مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مثل افلاطونی
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم فلسفی، بحث و بررسی دربارة چگونگی ادارک صور کلی و معقولات به وسیلة نفس انسان است. فلاسفة اسلامی نیز به بررسی و تبیین آن پرداخته اند. نظریة ملاصدرا یکی از نظریات مهم و برجسته در این زمینه به شمار می آید. در این نوشتار ابتدا نظریة صدر المتالهین و مبانی مهم آن به بیان درآمده، و آنگاه مورد نقد قرار می گیرد
شرایط و نتایج مراقبه و عزلت نزد محی الدین ابن عربی و علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دید محی الدین ابن عربی و علاءالدوله سمنانی، مراقبه به معنای حاضر دیدن خود در محضر محبوب ازلی و مراقبت دل جهت مشاهده ی ظهور و معیت حضرت حق در آن است که به طور عام، از ضروریات و از لوازم سلوک و از ارکان عرفان عملی اسلامی محسوب می گردد و به طور خاص، از طریق عزلت و خلوت در قالب گذراندن اربعین های متعدد با شرایطی خاص حاصل می گردد.
نزد ابن عربی و سمنانی، اربعین دارای مقدمات و شرایط خاص است که مهم ترینشان عبارت اند از: 1- خلوت، 2- وضوی دایمی، 3- روزه ی دایمی، 4- سکوت (مگر صحبت با شیخ برای حل واقعه ای)، 5- دوام ذکر لا اله الا الله، 6- دوام نفی خواطر، 7- ربط دل به ولایت شیخ خود و طلب همت از او (به عنوان واسطهی ربط با ولایت نبوی) و 8- رضا و ترک اعتراض به قبض و بسط و مرض و صحت و هرچه رسد.
سالک با گذراندن آن، می تواند به تسخیر لطایف سبعه ی باطنی و به انواع بسیار متنوعی از ادراکات قلبی و مکاشفات صوری و معنوی و هم چنین تصرفات انفسی و آفاقی نایل آید و مهم تر از همه، در بالاترین درجات و مراحل، رسیدن به عین الجمع و فنای فی الله و مقام جمع الجمع و بقای بعد از فنا است.
در روش سمنانی، نقش شیخ در اربعین برجسته تر است و ذکر لفظی گفته می شود، به خلاف ابن عربی، که نقش شیخ را تنها در صورت عدم ضبط خیال از جانب سالک می داند و به ذکر معنوی در خلوت معتقد است.
تناظر عالم صغیر و عالم کبیر از نگاه حکیم افضل الدین کاشانی
منبع:
ایمان آذر ۱۳۲۲ شماره ۳
حوزه های تخصصی:
مکانت رفیع و بی بدیل انسـان در هـرم هستی و سیادت و سروری بلامنازع او بر مجموعه ی کائنات همواره در کانون توجه مکاتب الاهی و اندیشمندان جوامع مختلف بشری واقع گردیده، به گونه ای که به رغم جرم و جثه ی صغیرش، از حیث توانمندی ها و قابلیت های وجودی، مضاهی عالم کبیر، بلکه روح آن قلمداد شده است.
پیشینه ی تقریر نظام مند نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در تاریخ فکر و فرهنگ بشری، به فلاسفه ی یونان باستان، و در حوزه ی اسلامی، به اخوان الصفا باز می گردد. حکیم افضل الدین کاشانی نیز در زنجیره ی بزرگان سنت عقلانی اسلامی و حکمای الاهی، از زاویه ای متفاوت، که سخن او را ممتاز از پیشینیان می سازد، به طرح این اندیشه پرداخته است.
تناظر انسان و جهان از نگاه حکیم کاشانی از کمال آن دو جدا نیست. کمال عالم به معقول شدن نزد نفس ناطقه و کمال نفس ناطقه در دانایی به صور معقول است و ثمره ی دانایی وصول به لقای الاهی است. چنان چه طبیعت کامل انسان استعداد ویژه ی خود یعنی خرد را بارور سازد، با ادراک صور معقول و کلی موجودات، حقایقِ همه ی آن ها را به نحو بساطت در خود منطوی می یابد و با رجوع به حقیقت مطلق عالم، سلسله ی هستی را بدو باز می رساند. کُنش و کارکردی چنین فراگیر و توانمندانه، جز با عقیده به دارا بودن قابلیت های همه ی اصناف و مراتب خلقت و تطابق و تناظر انسان با جهان، متصور و پذیرفتنی نیست.
