مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۸۱.
۴۸۲.
۴۸۳.
۴۸۴.
۴۸۵.
۴۸۶.
۴۸۷.
۴۸۸.
۴۸۹.
۴۹۰.
۴۹۱.
۴۹۲.
۴۹۳.
۴۹۴.
۴۹۵.
۴۹۶.
۴۹۷.
۴۹۸.
۴۹۹.
۵۰۰.
ملاصدرا
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۷۷)
175 - 196
حوزه های تخصصی:
ابن سینا به عنوان بزرگ مشایین در عالم اسلام، تفکر مشایی را بسط داده و نظرات و آرای مهمی را نیز مطرح کرده است. هرچند او به فیلسوفی مشایی معروف است، ولی این نسبت چندان صحیح نمی نماید و او در تفکر خود رو به تعالی نهاده است. اوست که نخستین بار اصطلاح «حکمت متعالیه» را به کار برده است. بر اساس «تعالی در تفکر سینوی» تفکر شیخ نه تنها مشایی نیست، بلکه بسیاری از اصول و مبانی «حکمت متعالیه» در آن قابل ردیابی است؛ حال سخن در این است که آیا شیخ در بحث حرکت در مقوله جوهر، مشایی باقی مانده است و یا این که در این مسیله نیز رو به تعالی نهاده است و هرچند به حرکت در آن مقوله تصریح نکرده است، ولی می توان نشانه هایی از وجود حرکت جوهری را در تفکر او یافت. نگارنده در پرتو «تعالی تفکر سینوی» معتقد است که موضع انکاری شیخ - در مباحث حرکت - دیدگاه نهایی او نیست، بلکه نظر نهایی وی وجود حرکت در مقوله جوهر است؛ این مطلب از عبارات و آرای شیخ در غیر مباحث حرکت - به ویژه مباحث نفس شناسی - قابل استنباط است. در این نوشتار شواهدی بر تقویت موضع اقبال شیخ به حرکت جوهری ارایه می دهیم.
تسلسل در علل مادی و مسئله عدم تناهی زمان در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۰
249 - 268
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا معتقد است که تسلسل در همه ی علت ها محال است و از جمله ی این علت ها علت مادی است. البته وی برخی ترتب های مادی را از این تسلسل محال استثنا می کند. بررسی ویژگی های اجزای زمان نشان می دهد که اجزای زمان به هم وابسته هستند. با تحلیل دقیق تر ارتباط اجزای زمان متوجه می شویم که این وابستگی در ضمن نوعی علیت مادی بوده به نحوی که مشمول قواعد حاکم بر علل مادی می شوند. در نتیجه ادله ابطال تسلسل در علل، عدم تناهی زمان را نیز در بر خواهد گرفت. برای حل این تناقض، نشان می دهیم که ترتب و تقسیم پذیری زمان وابسته به اجزای مسافت حرکت مصحح زمان است و تناقض مذکور در صورتی پیش می آید که حرکت مصحح زمان را مقدار حرکت در مسافت مستقیم بی نهایت بدانیم اما با دوار دانستن مسافت حرکت مصحح زمان، این تناقض برطرف می شود.
