مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مضامین مشترک
حوزه های تخصصی:
جلال آل احمد و ابراهیم گلستان هر دو از نسل دوم داستان نویسان ایران به شمار می آیند. رفت و آمد نزدیک و تجربه های مشترک این دو نویسنده در دوران جوانی باعث شده است که بین داستانهای آنان بویژه در دوره اولیه زندگیشان، همانندیهای بسیاری دیده شود. آل احمد اندیشه های خود را از نظر زمانی زودتر از گلستان در داستانهایش مطرح کرده، ولی ابراهیم گلستان همان اندیشه ها را دقیقتر و سنجیده تر در قالب داستان در آورده است. آثار دو نویسنده از دو جنبه 1- محتوا و2- فنون داستانی مورد بررسی قرار گرفته است. از حیث محتوا در آثار این دو نویسنده- بخصوص در دوره اولیه داستان نویسی- شباهتهای بسیاری می توان دید. این همانندیها در نخستین مجموعه داستان دو نویسنده به اندازه ای است که می توان احتمال داد تحت تأثیر اندیشه های حزبی نوشته شده اند. از نظر محتوا جامعه افراد داستانهای نویسنده، شغل و جنس آنان بررسی شده است. از نظر فنون داستانی، آل احمد در آغاز تحت تأثیر نویسندگان قرن نوزده فرانسه و گلستان بیشتر تحت تأثیر نویسندگان امریکایی- همینگوی و تواین و بک- که نویسندگانی تازه شناخته شده بودند، می نوشت. هرچه فاصله فیزیکی واعتقادی آل احمد و گلستان بیشتر شد، تفاوت در داستانهای آنها هم بیشتر شد.
مضامین مشترک قابوسنامه و آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
"در این مقاله سعى شده است مضامین مشترک بین آثار سعدى و کتاب قابوسنامه عنصر العمالى استخراج گردد.ضرورت این مقایسه بدان جهت بوده است که معمولا در میان بسیارى از خوانندگان آثار سعدى گمان بر آن بوده و هست که شیخ اجل این مسایل و گفتارها را خود مطرح کرده و به قول وى:
کهن خرقه خویش پیراستن
به از جامه عاریت خواستن
در این مقایسه بخشهایى از مشترکات آثار این دو سخنور بزرگ که از جهت معنایى و در بسیارى موارد لفظى به هم نزدیک بودند، در برابر هم قرار گرفتهاند اما قبل از این کار براى نشان دادن دشوارى کار شمهاى در باب فاصله زمانى مربوط به این دو سخنور و ضمنا هنر بیانى سعدى که مىتواند رد پاى پیش آمد و چند عبارتى از کتاب قابوسنامه با عباراتى مشابه از کتاب دیگرى مربوط به روزگار پیش از عنصر المعالى مقایسه گردید تا به میزان تأثیرپذیرى عنصر المعالى از پیشینیان خود نیز اشارهاى شده باشد.
"
ز نادانی خلل گیرد چراغت (بررسی تطبیقی مضامین بی خردی، آرزوخواهی و نادانی در ادب تعلیمی پارسی و تازی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف نگارندگان در این مقاله، شناساندن گوشه ای از مضامین مشترک ادب پارسی و تازی است که در سایه ادبیات تعلیمی قرار دارد. اساس کار، جنگی عربی است که «مجموعه المعانی» نام دارد. گردآورنده جنگ، گمنام است و محقق نامور عرب، عبدالسلام محمد هارون آن را تصحیح کرده است. بخش ششم کتاب، ابیاتی در بی خردی، آرزوخواهی و نادانی را در بر می گیرد. نگارندگان پس از ترجمه هر بیت این بخش، آیات، ابیات و امثالی از تازی و پارسی آورده اند و همگونی، همسان اندیشی و تشابه مضمون و واژگان و ترجمه های شعری و گاه معارضات مفهومی آن ها را کاویده اند.
