کوششی است برای نشان دادن برخی از ابعاد این پیوند ، آن هم با توجه به کتاب مشهور تعلیمی صوفیان ، یعنی مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزالدین محمود کاشانی . ...
بررسی جنبه های فرهنگ نگاری در مصباح الهدایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصباح الهدایه تالیف عزالدین محمود کاشانی یکی از کتب مهم درسی عرفا تالیف شده در اوایل قرن هشتم است که تالیفی بر اساس عوارف المعارف سهروردی است. عزالدین محمود در تالیف خود با کوشش در پیوند بین شریعت و طریقت،با نگاهی فقیهانه اصول عقاید عرفا، سیر و سلوک و برخی اصطلاحات رایج در میان صوفیه را بیان و شرح کرده است. اگر چه کتاب مختصات یک فرهنگ یا اصطلاحنامه ی تمام عیار را ندارد ولی با توجه به این که مفهوم بیش از 100 اصطلاح را برای مخاطبان خاص با شواهد و مثال توضیح داده است، می تواند یک فرهنگ تخصصی عرفانی به شمار آید. پژوهشگر کوشیده است تا بر اساس معیار های سنجش فرهنگ ها از نظر یاکوف مالکیل با سه سنجه ی گسترش واژگانی، شیوه ی ارائه ی معنی و دیدگاه، چگونگی ثبت معنا در مصباح الهدایه را در مقایسه با چند کتاب علمی صوفیان نظیر اللمع، رساله ی قشیریه، کشف المحجوب ارزیابی کند. در این راستا گستره ی واژگانی و میزان توجهی که مؤلف به کمیت و کیفیت واژگان دارد مورد توجه بوده است و آن گاه با ارائه ی معیارهای ثبت معنی به شیوه ی مولف در کتاب پرداخته شده است. در نهایت نگاه خاص مولف در ثبت اصطلاحات عرفانی بررسی گردیده است.
بهره گیری مؤلف از آرایه های ادبی نظیر سجع، استعاره، تشبیه برای بیان مسایل علمی، اگـر چه کلام او را به کلام ادبی نزدیک کرده است ولی از ارزش آموزشی آن نمی کاهد.
او با حفظ آرای خود و اسلافش چون سهروردی، نظر مخالفان را با سعه ی صدر بیان کرده از نقد و تحلیل آنها خودداری نمی ورزد.
بررسی اصل ولایت در سه کتاب التعرف، کشف المحجوب و مصباح الهدایه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصل «ولایت» از مهم ترین محورهای تصوف اسلامی است. نیاز سالک به ارشاد و هدایت شیخی کامل و ولیی مکمل در پیمودن مسیر دشوار سلوک، گردنه های مخوف و وادی های هولناک آن پیوسته در کتاب های تعلیمی منثور و منظوم تصوف مورد تاکید بوده است. در این میان نمی توان نقش موثر امهات کتب نثر صوفیانه از جمله التعرف، کشف المحجوب و مصباح الهدایه را نادیده گرفت. التعرف از جمله آثار صوفیه است که در اوایل قرن چهارم یعنی قرنی طلایی که تصوف در آن به کمال علمی و فنی خود نزدیک می شد در نهایت ایجاز اما به شکلی دقیق و با دلیل و برهان به تحکیم اصول عقاید صوفیان می پردازد، کشف المحجوب نیز پس از شرح تعرف مستملی بخاری نخستین کتاب به زبان فارسی در تصوف است و از این حیث در میان کتاب های صوفیه از اهمیتی بسزا برخوردار است، ضمن این که هجویری در این کتاب، به گونه ای همه جانبه و مستوفی به موضوعاتی از جمله «ولایت» می پردازد که در حال و هوای تصوف روزگار او مطرح بود، مصباح الهدایه نیز در تصوف و اخلاق در میان آثار فارسی قرن هفتم به بعد ممتاز و منحصر به فرد است. بررسی نظریات مولفان این سه اثر مهم در باب «ولایت» می تواند تا حدود زیادی نشان دهنده عقاید رایج در این زمینه، در سه مقطع زمانی متفاوت، یعنی قرن های چهارم، پنجم و هفتم باشد و از آن جا که این کتاب ها، قطعا از آثار قبل یا هم عصر خود بهره جسته و بر آثار بعد از خود نیز تاثیرگذار بوده اند، بررسی آن ها می تواند مبین عقاید کلی پیرامون مساله مهم «ولایت» در تصوف اسلامی باشد.