تاثیر مبانی هستی شناسی صدرا در تبیین مساله دعا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
91 - 117
حوزه های تخصصی:
دعا یکی از عالی ترین مضامین الهی است که همیشه مورد توجه بشریت بوده است و هر انسانی به فراخور میزان درک فقر ذاتی خویش به معناشناسی و مسایل پیرامون آن پرداخته است. در نگرش به مسأله دعا از نظر ملاصدرا، نباید پیش فرض های وجود شناختی و هستی شناسی وی را نادیده گرفت. بی شک نگاه صدرا به مسأله دعا، گسسته از مبادی هستی شناسی ایشان نمی باشد. اصالت وجود، تشکیک خاصی وجود، حرکت جوهری، نظام علی معلولی هستی، رابط بودن وجود ممکنات و امکان فقری آنها و وحدت شخصی وجود، از جمله مبانی ای می باشند که اضلاع سه گانه وجودی دعا (داعی، مدعو و مطلوب) را در حکمت متعالیه تحت تأثیر قرار می دهند. در این نوشتار تلاش شده است با توجه به مبانی هستی شناسی صدرا، مسأله دعا مورد تحلیل و پردازش قرار گیرد. لذا ضمن تبیین مفهوم ها و مبانی ایشان، کوشیدیم تا با واکاوی این مبانی، علاوه بر به تصویر کشیدن ارتباط آن دو، تحلیلی نو و منطبق بر اصول هستی شناختی از مسأله دعا ارایه نماییم
تحلیل و بررسی سازگاری رمز پردازی با حکمت متعالیه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
119 - 147
حوزه های تخصصی:
نگاه رمزی به عالم میراث ارزشمند تمدن های کهن بشری است که در حوزه فرهنگ و تمدن اسلامی نیز جایگاه خاص خود را داشته است. عرفا و حکمای مسلمان همواره از این شیوه برای ارایه تعالیم خود بهره برده اند. رمزپردازی در بین عرفا امری مشهود است و در بین حکما نیز سهروردی را می توان قهرمان این میدان دانست هر چند که قبل از او ابن سینا آغازگر این راه بوده است؛ لذا شایسته تأمل است که مواجهه حکمت متعالیه ملاصدرا از آن جهت که وارث این سنت حکمی است، با رمز و رمزپردازی چگونه است؟ در نوشتار حاضر جهت نیل به این پاسخ به تحلیل و بررسی مبانی و روش حکمت متعالیه صدرایی بویژه روش تأویل و هرمنوتیک می پردازیم. با توجه به شواهد و دلایل موجود روشن می شود که علی رغم اینکه صدرا حکمت خود را همچون سهروردی بصورت رمزی بیان نکرده است اما با توجه به اینکه مبانی فلسفی رمز پردازی سهروردی را، از جمله نظریه تشکیک وجود در هستی شناسی و نظریه عالم مثال و ادراک خیالی در جهان شناسی و معرفت شناسی، اخذ نموده و در فلسفه وجودی خود از آن بهره مند شده است؛ لذا حکمت متعالیه به بهترین وجه قابلیت رمزپردازی را واجد است اما شاید بتوان گفت که روش و مدل رمزپردازی صدرا با روش سهروردی تفاوت دارد بنابراین هم به این روش التفات داشته و آن را می شناخته است و هم از تعابیر رمزی استفاده نموده است، چنانکه عناوین کتب او همه از این قبیل است بنابراین حکمت متعالیه می تواند چارچوب و بنیان نظری رمزپردازی را تأمین نماید.
ذهنی بودن جوهریت و عرضیّت در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۱
149 - 168
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نشان داده می شود در تفکّر صدرایی " وجود" هم نقش تبیین چگونگی کثرت در افراد یک ماهیت نوعیه را برعهده دارد و هم اینکه براساس نظریه حرکت جوهری لازم نیست عرض های یک ذات نقش تبیین چگونگی تحقق حرکت در یک ماهیت را به عهده گیرند. به عبارت دیگر در فلسفه ملاصدرا قرار دادن ساحت جوهریت در مقابل اعراض برای یک ماهیت به نحو عینی و ابژکتیو نه لازم است و نه ضروری. از سوی دیگر نیز اقتضاء رابطه اتحّادی جوهر و عرض که از سوی برخی پیروان ملاصدرا ( و در برخی موارد بطور ناخودآگاه از سوی خود ملاصدرا ) مورد تفوّه قرار گرفته است ، ریشه در مبانی هستی شناختی وی دارد. و از همین رو مکتب حکمت متعالیه را وادار می سازد زیادت عینی و خارجی اعراض بر جوهر را نفی کند. اما سیوال پیش روی این مقاله آنستکه آیا اگر عرضیت به نحو خارجی و عینی زاید بر جوهریت نیست پس آیا حتما باید قایل شد اعراض به نحو معقول ثانی فلسفی تحقق دارند.این مقاله نهایتاً می گوید دوگانه جوهریت و عرضیت براساس مبانی ملاصدرا میتواند ساختارهای پیشینی ذهن در نظر گرفته شود و تقسیم جوهر و عرض به معنای دقیقا کانتی آن یک تقسیم سوبژکتیو تلقی گردد پس بر این اساس لازم نیست حتماً عرضیت یا جوهریت را به نحو معقول ثانی فلسفی دارای تحقق و وجود بدانیم بلکه میتواند امری یکسره ذهنی و از ساختارهای ذهن تلقی شود.