بررسی تطبیقی اشعار مدحی عنصری و متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوالقاسم حسن بن احمد عنصری بلخی ، یکی از بزرگترین قصیده سرایان و مدیحه گویان ادب فارسی است . او ملک الشعرای دربار سلطان محمود غزنوی بود و پایه و منزلت وی آنچنان بود که اکثر شعرای آن زمان می بایست به واسطة وی ، قصاید خود را به دربار سلطان محمود معروض دارند . شعر عنصری را در نهایت استحکام و رزانت و متانت دانسته و به خصوص در قصیده و مدیحه سرایی اشعار او را سرمشق شاعران پس از وی پنداشته اند . عنصری با توجّه به آشنایی و اشراف و احاطه بر ادبیات عرب و دواوین شعرای تازی ، بسیاری از مضامین شعری خود را از گویندگان تازی اخذ نموده و در بین شاعران ادب عرب ، بیشترین تأثیر را از متنبی پذیرفته است . این پژوهش بر آن است ، با توجّه به همگونی و همسانی مضامین و تصاویر بسیاری از اشعار عنصری و متنبی ، به برخی از این تصاویر و معانی مشترک در این دو دیوان بپردازد .
بررسی تطبیقی چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ارزشمندترین موضوعات ادبیات تطبیقی، به سبب روابط تاریخی و فرهنگی دیرین میان فارسی زبانان و ملل عرب، بررسی پیوندهای ادب فارسی و عربی است. وام ستانی شاعران پارسی گوی از شاعران عرب به ویژه از ابوطیب متنبی شاعر شهیر دوره عباسی (354 303 ه .ق.)، از موضوعات دلاویز این بخش از ادبیات تطبیقی است. این پژوهش به بررسی دیوان مسعود سعد سلمان (515 438 ه .ق.) شاعر پارسی گوی دوره غزنوی می پردازد تا چند و چون تأثیر متنبی بر سروده های وی را روشن سازد زیرا وی از جمله شاعرانی است که مهارتش در زبان عربی و آشنایی-اش با دیوان متنبی، به بهره گیری هنرمندانه از مضامین سروده های این شاعر عرب انجامیده است. افزون بر این، همسانی در اندیشه و احساس و زیستن در شرایط سیاسی نسبتاً مشابه، سبب فراخوانی و همخوانی برخی مضامین در آثار دو شاعر شده است. این پژوهش با نگاهی تطبیقی به چکامه های ابوطیب متنبی و مسعود سعد سلمان، به بررسی درون مایه های همسان میان اشعار دو دیوان می پردازد و با آوردن نمونه های متعدد نشان می دهد که مسعود سعد گاه به برگردان ابیاتی از متنبی پرداخته و هنرمندانه از آن ها سود جسته است. آنگاه مضامینی مشترک را مطرح می سازد که برخاسته از توارد خاطر میان این دو شاعر است و نمی توان آن ها را ترجمه یا اقتباس به شمار آورد.
واکاوی تطبیقی معصومیت های کودکانه و ظرفیت های انگیزشی خاطرات دوران کودکی در شعر طاهره صفارزاده و نازک الملائکه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یاد دوران کودکی، برای هر انسانی، احساساتی متمایز از دیگری را زنده می کند و این تفاوت، در شعر شاعران که قلبی سرشار از عاطفه و احساس دارند، بیشتر از دیگران است. طاهره صفّارزاده و نازک الملائکه، از شاعران بنام و صاحب سبک در ادب فارسی و عربی هستند. این پژوهش، با روش توصیفی- تحلیلی، خاطرات دوران کودکی و وصف معصومیت های کودکانهدر شعر این دو شاعر برجسته را بررسی و با هم مقایسه نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش، گویای آن است که شعر کودک هرکدام از این دو، متأثّر از خاطرات تلخ و شیرین دوران کودکی خود شاعر است. سایه روشن خاطرات دوران کودکی در شعر این دو، وجوه اشتراک اندک و تفاوت های بسیاری دارد، شعر کودک طاهره صفّارزاده، بیان محرومیت، تنهایی و رنج های کودکان است و رنگی واقع گرایانه و غالباً بسیار تیره دارد. سخن گفتن از کودک، همواره خاطرات تلخ دوران کودکی خود شاعر را برای او زنده می کند؛ امّا این واژه در شعر نازک الملائکه، با وجود شهرت او به نومیدی و بدبینی، آمیخته با خوش بینی است و مفهومی رمانتیک دارد. تصویر کودک در شعر او، برخلاف صفّارزاده، خاطرات شیرین گذشته را برای وی به ارمغان آورده است.