تضاهی عالم صغیر و عالم کبیر در اندیشه ی افضل الدین، در دو سطح و ساحت مطرح است: کلی و جزیی. در ساحت نخست، انسان و جهان متناظراً دارای کلیه ی مراتب هستی ـ بر اساس میزان آگاهی و پیدایی ـ قلمداد شده اند. این مراتب از حق نشات گرفته و در نهایت بدو بازمی رسند. در ساحت دوم، سخن از اندام وارگی جهان است. در این مقام، انسان و جهان از دو حیث جسمانی و نفسانی، در شکل، ماهیت و کارکرد، جزء به جزء با یک دیگر مطابق و متناظر فرض شده اند.
در این مقاله کوشیده ایم پس از ارائه ی گزارشی کوتاه از پیشینه ی تاریخی این موضوع بر پایه ی دیدگاه ممتاز حکیم کاشانی در باب ارتباط وثیق خودشناسی و جهان شناسی، نظریه ی تناظر عالم صغیر و عالم کبیر در نظام فلسفی او را بررسی کنیم.
ملاصدرا و نقد مبانی حکمت سینوی درباره ادراک غیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
دیدگاه ملاصدرا درباره ادراک غیر، حاصل مطالعه عمیق و نقد جدی آرای ابن سینااست و فهم دقیق آن توجه بیش تر به این نقدها را می طلبد. ابن سینا ادراک غیر را حصولی و انطباعی می داند. صدرا این نظریه را مورد انتقاد قرار داده رد می کند؛ زیرا آن را مبتنی بر اصولی چون ثبات جوهر جسمانی، انکار مثل افلاطونی و نفی اتحاد عاقل و معقول می داند که از نظر وی به هیچ وجه قابل قبول نیست. صدرا برخلاف ابن سینا تفسیر خود را از ادراک غیر، بر اعتقاد به حرکت جوهری جسم و نفس، مثل افلاطونی و اتحاد مدرِک با مدرَک استوار می سازد و از این رو ادراک غیر را منحصر در ادراک حضوری یعنی حضور صورت شیء نزد مدرک می داند. صحت و سقم یا برتری هر یک از این دو دیدگاه درباره ادراک غیر به صحت و سقم یا برتری مبانی و اصول آن بستگی دارد. از میان این چهار مبنا، اتحاد عاقل و معقول از اهمیت خاصی برخوردار است. نظریه ای که شالوده آن را وحدت و اصالت وجود تشکیل می دهد و نه تنها اندیشه ملاصدرا را از ابن سینا، بلکه از سهروردی هم متمایز می سازد.
دیدگاه سهروردی و ملاصدرا دربارة علیّت مثل و عالم خیال منفصل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخ اشراق و صدرالمتألهین، از یک سو به عالم مثال منفصل قائل بوده؛ و از سوی دیگر، به اثبات نظریة مثل افلاطونی و ارباب انواع پرداخته، و آنها را علّت عالم ماده و افراد مادی هر نوع دانستهاند. پژوهش حاضر ضمن بررسی و نقد براهین شیخ اشراق و ملاصدرا در باب اثبات علّیت ارباب انواع نسبت به افراد مادی، از طریق سنخیّت علّت و معلول؛ نظریة ملاصدرا در علوم حسّی و خیالی (نظریة ابصار) و نیز امتناع طفره در نظام آفرینش، به اثبات علّیت عالم مثال نسبت به عالم ماده پرداخته است. از این رو، بر خلاف دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا، عالم مثال علّت عالم ماده است، نه عقول متکافئه. در نتیجه، علاوه بر مثل افلاطونی موجود در عالم عقل، ارباب انواع در عالم مثال نیز موجود هستند. این موجودات مثالی علّت عالم ماده میباشند و خود، معلول ارباب انواع موجود در عالم عقل هستند.
رساله مثالیه نوریه (شیخ بهاء الدین محمد بن علی لاهیجی)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
رساله مثالیه در مسئله عالم مثال و به قلم شیخ بهاء الدین محمد لاهیجی است. به گفته محدث ارموی او همان قطب الدین محمد بن علی اشکوری است که کتاب محبوب القلوب را نوشت. در این رساله از ویژگی.های عالم مثال، شواهد اثبات آن از آیات و روایات و عقل، چگونگی تعلّق نفس به بدن مثالی، مُثُل افلاطونی، تناسخ و امر معاد جسمانی بحث شده است.