مرگ اندیشی در پرتو دیدگاه های اسلامی و غربی: مقایسة تطبیقی دیدگاه های ملاصدرا و هیدگر با توجه نظرات هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا با تکیه بر چشم اندازی وجودی به عالم و اصول و مبانی خاص حکمت متعالیه، مرگ را استکمال نفس و استقلال وجودی اش از بدن می داند. در نظر صدرالمتاللهین مرگ پایان زندگی نیست، بلکه تولدی است دوباره برای تکامل و تعالی و فراتررفتن از آنچه انسان تاکنون در دنیای مادی بدان مشغول بوده است. طرف دیگر مارتین هیدگر به عنوان یکی از برجسته ترین و تأثیرگذارترین فیلسوفان اگزیستانس، با تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی، به پدیده مرگ نه به منزله نقطه پایان زندگی، بلکه به مثابه پدیده ای وجودی و اگزیستانسیال نگریسته که در مواجهه با حقایق زندگی انسان مد نظر قرار می گیرد. بر اساس چنین نگرشی، مرگ شیوه ای از زیستن محسوب می شود ؛ به این معنا که مرگ به منزله آخرین امکان دازاین از بدو تولد در وجود او لانه کرده و به همین دلیل در نگرش او هر وجود انسانی را می توان «هستی- رو- به- مرگ» محسوب می شود، وجودی که در مواجهه با پایان است، اما وقوف به این واقعیت و نه گریز از آن روی آوردن به «وجود اصیل» است. بنابراین بر اساس چنین رویکردی، انسان در مواجهه با مرگ، به «هستی» می اندیشد و حضور رمزگونه اش را با تمام وجود احساس می کند. برای تطبیق و ارایه مدل بایستی گفت ملاصدرا و هیدگر نه تنها تأمل در مسالله مرگ و نحوه مواجهه درست انسان با حقیقت مرگ را باعث شکوفا شدن استعداد های بالقوه انسان می دانند، بلکه بر اساس دیدگاه آن ها در پرتو مرگ اندیشی، می توان به وجود اصیل و شناخت ارزش های اصیل زندگی نایل شد. در این مقالله دیدگاه های صدرالدین شیرازی و مارتین هیدگر در مسالله مرگ با توجه به نظرات هانری کربن تبیین خواهد شد.
تحلیل تکثر معنای زندگی در فلسفة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسیله محوری مقالله حاضر بررسی و تحلیل تکثر معنای زندگی از دیدگاه ملاصدر است. نگارندگان در این مقالله با استفاده از مبانی ملاصدرا در سه ساحت معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی به تحلیل و تبیین تکثر معنای زندگی پرداخته اند. در این جستار، در ساحت معرفت شناختی با تکیه بر دو نگرش ثبوتی و اثباتی ملاصدرا نسبت به زندگی، تکثر معنای زندگی را تحلیل خواهیم کرد. در بعد هستی شناختی با استفاده از دو نظام نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، در قالب ظهور متفاوت اسمایی و تکثر ظهورات با استفاده از مؤلفه های چون خداوند، دین و عشق به حق تعالی، به تحلیل تکثر معنای زندگی می پردازیم. در ساحت انسان شناختی نیز با استمداد از تبیین کثرت نوعی انسان در دو نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، این مسالله را واکاوی خواهیم کرد.
