مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
هوشنگ گلشیری
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی در دوران معاصر که شمار آثار منتشر شده درحوزه داستان بسیاراست، اهمیتی بسزا دارد. در این مقاله کوشش کرده ایم، یکی ازشاخص ترین رمان های فارسی، یعنی شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری، را با دیدگاه روانشناختی، نقد و بررسی کنیم. به همین منظور، ابتدا کلیاتی درباب نقد روانشناختی مطرح کرده ایم وسپس با طرح پرسش هایی ازمتنِ رمان، کوشش کرده ایم با استفاده از دیدگاههای روانکاوان صاحب نامی همچون فروید و لاکان به آن ها پاسخ دهیم.
پست مدرنیسم در ادبیات داستانی معاصر ایران (بررسی مؤلفه های پست مدرن در آثار هوشنگ گلشیری)
حوزه های تخصصی:
اصطلاح «پست مدرنیسم» اگر چه امروز در ایران از طرف نویسندگان و حتی منتقدان بارها و بارها بکاربرده میشود، اما به علّت عدم آشنایی با خاست گاه ها، اصول و مؤلفه های این نوع ادبی، قائل بودن به چنین جریانی را در ادبیات داستانی ایران همواره با تردید هم راه میسازد. این که چه خصایصی را میتوان به عنوان مبنا جهت قیاس مؤلفه ها مدّنظر قرار داد و آیا آن ویژگیها تنها به جهت اقتباس از شیوه های جهانی صورت یافته است، به همراه این مسأله که این متون به همان اندازة شالوده شکنانه بودنشان آیا به گذشته و امکانات بومی زبان فارسی پایبند بوده است، از مهم ترین پرسش هایی است که این تحقیق با بررسی و تحلیل برخی از آثار هوشنگ گلشیری چون داستان های کوتاه «شب شک»، «مردی با کراوات سرخ»، «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «معصوم اول»، «زندانی باغان» و داستان های بلند و رمان های «شازده احتجاب»، «کریستین و کید» و «آیینه های دردار» در نظر دارد پاسخ گوی آن ها باشد.
روایت شناسی یک داستان کوتاه از هوشنگ گلشیری براساس نظریه ی ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از بارزترین ویژگی های داستان مدرنیستی معاصر استفاده از صناعات روایی فراوان در آن است. نویسندگان مدرنیست روزگار معاصر برای عرضه ی هستی شناسیِ نوین خود همواره از تکنیک های روایی پیچیده بهره گرفته اند و از روایت های کلاسیک و خطّیِ سده های پیشین دوری جسته اند. هوشنگ گلشیری یکی از داستان نویسان روزگار ماست که با بهره گیری از صناعات روایی فراوان آثاری پیچیده، چندلایه و دیریاب خلق کرده است. روایت پیچیده ی داستان های گلشیری از مهم ترین مشخّصه های سبک داستان نویسی اوست.
در این پژوهش براساس نظریه ی ژنت، روایت شناس ساختارگرا، داستان کوتاهِ معصوم دوم روایت شناسی و تحلیل شده است. پس از گزارش نظریه ی ژنت، سه سطح رواییِ داستان، متنِ روایی و روایت گریِ این داستان کوتاه و مؤلّفه های رابط این سطوح «زمان دستوری: نظم و ترتیب، تداوم، بسامد»، «وجه یا حال و هوا: فاصله و کانونی شدگی» و «صدا یا لحن» تحلیل و بررسی می شود تا فنون و صناعاتِ کاربستی هوشنگ گلشیری در خلق این اثر نشان داده شود و نیز معلوم گردد که گلشیری به گونه ای مدرنیستی از این مؤلّفه های روایی استفاده کرده است. هدف این پژوهش آن است نشان دهد مطالعه ی ساختارِ روایی آثار گلشیری به درک پیچیدگی های آن ها کمک می کند و منجر به شناخت بیش تر جنبه های معنایی می شود.