نظریه مثل افلاطونی و سیر آن در فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار به بررسی سیر نظریه مثل افلاطونی در آرای اندیشمندان اسلامی پرداخته شده است. نظریه مثل افلاطونی، از وجوه مختلف هستی شناسانه، معرفت شناسانه، علم النفسی، اخلاقی، زیبایی شناسانه و خداشناسانه اهمیت فراوانی دارد. از زمان افلاطون تا کنون، هم در میان فلاسفه اسلامی و هم در میان فلاسفه غربی، مسأله مثل افلاطونی، مورد بحث، تأیید و انتقاد فراوان واقع شده است. بررسی محتوایی تاریخی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی از جمله فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محقق دوانی، میرداماد و ملّاصدرا نشان می دهد که اولاً نظریه مثل افلاطونی نزد اندیشمندان مسلمان هم دچار جرح و تعدیل های بسیار و به برخی وجوه، پذیرفته شده و جنبه های اخلاقی و زیبایی شناسانه آن مورد نظر قرار نگرفته است؛ ثانیاً ادله آن ها در رد یا اثبات نظریه مثل ناتمام است؛ و ثالثاً فیلسوفان اشراقی (به معنای عام) و عرفان گرا رغبت بیش تری به پذیرش آن نشان داده اند.
بررسی و نقد دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا دربارة جایگاه مثل در نظام هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
مثل افلاطونی از دو منظر هستی و شناخت آن مجادلات پردامن های را بین موافقان و
مخالفان آن بر انگیخته است، سه فیلسوف بزرگ جهان اسلام، ابن سینا، شیخ اشراق و
ملاصدرا نه تنها در مسأله مثل یکسان نمی اندیشند، بلکه دیدگاه شیخ اشراق و ملاصدرا
در تقابل جدی با نظر ابن سینا است، ملاصدرا که مدعی است تاکنون کسی را ندیدم که
همانند به این امر پرداخته باشد و این فضل و تأیید الهی بر من است کوشیده است با طرح
دلایل سه گانه، کاستیهای دلایل اشراقی را جبران نماید . پژوهش پیش رو همراه با
گزارش، نقد وبررسی دلایل شیخ اشراق و ملاصدرا دربارة مثل افلاطونی درپی بیان این
ادعا است که دلایل اشراقی و صدرایی هردو ناتوان از پاسخی روشن برای این پرسش
است که جایگاه مثل، نقش و کارکرد آن در نظام هستی چیست؟
وحدت مقسمی ماهیت سِعی به تبع اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مورد نحوة تقسیم بندی اعتبارات مختلف ماهیت و همچنین نحوه تحقق این اعتبارات، مباحثی تفصیلی در فلسفه مطرح شده است، ولی بر اساس نظر غالب، کلی طبیعی به عنوان مقسم و سایر اعتبارات آن به عنوان اقسام قلمداد می شود. در مورد نحوه تحقق آن ها نیز گرچه بر سر وجود افراد جسمانی برای یک ماهیت جوهری توافق وجود دارد، اما بر سر وجود فردی عقلی که از آن تعبیر به مثال عقلی و افلاطونی می شود اختلاف نظر وجود دارد، لیکن به نظر می رسد همان گونه که عارفان در یک تفاوت بنیادین در تقسیمات وجود، وجود لابشرط مقسمی را به عنوان حقیقت وجود معرفی می نمایند و تمامی اقسام وجود را مظاهر آن قلمداد می کنند؛ در مورد ماهیت نیز بتوان چنین مسیر تحولی را پیمود. به این صورت که با پیگیری لوازم وجود فرد عقلی ماهیت جوهری نشان داد که سایر اعتبارات ماهیت در قبال این حقیقت عقلی به منزله فروع و ظهورات آن می باشند و لذا سبب تعدد حقیقی افراد ماهیت نمی شوند.
نحوه ی صدور کثرت بر مبنای حکمت اشراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه سهروردی مثل هر فلسفه ای که در صدد تبیین حقایق کلی وجود است نحوه صدور کثرت، رکن مهمی در جهان شناسی به شمار می رود و با مبنای مشائین در این باب متفاوت است.