ارزیابی دیدگاه های رایج در مسئله «ذهن - بدن» در دو مسئله «هویت معرفت» و «ارتباط ذهن و بدن»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۷ شماره ۷۳
179 - 209
حوزه های تخصصی:
مسیله «ذهن – بدن» که در حوزه فلسفی اسلامی و فیلسوفان قدیمی غربی به شکل «نفس – بدن» مطرح شده است، از دیرباز یکی از مسایل محوری در فلسفه، به ویژه در میان فیلسوفان ذهن متأخر بوده است. در این میان، دو مسیله «هویت معرفت» و «نحوه ارتباط ذهن و بدن» را می توان از بنیادی ترین و محوری ترین چالش ها درباره دیدگاه های گوناگون طرح شده درباره مسیله ذهن - بدن دانست. این پژوهش بر آن است که دیدگاه های مختلف رایج در مقوله ذهن - بدن را در رویارویی با این دو چالش بنیادین بیازماید. بدین منظور و در گام نخست، یازده دیدگاه را که در حکم دیدگاه های رایج در دو حوزه فلسفی اسلامی و غربی هستند، معرفی کرده، سپس هر یک از این دیدگاه ها را با دو چالش اساسی معهود، یعنی «ارایه تحلیل مناسب از هویت معرفت» و «توجیه مناسب از نحوه ارتباط ذهن و بدن»، روبه رو ساخته و پاسخ هر دیدگاه را به این مسایل بنیادین آورده و این پاسخ ها را داوری کرده است. در پایان - و با تحلیل دستاورد این مقایسه - چنین نتیجه گیری می شود که تنها دیدگاه خاص حکمت متعالیه از رویا رویی با این دو مسیله سربلند بیرون می آید.
دفاع از واقع گرایی هستی شناختی بدون التزام به واقع گرایی معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۴
83 - 112
حوزه های تخصصی:
واقع گرایی علمی را می توان متشکل از سه منظر معنا شناختی، معرفت شناختی و هستی شناختی دانست. پوزیتیویست های منطقی که رویکرد حاکم بر تجربه گرایی در نیمه اول قرن بیستم بودند، به منظور طرد متافیزیک از ساحت علم، هر سه منظر فوق را رد کردند؛ اما ون فراسن در قالب رویکرد تجربه گرایی برساختی- و با همان هدف طرد متافیزیک از ساحت علم تجربی- با طرح تمایز میان هویت های مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر، منظر معناشناختی مد نظر واقع گرایان علمی را می پذیرد؛ ولی در مخالفت با واقع گرایان علمی از تمایزهای معرفت شناسانه و هستی شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر دفاع می کند. در این مقالله قصد داریم ضمن دفاع از تمایز معرفت شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر مدنظر ون فراسن، با تکیه بر آموزه هایی از حکمت متعالیه ملاصدرا منکر تمایز هستی شناسانه مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر شده و از نوعی منظر واقع گرایی هستی شناسانه با نام واقع گرایی وجودی دفاع کنیم. برای رسیدن به این هدف، نخست بنیان نظریه تجربه گرایی برساختی- یعنی چگونگی تمایز مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر و نقدهای وارد بر آن را توضیح می دهیم؛ سپس با توضیح دیدگاه اصالت وجود، نشان می دهیم که دیدگاه ضد واقع گرایی معرفت شناسانه ون فراسن با رویکرد واقع گرایی هستی شناسانه ملاصدرا قابل جمع اند.