بررسی نظری و کاربردی «روایت اول شخص جمع» (در پنج داستان کوتاه از هوشنگ گلشیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت اول شخص جمع (ماروایت)، شیوهای است که از حدود صد سال پیش در داستان نویسی به کار رفته و از نزدیک به دو دهة پیش، توجه روایت شناسان و منتقدان را به خود جلب کرده است. در پاره ای از تحقیقات، ویژگی ها و صفات ممیزة این نوع روایت بررسی شده و در برخی دیگر، به جنبه های کاربردی آن توجه شده است. در این مقاله، ابتدا آرای سه محقق: یوری مارگولین، برایان ریچاردسون و آمیت مارکوس تشریح شده و سپس پنج داستان کوتاه از هوشنگ گلشیری، بر پایه این مباحث نظری بررسی شده است. کوشش بر آن بوده است تا از یک سو کارایی مباحث نظری سنجیده شود و از سوی دیگر، برخی ابعاد پنهان این داستان ها، شناسایی و بیان گردد. نتیجه این تحقیق نشان می دهد که اگرچه مباحث نظری موجود در تحلیل متن، کارایی شایان توجهی دارد، هنوز ابعاد ناشناختة بسیاری در این شیوه از روایت میتوان یافت. همچنین نتیجه این بررسی، حکایت از آن دارد که گلشیری، انواع مختلفی از «ما روایت» را به کار گرفته و خلاقیت های ویژهای در این شیوة روایت گری داشته است.
بررسی و تحلیل دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» در شازده احتجاب گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شازده احتجاب هوشنگ گلشیری از نظر به کارگیری صناعات و تکنیک های روایی فراوان یکی از ارزشمندترین تجربه های ادبیات داستانی ایران است. گلشیری در شازده احتجاب از مؤلّفه های متعدّدِ روایی بهره گرفته است؛ اما می توان گفت که پیچش صناعتِ روایی این اثر تا حدّ زیادی به سبب بهره گیری هنرمندانة گلشیری از دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» بوده است. انتخاب راوی سوم شخصِ محدود به ذهنِ دو شخصیت اصلی اثر (شازده احتجاب و فخری) و ارائة اندیشه ها و گفته های این دو شخصیت در قالب گفتمانِ مستقیم و غیرمستقیم سبب شده است صدای راوی (یا راویانِ) متن روایی با نگاهِ کانونی گر (یا کانونی گر های) آن در هم تند و درک رابطة راوی و کانونی گر و نیز درک تفکیکِ این دو از هم دشوار شود. بر اساس این، در پژوهشِ حاضر دو مؤلّفة «صدای راوی» و «کانونی شدگی» در متنِ روایی شازده احتجاب با پرهیز از یکی انگاشتنِ این دو مؤلّفه تحت عنوان «زاویة دید» بررسی و تحلیل می شود تا کاربست هنرمندانة این دو مؤلّفه در متنِ روایی شازده احتجاب نشان داده شود.
بررسی سفر قهرمانی شخصیت در رمان شازده احتجاب با تکیه بر کهن الگوهای بیداری قهرمان درون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از نظریه های مدرن نقد ادبی و مبتنی بر نقد روان شناختی است که بر اساس آرای یونگ بنا شده است. در این نوع نقد، ضمن مطالعه و بررسی کهن الگوهای یک اثر، چگونگی جذب آن ها توسط ذهن شاعر و نویسنده نشان داده می شود. کهن الگوها که محصول تجربه های مکرر بشر در زندگی است و در ناخودآگاه وی به ودیعه نهاده شده است، از زوایا و ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته اند. بر پایه این مطالعات، سفر قهرمانی برای رسیدن به کمال و رؤیای فردیت با تکیه بر حضور کهن الگوها در زندگی هر فرد میسر است. هدف این مقاله، بررسی رمان شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری از منظر نقد کهن الگویی با تکیه بر مبانی فکری کارول. اس. پیرسون و هیو. کی. مار بر پایه کهن الگوهای دوازده گانه بیداری قهرمانان درون است. پژوهشگران تلاش می کنند تا ضمن آشنایی اجمالی با این کهن الگوها، نشان دهند شخصیت های داستانی نیز همچون شخصیت های هشیوار، با تجلی این کهن الگوها، می توانند در فرایند تفرّد گام نهاده و سفر قهرمانی را پیش گیرند. نتایج این تحقیق نشان می دهد رمان شازده احتجاب سرشار از کهن الگوهاست و به دلیل رویکرد روان شناسی خود، بر پایه نظریات کهن الگویی قابل تحلیل است. شازده احتجاب با حلول نه کهن الگو، روند تفرد را در پیش می گیرد و دیگر شخصیت های داستان نقش پرورش دهندگی را در مسیر تشرّف برای او دارند.