خوانش هرمنوتیکی «نام داستان» در سه قطره خون صادق هدایت و ربیع فی الرماد زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نام داستان، کلیدی است که نویسنده به صورت خودآگاه در اختیار خواننده قرار می دهد تا با استفاده از آن، خود بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد. با توجّه به عنوان، مخاطب می تواند به توانایی، باریک اندیشی و هنرمندی نویسنده در انتقال مفاهیم متن به صورت فشرده و نیز دیدگاه او دربارة عناصر و مفاهیم داستان پی ببرد. از آن جا که رویکرد هرمنوتیکی در تحلیل چرایی نام گزینی داستان، از جامعیتی نسبی برخوردار است، در این پژوهش از طریق خوانش هرمنوتیکی به تبیین و تحلیل تطبیقی عنوان داستان پرداخته شده است و مهم ترین مؤلّفه هایی که بر گزینش عنوان داستان در مجموعة سه قطره خون اثر صادق هدایت و مجموعة ربیع فی الرّماد اثر زکریا تامر مؤثّر بوده، مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. به طور کلّی می توان گفت که دو نویسنده زبانی شاعرانه دارند و جایگاه عنوان و ارتباط آن با متن در دو مجموعه تا جایی است که گاه بدون فهم آن نمی توان به معنای متن پی برد.
مقایسه شیوه شاعران سبک اصفهانی و سبک هندی در میزان رویکرد به شعر سبک عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای مطرح در گستره سبک شناسی، مقایسه آثار ادبی مشابه با هم در دوره های گوناگون تاریخی است که نتیجه این شباهت ها و تفاوت ها، رمز و راز برتری شاعری بر دیگری و نیز میزان تأثیرگذاری های زبانی و تاریخی و فرهنگی بر متن ادبی، نشان خواهد داد. با نگاهی گذرا به اشعار سبک هندی و اصفهانی، به وضوح می توان گرایش فزاینده سرایندگان آن ها را در به کارگیریِ شگردها و فنون شاعری نسبت به پیشینیان دریافت. فنون و ابزاری که در جنبه های مختلف (فرمی و محتوایی) سبب فاصله گیری گفتار سراینده بر روی زنجیره زبان، از هنجار و زبان معیار و نزدیکی آن به زبان ادب و شعر می شود. در این راستا، تعیین سبک یک شاعر نیز، تشخیص و شناسایی همین ابزارها و شگردها در بسامد است که از شاعری به شاعر دیگر متفاوت هست و این چنین است که سبک های فردی به وجود می آید . بر این اساس، باید گفت که تفاوت اصلی شیوه شاعران سبک اصفهانی و هندی در میزان رویکرد شاعران این روزگاران به شعر شاعران و مضمون های مرسوم ادبی ( motiv ) در سبک عراقی رایج در ایران است. بیدل به عنوان سرآمد سبک هندی می کوشد که تحت تأثیر سبک اصفهانی نباشد (نظریه اضطراب تأثیر)؛ به گونه ای که این رویکرد در برابر شاعران سبک عراقی با شدّت کمتر و در برابر امثالِ صائب با شدّت بیشتر، صورت گرفته است.
مضامین مشترک اشعار رودکی و حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ایرانی سال هجدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
121-147
حوزه های تخصصی:
ادبیات مقابله ای، (Contrastive.literature)، یکی از شاخه های ارزشمند سنجش و مقایسه آثار مهم و شاخص یک زبان می باشد که می تواند خاستگاه و سرچشمه بسیاری از انواع ادبی و مضامین میراث مکتوب شعر و یا آثار منثور یک زبان را، نشان دهد و اثر گذاری ها و اثر پذیری هایا همگون اندیشی ها وروند تکوین بسیاری از انواع شعر را به لحاظ قالب و محتوا،آشکار سازد. قصهدراز دامن-حافظ پژوهی و بررسی اشتراک مضامین حافظ و شاعران همروزگار و پیش از شاعر، امروزی نیست و سال هاست در این زمینه گفته ونوشته اند. در این پژوهش، مشرب مشترک و هماننداندیشی های رودکی و حافظ، بررسی و تحلیل شده است.به نظر می آید حافظ به مقدار بیشتری از شعر و غزل رودکیو یا میراث ادبی روزگار سامانی در قیاس با روزگار ما، دسترسی داشته است. بهار، باده ستایی، طنز، زهد ستیزی، خودستایی، شادی و مدح، از مضامین همگون در اشعار به جای مانده رودکی و غزل های حافظ، است. حافظ، به فرم و معنای اشعار رودکی و سروده های ناب روزگار سامانی، نظر داشته و از مفردات و ترکیبات شاعرانه رودکی، سود برده است.