ایمان نجات بخش از دیدگاه ملاصدرا و رهبران نخستین مذهب پروتستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال پانزدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۳۴)
151 - 172
حوزه های تخصصی:
ادیان ابراهیمی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) شرط نجات و رستگاری اخروی مؤمنان به دین خود را در گرو ایمان می دانند، البته ایمانی که نجات بخش است، نه ایمان غیر نجات بخش. در واقع ایمان نجات بخش ایمانی محسوب می شود که واقعی و حقیقی باشد و از متون مقدس دینی گرفته شده باشد. اما این ایمان نجات بخش چه ایمانی است؟ ملاصدرا ایمان نجات بخش را که عامل رستگاری انسان است، ایمانی می داند که از طریق برهان و کشفی باشد در مقابل ایمان سمعی و عوام الناس. لوتر ایمانی را نجات بخش می داند که فرد مؤمن اعتقاد قلبی و اعتماد و اطمینان راسخ به ایمان داشته باشد، نه صرف زبانی و بدون اطمینان. کالون نیز ایمانی را نجات بخش می داند که اطمینان و اعتماد قلبی و راسخ باشد تا بتواند بر شک ها و تردیدهایی که این اطمینان قلبی را تضعیف می کند، غلبه کند. این پژوهش برای یافتن پاسخ به سؤال فوق به بررسی و بیان آرای ملاصدرا از متألهان مسلمان و لوتر و کالون از متألهان مسیحی می پردازد که به عنوان رهبران نخستین مذهب پروتستان نام برده می شوند.
تحلیل مفهوم حشر در فلسفه ملاصدرا و نسبت آن با مفهوم دینی حشر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صدرالمتألهین مفهوم حشر را در سه معنای متفاوت به کار برده است. اول، کاربرد حشر در معنای معاد جسمانی است، که به تقریر خاص ملاصدرا از این موضوع اشاره دارد و غالباً با عبارت «حشر اجساد» از آن یاد می شود. دومین معنا، کاربرد حشر به عنوان موقفی از مواقف قیامت است. بر اساس این معنا، تمام انسان ها، پیش از حساب، در مکان و زمانی واحد جمع و آماده حساب می شوند. حشر در این معنا، از نظر رتبی، بعد از بعث و پیش از حساب قرار دارد و شاید عنوان «محشر» از این معنا اخذ شده باشد. اما معنای سوم حشر رجوع موجودات به غایات و نهایات خود است. بر اساس آنچه ملاصدرا تحت عنوان حشر ارائه می کند، هر مرتبه از موجودات در یک سیر عمومی به سوی مراتب مافوق خود حرکت می کند و این روند آن قدر ادامه می یابد تا در نهایت همگی در بالاترین مرتبه وجودی جمع گردند. این مرتبه از وجود که می تواند جامع تمام موجودات باشد واجب تعالی است. لذا می توان گفت حشر به معنای رجوع الی الله است.
بررسی تطبیقی رئوس ثمانیه در فلسفه سینوی و حکمت صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۷ شماره ۲۲
153 - 168
حوزه های تخصصی:
فلسفه ابن سینا به اقتفای فلسفه فارابی با تدقیق در آرای حکمای یونان باستان، شالوده حکمت اسلامی و از پایه های اساسی حکمت متعالیه به شمار می رود. در این پژوهش آرا، ابن سینا و ملا صدرا پیرامون رئوس ثمانیه موردبررسی تطبیقی قرارگرفته است. از میان رئوس ثمانیه به جهت اهمیت بر چهار موضوع «تعریف فلسفه و اهمیت آن»، «مبادی و مسائل فلسفه»، «جایگاه فلسفه در میان علوم» و «منفعت و مرتبت فلسفه» تأکید شده است. دیدگاه های این دو فیلسوف در مورد رئوس ثمانیه به عنوان آغاز ورود به فلسفه و نگاهی از بیرون به آن، باوجود برخی اختلاف نظرها عمدتاً همسو و موافق هم بوده که به تفصیل بدان پرداخته شده است. صدرا در گزارش و نقد دیدگاه ابن سینا، عمدتاً نگاه سینوی خود را حفظ کرده است اما به دلیل ضیق مفهومی دستگاه سینوی، با وجود قوت برهانی آن، گاه، مجبور به بهره گیری از حکمت متعالیه شده است؛ ازاین رو می توان گفت نه تنها در مدخل فلسفه، بلکه در نظریات فلسفی، اگر قوت برهانی فلسفه سینوی با غنای مفهومی حکمت متعالیه توأم شود میراث فلسفی مقتدر و کارآمدتری برای مساهمت در گفتگوی فلسفی معاصر به ثمر خواهد نشست.