Christine et Kid, un nouveau roman à l’image de La Jalousie (""کریستین و کید""، یک رُمان نو به مانند ""حسادت"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری، نویسنده ی ایرانی و خالق اثر شازده احتجاب، یکی از آثار شاخص ادبیات مدرن ایران، رمان کریستین و کید را در سال 1350 به رشته ی تحریر درآورد. این رمان که الهام بخش آن جریان رمان نو فرانسه بوده است در ساختار و مضمون تقلیدی از رمان حسادت از الن رب گریه می باشد. داستان رمان گلشیری به درون مایه حسادت گره خورده است، اما تلاش های نویسنده در به کار بستن ویژگی ها و جریان نوشتاری رمان نو، آن را به داستان الن رب گریه نزدیک می کند. در مفاله ی حاضر سعی برآنست تا به بررسی این موضوع پرداخته شود که چه میزان اثر گلشیری توانسته است خود را در جریان رمان نو تثبیت کند و از طرفی سعی خواهیم کرد با دیدگاهی تطبیقی، نقاط تشابه این دو داستان را به تصویر بکشیم. در این راستا، چگونگی پرداخت چهار عامل طرح داستان، شخصیت و زمان و مکان را در داستان گلشیری با توجه به نظریه های رمان نو بررسی می کنیم
ناهمخوانی دوره و نوشتار (بررسی و نقد رمان «کریستین و کید»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از دیرباز جامعه ایرانی با نوعی ناهمزمانی در زمینة همپوشانی تحوّلات اجتماعی و کنش های خلاّقانة هنری دست به گریبان بوده است، به ویژه که رمان، نوع ادبی وارداتی است و علی رغم وجود ضرورت و پیوندش با نیازهای ایران در زمان پیدایش آن، این قالب ادبی از سنّت های ادبی آن برنخاسته، بلکه عمدتاً به عنوان محصول ترجمه در نظام ادبی فارسی پدیدار شده است؛ به عبارتی دیگر، زیبایی شناسی مدرن با ذهن جامعة ادبی ایران همزمان نبوده است. رمان «کریستین و کید» نوشتة هوشنگ گلشیری، از دید بسیاری از منتقدان به سبب پیچیدگی در فرم و محتوا، فقدان درونمایة اجتماعی صریح و روایتی متفاوت، ادامة منطقی و طبیعی داستان نویسی عصر خود نبوده است و با روند هماهنگ و یکپارچة جامعة ادبی زمانه حرکت نکرده است و در حکم اثری تقلیدی از آثار جوامع غربی پنداشته می شود که دغدغة فرم و صناعت داشت و زمینه و موقعیّت داستان، محصول موقعیّت واقعی ایران نبوده است. چنین ناهمسانی و ناهمخوانی موجب شد که این رمان در زمان انتشار خود با اقبال عمومی همراه نشود و در نزد منتقدان نیز تا مدّت ها با بی توجّهی مواجه گردد. با این همه، پس از گذشت چندین دهه از چاپ این رمان، به سبب گسترش محافل نقد و نظریّه های ادبی، تجربه های تازة داستان نویسی و اشتیاق نویسندگان به جنبش های نو و پیشرو، این داستان با استقبالی نسبی مواجه شود. در این مقاله برآنیم تا با بازخوانی متفاوت و با تکیه بر مؤلّفه های رمان نو به تشریح و تبیین آن بپردازیم.