بحث صدور کثرت در آثار اصلی سهروردی چندین مرحله دارد: موافقت با حکمای مشاء در صدور معلول اول، انتقاد بر ایشان در کیفیت انتشار افلاک مادون، تاسیس نظریه جدید با استفاده از اصولی مانند جواز صدور معلول بسیط از علت مرکب، تشکیل عالم از نور و ظلمت، نبودن حجاب بین انوار، نور های حاصل از مشاهده مراتب برتر، نور های حاصل از تابش مراتب فوق بر مراتب پست تر، غلبه و عزت قواهر اعلون نسبت به ادنون و بالعکس، ذلت و محبت مراتب مادون به مراتب برتر.
وی با این اصول، جهات کثرت لازم در عقول طولی را اثبات می کند تا صدور معلول های فراوان عقلی (عقول عرضی یا مُثُل افلاطونی) از آن ها قابل توجیه باشد. همچنین شیخ اشراق با استناد به برخی امور در مرتبه طبیعت مانند قوای نباتی، دوام انواع و وجود افراد اخس برای هر نوع، تحقق آن ها را دلیل بر وجود مُثُل عقلیه در مرتبه عالم انوار می داند.
نظریه مثل و صدور کثرات از واحد حقیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
ایده مثل افلاطونی که راهی برای رهایی از برخی اشکالات پیرامون شناخت اشیاء، توجیه کثرات و یافتن مبدا نهایی ثابت برای موجودات متغیر بود، چندان طول نکشید که در عرصه معرفت شناسی و شناخت اشیاء دشواری های بسیاری را پدید آورد. در دنیای اسلام نظریه مثل افلاطونی مخالفان و موافقان نامداری دارد.سه فیلسوف بزرگ عالم اسلام ابن سینا،سهروردی و ملاصدرا هر یک به طور مفصل به این مسئله پرداخته اند.ابن سینا به طور جد آنرا نادرست دانسته و دو فیلسوف دیگر تلاش بسیاری در اثبات آن نموده اند. از آنجا که نظریه مثل افلاطونی پیوندی وثیق با نظریه صدور کثرات از واحد حقیقی دارد، پژوهش حاضر کوشیده است ضمن ارائه دلایل مخالفان و موافقان ؛چالشهای پیش روی نظریه صدور کثرات از واحد حقیقی، با توجه به ایده مثل افلاطونی؛ تبیین نماید.
نسبت عقل فعال و مثل در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا هم به وجود عقل فعال معتقد است و هم به وجود مُثُل افلاطونی. وی در آثار خود به طور مفصل به هر کدام از این دو پرداخته است. پرسشی که مطرح می شود این است که این دو در هستی شناسی ملاصدرا چه نسبتی با هم دارند. به نظر نگارنده با سه دلیل می توان ثابت کرد که با توجه به فلسفه ملاصدرا هر دو یک حقیقت وجودی می باشند. دلیل اول تشابه خصوصیات هستی شناسانه آنها است. دلیل دوم نسبت مشابهی است که ملاصدرا بین عقل فعال و مُثُل با عالم طبیعت و انواع متأصل ترسیم می کند. دلیل سوم نیز تشابه حداقل برخی از دلایلی است که برای اثبات این دو می آورد. ملاصدرا در مبدأ و معاد عبارتی می آورد که همین استنباط را تأیید می کند. یعنی این استنباط که عقل فعال و مُثل یک حقیقت وجودی هستند و تفاوتشان تنها به اعتبار است.