بررسی مضامین مشترک در نهج البلاغه و التوسل الی الترسل
حوزه های تخصصی:
کتاب التوسل الی الترسل تألیف بهاء الدین بغدادی از اندرزنامه های ادبیات فارسی، مشتمل بر مباحث حکمی و اخلاقی است که محتوای اصلی آن را اخوانیات و سلطانیات تشکیل می دهد و خطاب اصلی آن متوجه حاکمان و کارگزاران است و از مضامینی مشترک با اندیشه های امام علی (ع) در نهج البلاغه برخوردار است. این مقاله در صدد است با استفاده از روش توصیفی مقایسه ای میزان تاثیرپذیری مفهومی و محتوایی بهاء الدین بغدادی از نهج البلاغه در آفرینش التوسل الی الترسل را نمایان سازد، و ضمن پاسخ گویی به دو سؤال: مضامین مشترک نهج البلاغه و کتاب التوسل الی الترسل چیست؟ و کتاب التوسل الی الترسل از چه بخشی از نهج البلاغه بیشتر تأثیر پذیرفته است؟، با محوریت (حاکم و حکومت داری) به عمده ترین مضامین مشترک این دو کتاب از جمله: توصیه به عدالت و دادورزی، تقوی و پرهیزکاری، احسان و نیکوکاری و پرهیز از ظلم و ستم می پردازد.
معرفی و طبقه بندی مضامین رایج در آرایه های معماری دوره قاجار، با تاکید بر شناسایی آن ها در نقاشی های دیواری و حجاری های نقشپردازانه قلعه چالشتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۳۰
95 - 118
حوزه های تخصصی:
مضامین مشابه به کار رفته درآرایه های معماری دوره قاجار به تبعبت آنها از ایده های مشترکی برمی گردد که معلول مسائل اجتماعی و سیاسی دوره خود بوده اند.مقاله حاضر با محور قردادن این مضامین مشترک و تجلیات آنها را در آرایه های قلعه چالشتر ، در صدد معرفی حجاری های نقش پردازانه و نقاشی های دیواری موجود در "قلعه چالشتر" نیز می باشد. این بنای مسکونی- نظامی که متعلق به خوانین چهارمحالی در دوره قاجار بوده از دو خانه به هم چسبیده، به نام محمودخان (خدارحم خان یا دیوان خانه)واحمد خان(ستوده) تشکیل شده است. پژوهش حاضر از حیث تمرکز بر آرایه های این قلعه در نوع خود اولین نمونه کار تحقیقاتی ارائه شده است .پژوهش پیش روی به روش تحلیلی و توصیفی انجام شده و ترکیبی از مطالعات میدانی و تحقیقات کتابخانه ای را با تکیه بر مشاهدات مستقیم نگارنده ارائه می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که این اشتراکات بر اساس پیوند های هنر و سیاست ،مضامین مشترک متاثر از روایات داستانی ،بر اساس تاثیر پذیری ازآثار غربی و الگوهای منطبق بر جریان به هم پیوسته هنر از دوره صفویه تا قاجار شکل گرفته اند.
بررسی مضامین مشترک نهج البلاغه و کشف المحجوب هجویری
حوزه های تخصصی:
44 مضمون مشترک در ادب فارسی و عربی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۱ مهر و آبان ۱۳۹۹ شماره ۴ (پیاپی ۱۸۴)
99 - 110
حوزه های تخصصی:
نگارنده در نوشتار پیش رو، به برخی مضامین و ضرب المثل های مشترک در ادب فارسی و عربی می پردازد. آنچه در ذیل می آید 44 مثل مشترک و هم مضمون فارسی و عربی بوده که بیانگر ارتباط تنگاتنگ این دو فرهنگ است.
مقایسه اندیشه های عرفانی در نامه های عین القضات همدانی ومصیبت نامه عطار نیشابوری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نامه های عین القضات همدانی (492ق) و مصیبت نامه عطار (553) به عنوان دو اثر برجسته عرفانی هرچند در ساختار نثر و نظم باهم متفاوت است، ولی از نظر مضامین و معانی بلند عرفانی دارای مشابهت های قابل توجهی است که نشان از نزدیکی اندیشه های این دو عارف در نظریات و آموزه های عرفانی و اخلاقی دارد. عین القضات در نامه هایش همچون عطار در مصیبت نامه، به قصد تعلیم و برای نمایاندن ذره ای از دریای معرفت، به مدد تمثیل و حکایات به اثبات لوازم طریقت و صفات و مقاماتی می پردازد که انسان را در مسیر کمال الهی یاری می-رساند. همانگونه که عطار برای ملموس ساختن مفاهیم متعالی از امور طبیعی، شخصت های عارف و عامی استفاده می کند، عین القضات نیز با برگزیدن چنین روشی به تبیین مضامین ارزشمند عرفانی می پردازد؛ اما نکته حائز اهمیت آن است که این مضامین در مصیبت نامه عطار بسط بیشتری یافته و حتی می توان ادعا کرد که برخی از مضامین عین القضات همچون هدایتگری درد، لزوم فراق در عشق، قهر و لطف الهی، ظرفیت عاشق در وصال، شناخت صانع از رهگذر دل و لزوم صبر و بی صبری در راه معشوق، در مصیبت نامه عطار به کمال رسیده است. در این مقاله سعی بر آن است تا با روش مقایسه، نزدیکی اندیشه های این دو عارف جدا از تفاوت های ظاهری و ساختاری مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. این پژوهش به شیوه تحلیلی-توصیفی انجام شده است.