جستاری در بنیان های فکریِ نظریه ی ادبی هوشنگ گلشیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوشنگ گلشیری یکی از نویسندگانی است که پابه پای نوشتن داستان های مدرن و تکنیک محور، با نوشتن مقالاتی چند پیرامون رمان و شعر، کوشید تا مبانی نظری کارش را نیز به خوبی شرح کند. جان مایه ی فکری و نظری مقالات گلشیری، به اومانیسم و فرمالیسم گره خورده است. در روزگاری که جریان چپ و نویسندگان طرفدار حزب توده، هنر متعهد را تنها در رئالیسم سوسیالیستی می جستند، گلشیری کوشید تا مفهوم تعهد را از تنگناهای حزبی نجات دهد و طلیعه دار مفاهیمی چون انسان گرایی و فردیت باشد. هرچند در بسیاری از نوشته های گلشیری توجه به تکنیک و فرم، وجه غالب است، اما این تکنیک گرایی، به تکنیک زدگی نینجامیده است؛ چرا که برخورد دیالکتیکی اومانیسم و فرمالیسم در اندیشه های گلشیری او را به سنتزی راهبر شده که هم تعهد را تاب می آورد و هم تکنیک را. باری، در این پژوهش کوشش شده تا با توجه به مقالات هوشنگ گلشیری، بنیان های فکری او در پیوند با ماهیت و فلسفه ی ادبیات، مورد نقد و داوری قرار گیرد.
بررسی جریان سیال ذهن در آینه های دردار هوشنگ گلشیری
منبع:
رخسار زبان سال اول پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲
۲۹-۵
حوزه های تخصصی:
جریان سیال ذهن،روشی نسبتا جدید در داستان نویسی است که نویسندگانی چون دورثی ریچارسون، ویرجینیا و ولف وجیمز جویس، در آثار خود از آن بهره گرفته اند. ویژگی این روش، ارائه جریانی از اندیشه ها و تصاویر ذهنی است که اغلب فاقد یکپارچگی و ساختار مشخص هستند ؛طرح داستان، مرزهای زمان و مکان متعارف را در می نوردد و خواننده تنها از طریق واگویه های شخصیت ها، می تواند به طور نسبی، به درک آن نایل آید . این شیوه در کشور ما از همان آغاز رمان نویسی به سبک نوین، در آثار نویسندگانی چون صادق هدایت، صادق چوبک و هوشنگ گلشیری مورد استقبال قرار گرفت. هوشنگ گلشیری در رمان آینه های دردار، برای به تصویر کشیدن روحیات پیچیده اشخاص داستان و برای رخنه به اعماق آن ها، از تکنیک جریان سیال ذهن و به خصوص از شیوه ی حدیث نفس، مدد گرفته؛ روشی که مبتنی بر تداعی آزاد معانی است.
مرگ شخصیّت در رمان نو «شازده احتجاب» گلشیری
منبع:
علوم ادبی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
9 - 40
حوزه های تخصصی:
رمان نو که در فرانسه با آثاری از «ساروت» و «رب گریه» آغاز شده بود، چند دهه بعد توانست با رمان شازده احتجاب گلشیری به عنوان گونه ای از رمان وارد ایران شود. گلشیری توانست با به کارگیری خلاقانه عناصر رمان نو به خوبی از عهده این نوع برآید؛ به گونه ای که هم اثرش تقلید صرف نیست و هم از ویژگی های رمان نو خارج نشده است. گرچه امروزه رمان نو حضور چشمگیری ندارد اما عناصر باقی مانده از آن در رمان ها مشهود است؛ لذا پرداختن به این نوع و عناصر آن ضروری به نظر می رسد. با توجه به اهمیّت رمان شازده احتجاب به عنوان آغاز رمان نو فارسی و تأثیراتی که در تحول رمان نویسی ایران داشته است، در این مقاله به بررسی یکی از عناصر رمان نو یعنی «مرگ شخصیّت» یا «رد شخصیّت» که در شازده احتجاب نمود برجسته تری دارد پرداخته ایم. از این رو در این پژوهش ابتدا ویژگی های رمان نو را گفته ایم و خلاصه ای از شازده احتجاب آورده و سپس به بررسی مرگ شخصیّت های این رمان پرداخته و نشان داده ایم که مراد از مرگ شخصیّت، خالی بودن آن از افراد انسانی نیست، بلکه حضوری آمیخته با خاطره، تلفیقی و سایه وار است که خواننده با تخیّل و ذوق ادبی خود در ساخت آن مشارکت می کند. گلشیری بدون دور شدن از هویت ایرانی، عناصر رمان نو و رد شخصیت را به بهترین شکل به کار گرفته و در این باره از رمان های نو غربی کم ندارد.
