مطالب مرتبط با کلیدواژه

ساخت کامل


۱.

معین شدگی در زبان فارسی و شکل گیری ساخت کامل و التزامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دستوری شدگی معین شدگی افعال کمکی ساخت کامل گذشته التزامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸۵ تعداد دانلود : ۳۹۰
«معین شدگی»، از جمله رایج ترین نمونه های دستوری شدگی در بیشتر زبان ها است. این واژه تخصصی، گونه ای از فعل های واژگانی را در بر می گیرد که  در برخی کاربردهایشان، نقش فعل معین را بر عهده دارند. در زبان فارسی نیز، بیشتر فعل هایی که امروزه نقش کمکی دارند، پیش از پیدایش فارسی دری، اغلب فعلِ واژگانی بوده و یکی از کاربرد دوگانه آن ها به مثابه فعل معین، نتیجه فرایند معین شدگی است. از این رو، در مقاله حاضر برآنیم تا روند تحولِ سه فعل «استیدن»، «باشیدن» و «بودن» -که در فارسی امروز به ترتیب در ساخت ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید به کار می روند، را مورد بررسی قرار دهیم. بر این مبنا، در پی بررسی پاسخ گویی به این پرسش هستیم که آیا این گونه فعل ها، از ابتدای پیدایش و کاربردشان در فارسی باستان، نقش کمکی داشته اند و یا اینکه نقش آن ها به عنوان فعل کمکی در ساختار های اشاره شده، پیامد معین شدگی این افعال ، در دوره های زبانی پسین است. بر این مبنا، ناگزیر شدیم چگونگیِ انتقالِ مفاهیم ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید از فارسی باستان تا فارسی نو را مورد بررسی قرار می دهیم. بر اساس شواهد موجود در پیوند با کاربرد این گونه افعال و نحوه بیان مفاهیم ماضی نقلی، ماضی التزامی و ماضی بعید، پیش از فارسی دری، این نتیجه به دست آمد که شکل گیریِ این سه ساختار با استفاده از سه فعل «استیدن»، «باشیدن» و «بودن»، در نتیجه معین شدگیِ این افعال در ساخت دستوری شده ای از فارسی میانه به بعد بوده است.  
۲.

بررسی مقوله های نمود و زمانِ فارسی در قالب هندسه مشخصه ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هندسه مشخصه ها تصریف فعل ارزش تقابلی نمود واژگانی و دستوری زمان دستوری ساخت کامل

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۵ تعداد دانلود : ۴۲۳
هندسه مشخصه ها، انگاره ای کاربردی برای مطالعه فرایندهای صرفی- نحوی به شمار می رود. در این مقاله، به معرّفی این انگاره  و کاربرد آن در مطالعه نظام تصریف فعل در زبان فارسی می پردازیم. در هندسه مشخصه ها، نظامِ تصریف فعل از سه بخش نمود، زمان دستوری و وجه تشکیل می شود و هر یک دارای مشخصه های نسبتاً جهانی هستند که در مواردی توسط تکواژهای صرفیِ آشکار بازنمون می شوند. تعامل مشخصه های موجود در این سه حوزه، خصوصیات قلمروی تصریف فعل در زبان های مختلف را تعیین می کند. نمود در زبان فارسی دارای مشخصه های [رویداد] و [غیراتمی] است که نشان می دهد ارزش پیش فرض آن در این زبان، نمود تام است و نمود ناقص به صورت نشاندار و با واحد واژگاهی (می-) بازنمون می شود. به این ترتیب، هسته نمود اتمی در فارسی فقط در سطح تصریف فعّال است و تمایز نمود دستوری ناقص و تام را بازنمایی می کند. هسته نمود کمیّت در فارسی، هم در سطح ریشه و هم در سطح محمول فعّال است و نمود واژگانی و خصوصیات نمودیِ محمول را تعیین می کند. در مورد زمان،  فارسی دارای مشخصه [تقدّم] است که بوسیله واحد واژگاهی (–د/-ت) بازنمون می شود و زمانِ موضوع را قبل از لنگرگاهِ زمانی جمله قرار می دهد. واحد واژگاهی (–ده / -ته) در فارسی که به همراه فعل کمکی، ساخت کامل را می سازند، کارکرد متفاوتی با نمود و زمان دستوری در هندسه مشخصه ها دارد و به دلیل ارزش تقابلی که در فارسی ایجاد می کند، در هسته نحوی مستقلی ادغام می شود و مشخصه [کامل] را بازنمون می کند.