رابطه نفس و قوا از دیدگاه ملاصدرا و آقا علی زنوزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳
91 - 109
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت مسأله نفس در بین فلاسفه و حکما در طول تاریخ اندیشه بشر، این پژوهش درصدد است نقاط اشتراک و افتراق دیدگاه ملاصدرا و آقا علی زنوزی را در باب نفس و قوا و نسبت بین آن ها، مورد بررسی قرار دهد. ملاصدرا براساس مبانی فکری خود که عمده آ ن ها اصالت و تشکیک وجود و حرکت جوهری است، قوا را مراتب وجودی نفس واحد به شمار آورده و از تشکیک مراتب سخن گفته است. آقا علی مدرس زنوزی یکی از چهره های شاخص حکمت صدرایی، به جای تشکیک در مراتب، از ترکیب در مراتب سخن رانده است. این پژوهش روشن ساخته است که اختلاف این دو دیدگاه، به نحوه نگاه این دو فیلسوف به یک واقعیت واحد وابسته و از اختلاف مبانی این دو فیلسوف نشأت نمی گیرد و این که صدرا با توجه بیشتر به بحث اصالت وجود از حرکت جوهری بحث تشکیک آن را مورد توجه قرار داده است، ولی آقا علی با تکیه بر مباحث هیولی و صورت، بیشتر به بحث ترکیب پرداخته است. نگارنده در حد توان کوشید تبیین روشنی از دیدگاه این دو حکیم ارائه دهد.
تحلیل فلسفی رابطه قضا و قدر با مسأله استجابت دعا از نظر ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
113 - 135
حوزه های تخصصی:
یکی از مفاهیم عمیق در ادیان توحیدی و اسلامی، فرهنگ دعا و نیایش است. اگر حقیقت دعا و استجابت آن به خوبی تبیین نگردد، ابهاماتی با برخی مباحث کلامی همانند پذیرش نظام قضا و قدر الهی به دنبال خواهد داشت. در پژوهش حاضر با رهیافتی فلسفی-عقلانی بر مساله استجابت دعا در حکمت متعالیه، یکی از ابهامات اساسی یعنی رابطه استجابت دعا و نظام قضا و قدر را مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله سعی نمودیم تا در تحلیل و تبیین مساله استجابت دعا و رابطه آن با نظام قضا و قدر، رویکرد هستی شناسی ملاصدرا به عالم هستی و مراتب سیر وجودی و معرفتی ایشان را نیز لحاظ نماییم. پرسش اساسی این جستار عبارت است از "بر اساس مبانی فکری ملاصدرا چه نسبتی میان نظام قضا و قدر الهی و مساله استجابت دعا برقرار است؟" برخی از نکاتی که در این پژوهش بدان دست یافتیم عبارت است از این که استجابت دعا نه تنها با نظام قضا و قدر الهی در تناقض نبوده بلکه به عنوان بخشی از این نظام، به منزله اسباب و وسایطی است که سبب وصول داعی به مقصد می گردد. لذا هر چند برخی علل و روابط مبهم و ناشناخته ای در تحقق مطلوب و استجابت دعا موجود می باشد، اما دعا و استجابت آن خارج از نظام علی معلولی عالم که در راستای همان قضا و قدر الهی است، نمی باشد و نوعی وحدت میان علت استجابت دعا و قضا وقدر برقرار است.