سیر تحوّل «نقش زن» در داستان پردازی هوشنگ گلشیری: یک شاخصه سبکی و فکری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسأله زن، و نقش ها و موقعیت های فردی و اجتماعی او و بایدها و نبایدهای مربوط بدان، از موضوعات و مؤلفه های مهم در ادبیات داستانیِ معاصر است و با توجه به مؤلفه هایی چون زمینه و بطن فرهنگی و اجتماعی داستان ها، موازین و مؤلفه های حاکم بر مکتب ها و جریان های داستان نویسی، و نوع نگاه و تجربه های فکری و اجتماعیِ هر نویسنده، نقش و هویت زن در داستان ها شکل های مختلفی می تواند داشته باشد، چنان که از شاخصه های مهمّ سبکی و گفتمانی در داستان نویسی است. از این روی، مطالعه سیر تحوّل نقش و هویت زن در داستان پردازی معاصر، مؤلفه درون متنیِ مهم و قابل اعتمادی برای بررسی سیر (و چگونگی) تحولِ داستان معاصر است. از این میان، مطالعه نقش زن در داستان های هوشنگ گلشیری با توجه به جایگاه مهم و اثرگذار او در داستان معاصر، از اهمیت خاصّی برخوردار است و شاخصه سبکی و فکریِ قابل اتکایی برای بررسی سیر داستان نویسی گلشیری است. در این مقاله پس از بررسی سیر تحوّل نقش زن در داستان پردازی گلشیری، برآنیم تا «سیر تحوّل نقش زن و میزان نمود فردیت زن» در داستان های گلشیری را به عنوان شاخصه ای قابل اتکا و درون متنی در بررسی و تحلیل سیر داستان پردازی گلشیری به کار بگیریم. نتایج تحقیق بیانگر تحوّل معنادار نقش و هویت زن در سیر داستان نویسی گلشیری است، چنان که مبنای قابل اتکایی برای دوره بندی داستان های اوست و از سوی دیگر، تقابل های درون ساختی و رواییِ خاصّی را نشان می دهد که به شکل معناداری برآیند تقابل های موجود در مدرنیته ایرانی در ارتباط با نقش ها و هویت های زنان است.
عناصر بومی داستان نویسی مکتب اصفهان در آثار بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
داستان نویسانی که از شهر اصفهان برخاسته اند، ویژگی های مشترکی در آثار خود بر جا گذاشته اند. این ویژگی های مشترک فقط در حیطه اقلیم خلاصه نمی شود؛ بلکه مجموعه ای از عناصر هویت بخش را در بر می گیرد و ساحت های هم سویی را در حوزه زبان، اندیشه، جغرافیا، اقتصاد، اخلاق، آداب و رسوم و باورها نمایان می سازد. این مقاله در ساختار آثار داستانی دو تن از نمایندگان شاخص مکتب اصفهان یعنی بهرام صادقی و هوشنگ گلشیری واکاوی کرده و خصوصیات مشترکِ وحدت بخش و سبک آفرین آن ها را استخراج نموده است. نتیجه اینکه این ساختارها در مواردی همچون تصویرآفرینی های طنزآمیز و هجوآمیز، تکنیک و فرم متفاوت در کلام، شخصیت پردازی های خاص، فضاسازی های گوتیک و نامشخص، آغازها و انجام های ناگهانی، چرخش در زاویه دید و خلاف آمد در روایت، گفت وگوهای زیاد و توصیفات کم، توجه به اساطیر و تاریخ و متون کهن، سوژه گزینی های نادر و نام گزینی های مدرن و نثر صیقل خورده و شعرگونه، تحلیل و تشریح می شود.