بررسی و مقایسة ساختار زبانی چند اثر منثور عرفانی با محوریت کنوز الحکمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش می شود با نگاهی به وی ژگی های شاخص نثر کنوز الحکمه، آخرین اثر احمد جام، و دیگر آثار برجستة صوفیه قبل و بعد از آن، از قبیل کشف المحجوب، اسرار التوحید، مرصادالعباد، و مصباح الهدایه و مقایسة آن ها، جایگاه نثر کنوزالحکمه معلوم و سطح کلی زبان صوفیان معروف روشن شود. اغلب صوفیه از زبانی ساده، که در دوران سامانیان کاربرد داشت و نهایتاً تا قرن ششم مرسوم بود، استفاده می کردند. هدف عمدة آنان بیان اندیشه به زبانی ساده و تأثیرگذار بوده است، اما از سبک رایج روزگار خود نیز بی تأثیر نمانده اند. کلیت زبان این آثار، از نظر ساده گویی و دیگر ویِژگی ها، قرابت تنگاتنگی با نثر کهن دارد و نشان می دهد زبان آن ها در ادوار گوناگون دست خوش دگرگونی برجسته و آشکاری نشده، بلکه سیر تحول و نوگرایی در زبان آن ها نسبتاً آرام و کُند صورت گرفته است. بیش تر تفاوت ها به واژگان خاص، تأثیر لهجة محلی، و ذوق نویسندگی نویسندگان مربوط است. برخی از این آثار، به ویژه قسمت هایی از مرصاد العباد، به دلیل ذوق شاعری نویسنده، رنگ شعر به خود گرفته و از فنون ادبی و احساسات و عواطف شاعرانه بهره مند شده است. شیوة به پایان رساندن ابواب و آمیختگی ایجاز و اطناب در کنوز الحکمه سبک آن را از دیگر آثار مورد مطالعه متمایز کرده است.
بررسی تطبیقی متن مصباح الهدایه کاشانی با نهج البلاغه برپایه نظریه بینامتنیت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ترامتنیت ژرار ژنت از رویکردهای نوین در خوانش و نقد متون ادبی است. این رویکرد در محور بینامتنیت خود، سه نوع پیوند «اشکارا تعمدی»، «پنهانی تعمدی» و «ضمنی» را در میان دو متن مطرح می کند. در حوزه مطالعات ادبی نیز در موضوع اثرپذیری متون از یکدیگر، نکات مهمی در صنعت های ادبی مانند اقتباس، تضمین، حل، درج، تلمیح و گاهی سرقت های ادبی مطرح می شود که همواره اهل بلاغت به انها توجه داشته اند. کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه از عزالدین محمود کاشانی (متوفی 735 ق) جایگاهی استوار در مطالعات عرفان اسلامی دارد. این اثر برپایه نظریه ژنت در مباحث اصلی عرفانی، تعریف اصطلاحی از واژه های عرفانی، هر سه نوع اثرپذیری را از نهج البلاغه داشته است. در این مقاله سعی می شود از این دیدگاه چهار فصل از کتاب نامبرده بازخوانی شود. با توجه به انچه بیان می شود می توان گفت نهج البلاغه ابرمتنی است که کاشانی با توجه و توسل به ان، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه را تالیف کرده است. حضور کلام مولا علی (ع) در بیشتر سطرهای این اثر پررنگ و انکارناپذیر است. شیوه تحقیق در این پژوهش تحلیلی توصیفی است که با بررسی تطبیقی و ارایه شواهد انجام می شود.
از ترجمه تا تألیف (مقایسه ساختاری محتوایی دو ترجمه کتاب عوارف المعارف)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فنّ ترجمه در بنای فرهنگ های بشری تأثیری غیر قابل انکار داشته است، تا بدان جا که برخی ترجمه را عامل اصلی رنسانس اسلامی در سدة چهارم و رنسانس اروپایی در سدة شانزدهم می دانند. بدون تردید ترجمه در شکل گیری و رشد و بالش نثر عرفانی در زبان فارسی سخت مؤثر بوده است؛ به ویژه در تألیف و تدوین متون متمکّن نثر عرفانی که با ترجمة شرح التّعرف آغاز شد. چند متن متمکّن و سازمانی هستند که پیوسته مورد عنایت صوفیان بوده اند. همین اقبال بدان ها موجب شده که دو نوع ترجمة کاملاً آزاد و فرآوری شده در حدّ تألیف از آن ها انجام پذیرد. یکی از آن ها رسالة قشیریه است و دیگری کتاب عوارف المعارف سهروردی است که از همان زمان حیات نویسنده سخت مورد اقبال قرار گرفته و چندین ترجمه و تعلیقه بر آن نوشته شده است. در مقال حاضر به معرفی و مقایسة دو ترجمة مهم که یکی ترجمه ای نسبتاً آزاد است، لیک اگر از برخی کاستی ها و افزوده های آن چشم بپوشیم هم چنان وفادار به اصل عربی بوده است و آن ترجمة اسماعیل بن عبدالمؤمن اصفهانی است و دیگر ترجمه ای که قدما از آن در ذیل عوارف المعارف به عنوان ترجمة آن یاد کرده اند، ولی مصحّح کتاب، آن را تألیفی مستقل می شمارد و آن مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة است. پس از اشارت به اهمیّت فنّ ترجمه و انواع آن و معرفی اصل کتاب عوارف المعارف و مؤلف آن، و معرفی مختصر دو ترجمة مورد بحث، به مقایسه و نتیجه گیری در این باره پرداخته ایم.