بررسی و نقد دو مانع دگرگرایی خدا در فلسفه صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۵
137 - 156
حوزه های تخصصی:
خودگرایی اخلاقی غالباً در قلمرو انسانی و ذیل نظریه اخلاقی غایت محور مطرح می شود. اما پرسش ها و مؤلفه های آن در ساحت ربوبی قابل رصد است. به باور نگارنده، در فلسفه ملاصدرا دو شاهد و قرینه بر خودگرایی خدا وجود دارد که در واقع دو مانع دگرگرایی خداست: این دو مانع عبارتند از: «عدم التفات عالی به سافل» و «بازگشت هر غایتِ فعلی به فاعل». این شواهد با مفهوم صدرایی عنایت الهی در تضاد است. پرسش پایه این جُستار عبارت است از: چگونه می توان شواهد خودگرایی را با نظریه عنایت الهی و التفات اصیل خدا به «دیگری» سازگار دانست؟ دستاورد این پژوهش به این قرار است: در پژوهش حاضر، این دو شاهد به عنوان مانع دگرگرایی خدا مورد نقد قرار گرفته اند و نشان داده شد که خدا نه خودگرا که وجودی دگرگراست و چون خدا کامل ترین وجود و کامل ترین کمال است کامل ترین دگرگراست و بیشترین خیر و منفعت را برای همه محقق می کند و چون غنی مطلق است، بدون هیچ گونه چشمداشتی بیشترین خیر را برای دیگران تأمین می کند. این نتایج حاصل تحلیل مفاهیمی چون «غایت»، «التفات»، «خودگرایی»، قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء» و تحلیل وجودی اصل علیت است. گفتنی است: این پژوهش مسبوق به پیشینه ای نیست.
علت مرگ نزد غزالی و صدرالمتألهین و سنجش توانایی مبانی ایشان در تبیین آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
67 - 78
حوزه های تخصصی:
غزالی و ملاصدرا ازجمله اندیشمندانی اند که درصدد شناخت علت مرگ برآمده اند و در مباحث نفس شناسی خود به این موضوع پرداخته اند. مقاله حاضر تلاش دارد دیدگاه این دو متفکر درباره علت وقوع مرگ و مبانی نفس شناسانه مرتبط با آن نزد هریک را مقایسه و ارزیابی کند تا روشن شود کدام مبنا در توضیح نظریه خود موفق بوده است. غزالی معتقد است نفس روحانیه الحدوث است؛ اما چون تجرد آن تجرد تام نیست، از ماده خود (بدن) تأثیراتی می پذیرد و در ذات خویش استکمال می یابد و هنگامی که به کمال نهایی رسید، بدن را که به مثابه ابزار اوست، رها می کند و به اصل خویش باز می گردد. این حالت، «مرگ» نامیده می شود و علت آن، ارتقا نفس است. نزد ملاصدرا نیز علت مرگ، ارتقا نفس است؛ اما به نظر او اگر به حدوث جسمانی نفس قائل نباشیم، نمی توان به حرکت جوهری، قائل شد. با تکیه بر این سخن صدرا، نظریه غزالی درباره علت مرگ با مبانی خود او، توضیح پذیر نخواهد بود.
نقش هستی شناختی بدن در تبیین پنج مسئله از علم النفس صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۹
147 - 160
حوزه های تخصصی:
در حکمت اسلامی، نفس همواره اساس و شالوده ساختار وجودی انسان معرفی شده و در مقابل، به بدن و نقش آن در شناخت هویت انسان، کمتر توجه شده است. این در حالی است که شناخت نفس در بیشتر زوایای معرفت شناختی آن، متکی بر شناخت بدن و جایگاه آن است و این امر با دقت نظر در مباحث علم النفس آشکار خواهد شد. در نوشتار پیش رو، چند مبحث از نفس شناسی ملاصدرا حول محور پنج پرسش بررسی شده اند: 1. ملاصدرا چگونه از بدن و ویژگی های جسمانی در ابطال تناسخ بهره می جوید؟ 2. ویژگی های بدنی در حکمت متعالیه چگونه ملاصدرا را قادر به دفاع از اتحاد نفس و بدن کرده است؟ 3. صدرا چگونه با کمک بدن تعدد قوای نفس را به اثبات می رساند؟ 4. بدن در حکمت متعالیه چه کارکردی در تبیین فرایند علم و ادراک دارد؟ 5. ملاصدرا چگونه بدن و ویژگی های آن را در اثبات جاودانگی نفس به استخدام می گیرد؟ در پاسخ به این پرسش ها، استدلال های منتهی به مطلوب، مبتنی بر مقدماتی است که وابستگی مستقیم به شناخت بدن و ویژگی های آن دارد؛ ازجمله این مقدمات عبارتند از: تناسب مراتب قوه و فعل نفس با درجات قوه و فعل بدن، ذومراتب بودن بدن و جایگاه آن در حرکت جوهری استکمالی نفس، تغییر، ضعف یا زوال برخی از قوای بدنی در زمان هایی خاص از حیات دنیوی، مقدمه بودن حس و ادراکات بدنی در شکل گیری ادراکات فراحسی و منزّه بودن برخی از ساحت های وجودی انسان از عوارض مادی و بدنی. با این زاویه دید خاص، نقش بدن و ویژگی های آن در تبیین و تحلیل این پنج مسئله، انکارناپذیر خواهد بود.