نقد اجتماعی رمان برّه گمشده راعی (هوشنگ گلشیری) و سروده حفّار القبور (بدر شاکر السّیّاب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد اجتماعی ادبیّات که آثار ادبی را روبنا و محصول امور زیربنایی مادّی می داند، انعکاس مبتکرانه واقعیّت اجتماعى را وجه ممیزّه اثر ادبی می داند. هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی، منسوب به حزب توده و بدر شاکر السّیّاب، شاعر عراقی جوان و نوگرای منسوب به کمونیسم، آثار فراوانی دارند که در حوزه نقد اجتماعی ادبیّات قابل بررسی است. ابتدا نقد جامعه شناسی ادبیّات و مبانی آن، به طور اجمالی تعریف شده؛ سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی روسی و روش توصیفی - تحلیلی، رمان برّه گمشده راعی اثر هوشنگ گلشیری و حفّار القبور سروده بدر شاکر السّیّاب از دیدگاه نقد اجتماعی ادبیّات بررسی شده است. نتایج پژوهش، بیانگر این است که نویسنده و شاعر یادشده، صرف نظر از فاصله زمانی - مکانی و باوجود تفاوت در دیدگاه و سلیقه فردی، به دلیل تجربه شرایط یکسان، تکیه بر بیداری و آگاهی طبقاتی را به مثابه راهکارهایی برای برون رفت از مشکلات در پیش گرفته اند. گلشیری نیز با استفاده از گفتگوی کارناوالی و سیّاب با تکیه بر لایه های متفاوت شعر نو، افزون بر نقد نظام سرمایه داری و نمودهای آن؛ ازجمله استعمار و استثمار، آن ها را مسبّب مشکلاتی همچون جنگ، بحران های فردی - اجتماعی، فقر طبقات فرودست و استبداد داخلی حکومت ها دانسته اند که ادیبان را از نوید به آینده ای روشن بازداشته است.
کالبد شکافی نثر (سبز مثل طوطی سیاه مثل کلاغ) هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری نویسنده معاصر ایرانی و سردبیر مجله کارنامه بود. مورخان ادبی وی را از تاثیرگذارترین داستان نویسان معاصر زبان فارسی دانسته اند او با نگارش رمان کوتاه شازد. احتجاب در اواخر دهه چهل خورشیدی به شهرت فراوانی رسید این کتاب را یکی از قوی ترین داستان های ایرانی خوانده اند. گلشیری کارش را با آموزگاری در روستاهای اصفهان آغاز کرد. از سال 1353 تا 1357 به دعوت بهرام بیضائی در دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران استادی کرد. پس از انقلاب با تشکیل جلسات هفتگی داستان رسیدند. او همچنین عضو کانون نویسندگان ایران و از بنیانگذاران حلقه ادبی جُنگ اصفهان بود. داستان سبز مثل طوطی سیاه مثل کلاغ از نمونه داستان های کوتاه او می باشد که بیشتر جنبه نقد اجتماعی-فرهنگی دارد در نتیجه پس از مطالعه این داستان دریافت می شود که این دو اثر را از جنبه های قلمرو زبانی- ادبی- فکری بررسی نماید.