رویکرد علّامه طباطبائی (ره) به ادلّه مُثُل افلاطونی در فلسفه صدرایی
حوزه های تخصصی:
مسئله مُثُل یکی از اساسی ترین مسائل هستی شناسی است که برای اولین بار افلاطون آن را مطرح و از مبانی فلسفه خویش قرار داد، منتهی تا به امروز یکی از پیچیده ترین مسائل الاهیات بالمعنی الأخص باقی مانده است. صدرالمتألهین، بر اساس اصالت وجود، تفسیر خاصی از آن ارائه کرده و معتقد است که تنها راه رسیدن به مُثُل، شهود مستقیم آن هاست؛ اما درعین حال در اقامه برهان برای اثبات مُثُل از هیچ کوششی دریغ نکرده است. دیدگاه علّامه طباطبائی این است که هیچ یک از براهین عقلی اثبات مُثُل، کافی و تام نیست و معتقد است دلایل اقامه شده اعم از مدّعاست و به وسیله براهین مذکور تنها موجود مجرد عقلی به عنوان واسطه در فیض و مدبّر موجودات طبیعی اثبات می شود و بدیهی است که اثبات امر اعم، مستلزم اثبات امر اخص نیست و اگر گفته شود که وجود ارباب انواع و مُثُل نوریه با دریافت های عقلی میسور نیست، بلکه با ادراک های شهودی و دریافت های ذوقی قابل درک است، همان گونه که قائلین به مُثُل بر این باورند؛ بنابراین مسئله مُثُل از حوزه مسائل فلسفی خارج و وارد حوزه عرفان می شود؛ زیرا مسائل فلسفی و حلّ آن ها صرفاً بر عقل و دریافت های عقلی استوار است.
بررسی رابطه عالم ذربا مُثل افلاطونی از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنابر آیه 172 سوره اعراف معروف به آیه میثاق بشر قبل از حضور در عالم دنیا در موطنی مجرد و بسیط و سراسر شهودی، شاهد حقایق نابی بوده است که درپی این شهود، اقرار به ربوبیت پروردگارخویش نموده است. لیکن پس از هبوط درعالم ناسوت و تعلق گرفتن به بدن وحجاب طبیعت، این گوهر ناب را به فراموشخانه عالم دنیا سپرده است. نمود این مطلب را میتوان در آثار افلاطون حکیم الهی یونان در بحث از «مُثل» و «نظریه تذکر» یافت. سئوالی که در اینجا مطرح است اینست که آیا میتوان میان موطن میثاق (عالم ذر) و مُثل افلاطونی که نقش مهمی در تبیین علم تفصیلی حق تعالی به ماسوی ایفا نموده است وجه ارتباطی یافت یا نه؟ تحقیق حاضر که بشیوه توصیفی تحلیلی، دیدگاه ملاصدرا بنیانگذار حکمت متعالیه را مورد مداقه و واکاوی قرار داده، در پی یافتن پاسخ ایشان به سؤال فوق است. طبق نظر او، نحوه حضور انسان در آن موطن، حضور نفس (روح) قبل از تعلقش به بدن در عالم عقول یا عالم علم الهی بوده، که از وحدت عقلی برخوردار و دارای همه کثرات نفوس جزئی بنحو اجمال و بسیط در این مرتبه از هستی خود میباشد. لذا بعقیده ملاصدرا، عالم ذر، صقع ربوبی (عالم علم الهی) است و بر همین اساس نظریه تذکر را توجیه نموده و موطن میثاق را همان مُثل افلاطونی میداند. لازم به ذکر است که ملاصدرا نظریه مُثل افلاطونی را ابتدا مبتنی بر مبانی فلسفی خود (بویژه سه اصل: اصالت، وحدت وتشکیک وجود) تبیین و استوار نموده، سپس آن را بعنوان مصداق عالم ذر با شرح و توضیحی که در مقاله خواهد آمد، پذیرفته است.
تحلیل هرمنوتیک داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی
حوزه های تخصصی:
بررسی آثار ادبی از دیدگاه های گوناگون می تواند جنبه های مختلف زیبایی های ساختاری، فنّی و معنایی هر اثر را به گونه ای نظام مند و مبتنی بر انگاره های علمی برای خواننده مشخص کند. امروزه مطالعات هرمنوتیک یکی از شیوه های راهگشا برای کشف ابعاد پنهان معنای متن های ادبی محسوب می شود. اینگونه پژوهش ها در پی درک معنا از طریق شناخت نیّت مؤلف و با توجّه به بستر زمانی، مکانی و تاریخی شکل-گیری متن است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نمونه ای ازمتون نمادین ادب فارسی یعنی داستان آمدن مهمان پیش یوسف (ع) در مثنوی مولوی است. در این چارچوب، نیت شاعر از انتخاب عناصر داستان مورد ارزیابی واقع شده است. سخن مولانا به عنوان یکی از عمیق ترین متون تأویل پذیر در ادب فارسی می-تواند موضوع مناسبی برای بررسی های هرمنوتیک از این دست باشد. داستان مذکور نیز همچون سایر اشعار مثنوی معنوی حاوی لایه های نهفته و کاربرد نمادین مفاهیم مختلف و نیز اشاره های پیدا و پنهان به اندیشه های مولانا درباره جهان و انسان است و پژوهش حاضر می کوشد بخشی از این مفاهیم را از متن استخراج کند. در این راه با اشاره به عناصر داستان و مقایسه اندیشه های مولوی و افلاطون تفسیری نمادگرا مبتنی بر هرمنوتیک فلسفی از این داستان ارائه گردیده است. نتایج حاصل از انجام پژوهش دربردارنده این مهم است که کاربرد برخی واژه ها و مفاهیم در شعر مولوی همچون آفاق حاکی از نگرش افلاطونی مولوی و اشاره ای به سیر آفاقی سالک است. بعلاوه کلیدواژه آینه که تنها سایه ای از حقیقت را به دست می دهد، می تواند با همین نیّت از سوی مؤلّف به کار رفته باشد.