واکاوی فضایل و خصوصیّات اخلاقی مشترک در شاهنامه و اوستا(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
1 - 29
حوزه های تخصصی:
مضامین اخلاقی و اجتماعی از مباحث اصلی در ادبیّات فارسی است و از گذشته تاکنون جلوه گاه نغزترین و ناب ترین معانی و مضامین اخلاقی و تعلیمی بوده است؛ به گونه ای که در هر دوره، بخش انبوهی از شعر فارسی به حکمت و موعظه اختصاص داشته است. ادبیّات تعلیمی از رایج ترین و کهن ترین گونه های ادبی در جهان است که آموزه های عقلانی و اخلاقی را به مخاطبان ارائه می کند تا با کاربست آن ها در زندگی به نیکبختی و سعادت برسد. در شاهنامه که اثری حماسی است، سخن از انسان هایی آرمانی به میان می آید که آراسته به صفات نیکوی انسانی هستند و پای بندی به اخلاق، بارزترین ویژگی زندگی آنان است. فردوسی که صاحب گفتاری پاک و آراسته به راستی و درستی است، خود، به فضایل اخلاقی پای بند است و در داستان های شاهنامه به بیان این ارزش ها در زندگی آدمی می پردازد. اوستا نیز که اثری تعلیمی و اخلاقی است، پر از خوبی ها و اندیشه های انسان دوستانه است؛ که در آن مضامین اخلاقی به انحای مختلف بیان شده است. این مقاله سعی دارد با بهره گیری از روش تحلیل محتوا و روش توصیفی- تطبیقی و با ابزار کتابخانه ای خصوصیات اخلاقی مشترک در این دو اثر را بررسی کند؛ از بررسی و مقایسه این دو منبع، این نتیجه حاصل شد که شاهنامه ضمن تأثیرپذیری و جذب مؤلفه های فرهنگی دین مبین اسلام، تأثیرات فراوانی نیز از فرهنگ ایران پیش از اسلام گرفته، بسیاری از مؤلفه های فرهنگی آن را حفظ و ضبط کرده است.
بررسی مضامین مشترک دیوان غربی – شرقی گوته و آثار سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شکل های ادبیات تطبیقی، مقایسه متن یا متونی از دو سخنور است تا اشتراکات آن ها مشخص شود. گوته ادیب نام دار آلمانی در دیوان غربی- شرقی خویش مضمون های مشترک فراوانی با سعدی دارد. او علاوه بر تأثیرپذیری فراوان از حافظ، از سعدی شاعر و نویسنده بزرگ ادب فارسی نیز بسیار تأثیر پذیرفته است. زیرا از چند قرن پیش از زمان گوته یا نزدیک به زمان او آثاری از ادبیات فارسی و به ویژه سعدی به زبان های فرنگی ترجمه و باعث آشنایی ادیبان مغرب زمین با آنان شده بود. این مقاله پس از بررسی نحوه آشنایی گوته با آثار سعدی و دلایل تأثیرپذیری گوته از وی، به روش توصیفی- تحلیلی شواهد چشم گیری از مضامین مشترک بین سعدی و گوته را بررسی و تأثیرپذیری گوته را از سعدی یا قرابت اندیشه های آن دو را از دفترهای شعری دیوان غربی-شرقی نشان داده است. این اشتراکات و تأثرات در مضمون، فکر و نوع اندیشه درباره بسیاری از پدیده هاست؛ از جمله: ستایش خداوند و اشاره به عدل و تسلط او بر شرق و غرب، آزادی عقیده، دست گیری درماندگان، ناتوانی عاشق در کتمان عشق، کوتاهی و زودگذری عمر، غنیمت شمردن فرصت کوتاه عمر، نخوردن غم جهان و سپری کردن دنیا با خوش دلی و بی اعتنایی به حسد دیگران، خاموشی زبان، تربیت ناپذیری نااهلان.