ما - راوی مشوش «خانه روشنانِ» گلشیری: چرایی یک روایتگریِ مبهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۱
31-62
حوزه های تخصصی:
براساس دسته ای از نظریه های روایت شناسی، گاه ممکن است راوی و بیننده رخدادهای داستانی با هم تفاوت داشته باشند. پیوند این دست نظریه ها در قالب های داستانی ای که خود به لحاظ ساختمان، صناعت محور و دارای ساختار های غیرمتعارف اند، باعث پیچیدگی فزاینده روایت می شود. «خانه روشنان» از مجموعه داستان نیمه تاریک ماه اثر هوشنگ گلشیری، از این گونه داستان هاست. روایت این داستان با ساختاری مبتنی بر زاویه دید اول شخص جمع، در کنار برهم خوردگی نظم زمانی و ابهام هایی که در فرایند فهم کیستی روایتگر داستان وجود دارد، شناخت راویان را با مشکل مواجه کرده است. این نوشته سعی دارد با تکیه بر زاویه دید این داستان، ویژگی های منحصربه فرد راویان را که شامل سیلان آگاهی و انسان وارگی است، بررسی کند و نشان دهد گزینش هوشمندانه روایتگر جمعی چگونه توانسته است با منسجم نگه داشتن زبان روایی، درعین غیرمتوازن بودن آگاهی راوی در بخش های گوناگون روایت، انسجام ساختاری داستان را حفظ کند.
کاربرد واژگان در رمان شازده احتجاب از منظر زبان و جنسیت
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث اساسی در نقد اصالت زن(فمنیسم) و زبان شناسی تفاوت زبان زن و مرد است که در تمام جنبه های زبان قابل مشاهده است. در گذشته بهترین گفتار را آن می دانستند که بیانش مردانه باشد، اما در داستان پردازی معاصر به جنسیت توجهی ویژه می شود. زبان شناسی جنسیت ابعاد مختلفی دارد که آواها، تکواژها، واژه ها، نظام صرفی و نحوی و گفتمانی زبان را شامل می شود. کاربرد این نمودها در زبان زنان و مردان متفاوت است. لذا در مقاله حاضر کوشش شده تفاوت های واژگان به کار رفته در زبان زنان و مردان رمان شازده احتجاب شامل متغیرهایی چون رنگواژه ها، دشواژه ها (رکیک و غیررکیک)، سوگندواژه ها، تشدیدکنند ه ها، تعدیل کننده ها، صفات و واژه های عاطفی، واژه های جنسیتی(صریح و ضمنی) و دایره ی واژگان در مکالمات شخصیت های رمان با توجه به موازین علمی زبان شناسی و گاه روان شناسی نقد و بررسی شود. هوشنگ گلشیری اگر چه در مواردی زبانی متناسب با جنسیت قهرمانان خود خلق کرده، لیکن به دلیل عدم توجه به یافته های علمی زبان شناسان اجتماعی مخصوصاً زبان و جنسیت، در مواردی هم موفق به خلق زبانی متناسب با جنسیت قهرمانان خود نشده است.
تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری بعد از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۵۳-۷۷
حوزه های تخصصی:
طبق نظریه بازتاب در جامعه شناسی هنر، ادبیات در معنای گسترده اش آینه جامعه و نشان دهنده جهت گیری ها، سلیقه ها و جریان های اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک می کند. به شکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابسته اند و ضمن تأثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشأ تغییر می شوند و تغییرات جوامع را نیز نشان می دهند. به این ترتیب، می توان ازطریق شناخت نوسان ها و دگرگونی های دنیای درون شخصیت های اصلی داستان ها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری است. به این منظور، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، سعی شده است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیت های اصلی داستان های کوتاه گلشیری در دو دهه 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریان های سیاسی اجتماعی مؤثر سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستان های خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقه متوسط عصر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلت های روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیت های اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی _سیاسی حاکم بر آن دوره ، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره ، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ به طوری که با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگی ها نیز دستخوش تغییر شده است.