بررسی کارکردِ ساختارهای موسیقایی در زبان عرفانی مصباح الهدایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
141 - 164
حوزه های تخصصی:
بررسی ارتباط متقابل فرم و محتوا در آثار عرفانی - ادبی علاوه بر تبیین کارکرد های عناصر دخیل در آن متون، انگیزه های مؤلف را از نگارش آن اثر نشان می دهد. مصباح الهدایه اثر معروف و برجسته عرفانی عزالدین محمود کاشانی در قرن هشتم ه است که در زمینه عرفان نظری نگاشته شده است. مؤلف با گسترش تبویب آرای نظری صوفیه، استشهاد به اقوال ایشان و توجه افراطی به ساختار موسیقایی کلام می کوشد از زبان تصوف که در قرن هشتم هیچ گونه صدق عاطفی و تجربه نفسانی ندارد، آشنایی زدایی کند؛ اما این توجه افراطی به ساحت موسیقایی زبان، جز مبتذل ساختن آن و مرموز و مغموض ساختن کلام نتیجه ای در پی ندارد و هرگز از تجارب اصیل عرفا در سده های نخستین خبر نمی دهد. نگارندگان در این نوشتار با تبیین انگیزه ها و عوامل درون متنی و برون متنی به تحلیل چرایی کاربرد آگاهانه موسیقی در کتاب مصباح الهدایه می پردازند. به طورکلی، فقر تجارب اصیل عرفانی در قرن هشتم، تقلید از ساحت لفظی زبان عرفانی ابن عربی در تکوین عوالم عرفانی – موسیقایی، سبک فنّی و قابلیت ساختارهای صرفی و اشتقاقی زبان عربی ازجمله اسباب و انگیزه های مؤلف از کاربرد آگاهانه موسیقیِ کلام بوده است. علاوه براین، بررسی تطبیقی متن مصباح الهدایه با منابع عربی آن و کیفیت تأثیرپذیری مؤلف از سخنان صوفیه، نشان می دهد که مؤلف در بهره گیری از مضمون سخن مشایخ، استشهاد به سخنان ایشان و گسترش محور افقی کلام مشایخ، ساحت موسیقایی کلام را تقویت کرده است.
تأثیر متون صوفیانه فارسی بر تفسیر ثمانیه خواجه محمد پارسا(مقاله علمی وزارت علوم)
خواجه محمّد پارسا (م: 822 ه .ق)، از مشایخ فرقه نقشبندیه و صوفیانِ نامدار عصر تیموری و صاحب تألیفات متعدّدی در حوزه تصوّف و تفسیر قرآن است. یکی از آثار وی، تفسیر ثمانیه، تفسیر هشت سوره کوتاه جزء سی ام قرآن است. وی در این اثر، همچون دیگر مکتوبات خویش، از آثار عربی و فارسی پیش از خود بسیار بهره گرفته و گاه به مآخذ خود اشاره کرده و در موارد متعدّدی اشاره نکرده است. مسئله اساسی این مقاله آن است که آیا تمامی بخش های فارسی این اثر، حاصل ذهن و قلم خواجه پارساست یا بخش هایی از آن برگرفته از آثار متقدّمان است و نویسنده به منابع خود اشاره نکرده است؟ با بررسی بخش های فارسی کتاب، این نکته مشخّص می شود که شماری از این مطالب، برگرفته از آثاری چون شرح تعرّف، کیمیای سعادت، مرصادالعباد و مصباح الهدایه است که مؤلّف بی آنکه نامی از صاحبان آن آثار ببَرد، بخش هایی از آن ها را ذکر کرده است. این نکته موجب می شود تا خواننده در تحلیل محتوایی و زبانی این اثر کمتر به خطا بیفتد و مبنای بررسی های خویش را بر این بخش ها بنیان نگذارد.