بررسی تطبیقی آیات و احادیث در گلستان سعدی و مرزبان نامه
حوزه های تخصصی:
آیات حکمی قرآن مجید، همواره منبع الهام بخش ادیبان و شاعران مسلمان پارسی زبان بوده است و هر کدام به فراخور آثارادبی، شناخت و بینش خود، از دریای بیکران معارف قرآنی بهره برده اند. سعدی شیرازی و سعدالدین وراوینی در آثارخود از مضامین گوهربار کلام الهی بهره برده اند وآیات قرآنی را همچون نگینی، زینت بخش سخن و کلام شیرین خود کرده اند تا به مدد احادیث نبوی، قصص و آیات الهی، خواننده را به شناخت اخلاقیات و ارزش های انسانی و انجام عمل نیک فراخوانند. «مرزبان نامه» و «گلستان» از آثار مهم ادب فارسی در قرن ششم و هفتم در نوع نثر فنی به شمار می روند و ازآنجا که یکی از خصیصه های مهم نثر این دوره، استفاده از آیات و احادیث است؛ لذا مقاله حاضر تلاش می کند با استفاده از روش توصیفی - تطبیقی، نحوه کاربرد تجلی آیات و احادیث در دو کتاب گلستان و مرزبان نامه را با ذکر نمونه های مختلف از آیات، احادیث، مضامین قرآنی، استشهادها و عبارت های عربی بیان کرده و شیوه های بروز و ظهور آیات و احادیث را در دو کتاب مذکور بررسی کند. یکی از نتایج پژوهش حاضر این است که سعدی و وراوینی به خوبی توانسته اند مضمون ها و عبارت های عربی را با نثر فارسی تلفیق دهند
ادبیات تعلیمی در اندیشه رودکی و بشار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی نوعی فعالیت در حوزه نقد ادبی به حساب می آید، که در آن ادبیات در مفهوم کلی مقایسه، و درباره تلاقی آن در دو یا چند فرهنگ و زبان مختلف پژوهش می شود. به تعبیری دیگر موضوع آن بحث درباره "روابط و تأثیرات ادبی" دو ملت است. در واقع ادبیات تطبیقی به طور اساسی از زمانی مطرح شد که ارتباط بین ملت ها گسترش یافت و آثار ادبی هر ملت در سایر ملل ترجمه و استفاده شد. در مقاله حاضر ابتدا از مفاهیم، مبانی و اهمیت این شاخه جدید ادبیات سخن به میان آمده، و سپس در راستای بررسی تطبیقی زندگی نامه، زبان شعری و پاره ای از مضامین مشترک رودکی و بشار را بررسی کرده ایم.
بررسی مفاهیم و مضامین عرفانی مشترک در نهج البلاغه و حدائق الانوار محمدصادق قومشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
367 - 386
حوزه های تخصصی:
نسخه خطی حدائق الانوار، رساله مفصّلی در عرفان و توحید، با نثری ساده و مرسل اثر محمدصادق بن محمدباقر قومشمی است که در دوره قاجار می زیسته و اثرش جزو آثار دوره بازگشت ادبی می باشد. مؤلف در فصل اول مقدمه، شرح حال خودش را ذکر نموده و کتابش را در هشت حدیقه و هر حدیقه را در چند گلزار و شجره تنظیم نموده است. در این نسخه، مؤلف اشعار و حکایات زیادی از شاعران و نویسندگان دیگر آورده است. حکایت های حدائق الانوار، نمونه ای از ادبیّات داستانی در متون نثر عرفانی فارسی است. نویسنده، در این کتاب مضامین تعلیمی، اخلاقی و عرفانی را به بهترین شکل بیان نموده و از مضامین مشترک با اندیشه های امام علی(ع) در نهج البلاغه برخوردار است. با توجه به اهمیت تاریخی و ادبی این اثر، نگارنده در این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی – مقایسه ای میزان اثرپذیری مفهومی و محتوایی محمدصادق قومشمی را از نهج البلاغه در آفرینش کتاب حدائق الانوار نمایان سازد و با محوریت مضامین و اندیشه های دینی و اخلاقی به عمده ترین مضامین مشترک این دو کتاب، از جمله تقوا و پرهیزکاری، عدالت و دادورزی، پرهیز از ظلم و ستم و احسان و نیکوکاری بپردازد.