بازتاب شخصیت اصلی در داستانهای کوتاه قبل انقلاب اسلامی هوشنگ گلشیری(با تکیه بر ساختگرایی تکوینی گلدمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۷
29-56
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، سه مجموعه داستان کوتاه قبل از انقلاب اسلامی هوشنگ گلشیری، «مثل همیشه»، «نمازخانه کوچک من» و «جبه خانه» انتخاب شده است تا با توجه به نظریه ساختگرایی تکوینی گلدمن، تأثیر و بازتاب ابعاد مختلف جامعه پیش از انقلاب اسلامی در آنها بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. این پژوهش سعی می کند به این پرسش اساسی پاسخ دهد که میان ویژگیهای شخصیت اصلی داستانهای گلشیری و شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان نگارش آنها چه ارتباطی هست. بر این اساس مشخص شده است با اینکه گلشیری متعلق به طبقه متوسط جامعه است با ورود به گروه ممتاز روشنفکران، نسبت به مسائل و مشکلات این طبقه از جمله دغدغه های سیاسی و مصلحانه بیش از مسائل و مشکلات عامه مردم توجه کرده است. همین امر در کنار گرایش حزبی و سیاسی او سبب شده است بیشتر شخصیت های اصلی داستانهایش از طبقه متوسط جدید و تحصیلکرده انتخاب شوند. بنابراین، ایدئولوژی سیاسی در مقایسه با دیگر ایدئولوژیها در داستانهایش نمود برجسته تری دارد. در این زمینه، گلشیری به ارائه تصویری برجسته از فریبخوردگان سیاسی ، اقدامات مصلحانه و ترس و بدبینی حاصل از اختناق سیاسی در قالب شخصیت های محوری داستانهایش می پردازد. در ایدئولوژی اجتماعی، تقابل فقر و ثروت و پیامدهای آن در زندگی شخصیت های اصلی و دلزدگی آنان از زندگی خانوادگی و شغلی، نمود برجسته دارد. در ایدئولوژی فرهنگی، گرایش شخصیت های اصلی طبقه متوسط و روشنفکر به مطالعه آثار سیاسی- اجتماعی و نیز تمایل تعداحدی از شخصیت های اصلی محروم و روستایی به خرافه گرایی و باورهای عامیانه مشهود است. در نهایت از نظر ایدئولوژی مذهبی، اغلب شخصیت های اصلی خصلتی دین گریز دارند و نویسنده با آفرینش آنها نگاه انتقادی و ستیزجوی خود را به این ایدئولوژی نمایان می سازد.
سنت و مدرنیته و در مساله هویت زنان با تکیه بر آثار هوشنگ گلشیری
حوزه های تخصصی:
حضور زن در جامعه از موضوعات بحث برانگیز عصر مدرن است که از دو رویکرد به زن؛ یعنی رویکرد سنتی و رویکرد مدرن و نقش و تأثیرگذاری آن در جامعه برخاسته است. هویت نیز جزئی انفکاک ناپذیر از وجود هر انسانی است که مفهومی جامعه شناختی است و دربرگیرنده فرآیندهای معناسازی و مفهوم بخشی براساس یک ویژگی فرهنگی و به هم پیوسته به انسان است. مسأله زن و نقش ها و موقعیت های فردی و اجتماعی او و باید و نبایدهای مربوط به آن یکی از موضوعات و مؤلفه های بسیار مهم در ادبیات معاصر است و با توجه به مؤلفه هایی چون زمینه، بطن فرهنگی و اجتماعی داستان ها، موازین و مؤلفه های حاکم بر مکتب ها و جریان های داستانی داستان نویسی و نوع نگاه و تجربه های فکری و اجتماعی هر نویسنده نقش و هویت زن در داستان ها شکل های مختلفی می تواند داشته باشد از این میان نقش زن در داستان های هوشنگ گلشیری با توجه به جایگاه مهم و اثرگذار او در داستان معاصر از اهمیت خاصی برخوردار است و شاخصه سبکی و فکری تقابل این موضوع در دو جریان ایرانی سنتی و ایران مدرن بسیار قابل توجه است. داستان های هوشنگ گلشیری با توجه به جایگاه مهم و اثرگذار او در داستان معاصر، از اهمیت خاصی برخوردار است و مشخص کننده شاخصه فکری این نویسنده در سیر داستان نویسی معاصر است.