تداوم سنّت اشراقی در ایران
در مقالکه حاضر، به منظور پیگیری خطِ سیرِ حکمت اشراق، نخست به ریشه ها و خاستگاه آن در گذشتکه مزدایی مانویِ ایران اشاره شده است و سپس دربارکه حفظ و تداوم میراث سهروردی به یاری شارحان و متابعان اندیشکه او که در رأس آنها ملاصدرای شیرازی قراردارد، بحث می شود. نباید از یاد برد که این حکیم برجسته (صدرا) همواره نظرات و آراء شخصی خود را که با مبانی وجودشناسی خاص او منطبق است به عنوان تکمله ای بر مسائل مطرح شده از جانب شیخ اشراق می افزاید. نویسنده همچنین به برداشت ویژکه سهروردی از نظریکه مُثُل افلاطونی پرداخته و رساله ای نسبتاً ناشناخته را در این باب معرفی می کند. بخش پایانی مقاله نیز به توصیف یکی از جریان های شکل گرفته در عصر ملاصدرا (سدکه یازدهم هجری) اختصاص یافته است؛ جریانی که وابستگان آن، برخی مبانی حکمت سهروردی را در خدمت توجیه و تحکیم عقاید و زبانی که خود با محوریت فرهنگ و زبان ایران باستان ابداع کرده بودند، به کارگرفتند.
نقش قوه خیال در تبیین وحی از دیدگاه حکیم ابن سینا و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
214 - 231
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به مقایسه و بررسی تبیین وحی در امور جزئی و نقش قوه خیال(متخیله) پیامبر در این فرایند از دیدگاه ابن سینا و ملاصدرا پرداخته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که منبع معارف وحیانی، عقل فعال(=فرشته وحی) است؛ معارف موجود در عقل فعال، کلی هستند و هر دو فیلسوف، برای تبیین کیفیت دریافت معارف جزئی وحیانی، نقش مهمی به قوه خیال نبی داده اند. نقش قوه خیال از دیدگاه ابن سینا، محاکات و صورت سازی از حقایق کلی وحیانی در ساحت خیال نبی است. از دیدگاه صدرالمتالهین اما، صور تمثل یافته حقایق وحیانی، در عالم مثال(=مثل افلاطونی) حضور دارند و قوه خیال نبی، با این صُورِ تمثل یافته در عالم مثال، متحد می گردد. هر چند در برخی آثار صدرا، محاکات و صورت سازی قوه خیال از حقایق وحیانی نیز مطرح شده است، اما با توجه به شواهد موجود در آثارش، این تبیین، نظریه مشهور است که وی صرفا گزارش نموده است. پژوهش حاضر در گردآوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و در استنتاج از روش توصیفی- تحلیلی بهره برده است.
تحلیل دیدگاه سهروردی در مسئله کلیات و مواجهه ملاصدرا با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
105 - 103
فیلسوفان مسلمان در مسئله کلی و جزئی، از دیدگاه فیلسوفان یونان باستان متأثر بوده اند؛ به طوری که بن مایه دیدگاه های ارائه شده در دوره اسلامی را می توان در آرای افلاطون و ارسطو مشاهده کرد. ابن سینا همانند ارسطو نظریه مُثل را انکار کرده و دیدگاه افلاطون درباره مسئله کلی و جزئی را نپذیرفته است. سهروردی بر خلاف ابن سینا نظریه مثل افلاطونی را پذیرفته است؛ اما در مسئله کلی و جزئی، کلی افلاطونی را انکار کرده و در تبیین «کلی» با ارسطو و ابن سینا هم داستان شده است؛ به این معنا که او همانند ابن سینا، کلی را همان مفهوم ذهنی قائم به نفس دانسته است. البته شیخ اشراق در برخی جنبه های فرعی این مسئله با ابن سینا مخالفت کرده و نوآوری هایی را ارائه کرده است. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی، دیدگاه سهروردی در مسئله کلی و جزئی را تبیین کرده و علت گرایش او به تبیین مشایی از «کلی» را بررسی کرده است. در این بررسیِ تحلیلی، نقدهای سهروردی به رویکرد سینوی نیز تبیین شده و تأثیر آن ها بر نقد ملاصدرا بر نظریه مشاییان نشان داده شده است. همچنین نحوه مواجهه ملاصدرا با دیدگاه سهروردی در مسئله کلیات تحلیل شده است.
پارادایم حاکم بر اندیشه اشعری در مؤلفه اعجاز(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از مسائل دانش کلام اسلامی بررسی ماهیت و چیستی کلام الهی است و راجع به این مقوله از قرن دوم هجری نظریاتی توسط متکلمان اسلامی شکل گرفته است. یکی از نظریات مطرح در این حوزه را متکلمانی مطرح کردند که با الگوگیری از فلسفهٔ افلاطونی و ایدهٔ عالم مثال، برای کلام الهی جنبه ای مثالی و خارج از عالم ماده در نظر گرفته اند. این تبیین فلسفی پس از نظریه پردازی هایی که معتزله از آن ارائه دادند درنهایت در قرن چهارم توسط ابوالحسن اشعری تأیید و در مقولهٔ فرعی بحث کلام الهی؛ یعنی اعجاز، به نظریهٔ کلام نفسی بدل شد. این جستار بر طبق مبانی تاریخ علم و اندیشه درصدد بررسی تاریخی زمینه های شکل گیری، سیر تحول و تطور اندیشهٔ کلام نفسی به عنوان اندیشه ای فلسفی است. روش پژوهش بر اساس الگوی پارادایمی توماس کوهن است و نتیجهٔ حاصل از آن نشان دهندهٔ این مطلب است که متکلمان معتزلی پس از آشنایی با الگو های تفکر افلاطونی با به کارگیری آن ها، تبیینی فلسفی از وجود مثالیِ قرآن کریم ارائه کردند تا اینکه ابوالحسن اشعری در پارادایمی ویژه، خوانش های دینی از فلسفهٔ افلاطونی را به کار بست و در تقابل پارادایمی اهل حدیث و اهل کلام، به نظریهٔ کلام نفسی در اعجاز قرآن کریم دست یافت.
تقابل دو نظریه ی مُثُل و تجرید در ساحت فلسفه ی اسلامی و ثمرات هستی شناسانه و معرفت شناسانه ی آن دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۸۶
3 - 22
حوزه های تخصصی:
بی تردید یکی از مباحث مهم حوزه معرفت شناسی در فلسفه اسلامی، نحوه حصول ادراکات کلی برای انسان است. از آن جا که عنصر اساسی تمایز بخش انسان از سایر موجودات، تعقل به شمار می آید توانایی ادارک معقولات برای انسان، نزد هر فیلسوفی امری مسلم است. اما در نحوه حصول ادراکات عقلی میان حکما اختلاف دیدگاه وجود دارد. ریشه این اختلاف دیرینه، تفاوت نظر میان افلاطون و ارسطو در نحوه وجود امر کلی است. هدف از نگارش این پژوهش بررسی تفاوت های میان این دو مبنا و ثمرات فلسفی این دو نظریه در مباحث مختلف فلسفی می باشد. در این نوشتار به روش توصیفی- تحلیلی، کوشش شده است تا ابتدا نظر قائلین به نظریه «مُثُل» و همچنین قائلین به نظریه «تجرید» به روشنی تبیین گردد و سپس ثمرات فلسفی قائل شدن به هر دو نظریه را در هر دو ساحت هستی شناسی و معرفت شناسی نشان داده شود. لازم به ذکر است داوری میان این دو نظر از عهده این مقاله خارج است.