ملاحظات درباب نقدهای ملاصدرا بر نظریه ی ابصار سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۶۶
65 - 84
حوزه های تخصصی:
نظریه ی ابصار در سازواره ی اندیشه ی سهروردی ازآن جهت اهمیت دارد که نه تنها مجالی برای بسط نظریه ی خاص او درباب علم اشراقی براساس نظام نوری است، بلکه تلاش های او را برای طبیعیاتی از جنس دیگر موجه می سازد. نظریه ی ابصار سهروردی به واقع بنیانی مابعدالطبیعی برای تعیین جایگاه خاص نفس در هستی و نیز جایگاه خاص علم النفس اشراقی در میان یک انسجام الهیاتی است. نگارنده ی این مقاله بر آن است تا با نگاه دوباره به مبانی فلسفه ی سهروردی، به مسأله ی ابصار بپردازد و از این خلال، نقدهای وارد بر شیخ اشراق را در آثار ملاصدرا داوری کند. همچنین به دفاعیات سبزواری و ارزیابی آن ها نیز پرداخته خواهد شد. به زعم نگارنده، اختلاف نظر این دو فیلسوف درباب ابصار، به اختلاف مبانی آن ها بازمی گردد و در نتیجه، نقدهای صدرا محصول عدم لحاظ مبانی شیخ اشراق در طبیعیات و مابعدالطبیعه ی اشراقی است.
کارکردهای قاعده ی «تحقق مفاهیم گوناگون به وجود واحد» در فلسفه ی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۶۷
113 - 130
حوزه های تخصصی:
از مبانی تأثیرگذار در حکمت صدرایی، «تحقق مفاهیم گوناگون به وجود واحد» است که با وجود پژوهش های فراوان ازسوی صدراپژوهان، به نقش و جایگاه آن پرداخته نشده است. پژوهش حاضر حاکی از آن است که بسیاری از نوآوری های فلسفی ملاصدرا در گروی فهمِ دقیقِ جایگاه قاعده ی «تحقق مفاهیم گوناگون به وجود واحد» است. به کارگیری این قاعده ازسوی ملاصدرا و ارائه ی دیدگاه نوین و نقد آرای پیشنیان در مسائلی چون رابطه عاقل و معقول، ترکیب اتحادی، اصالت وجود و ماهیت، تبیین ملاکِ حمل شایع صناعی، رابطه ی نفس و قوا و رابطه ی اسما و صفات با ذات الهی، از یافته های این پژوهش است که به تفصیل بدان اشاره می شود. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی-تحلیلی است که با مراجعه و استفاده از منابع اصلی صورت گرفته است.
نقد و بررسی اصالت ماهوی بودن سید سند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۶۸
109 - 124
حوزه های تخصصی:
اینکه اصالت با وجود است یا ماهیت، ازجمله مباحث کلیدی و پراهمیت در حکمت متعالیه است. ازآنجاکه بحث مزبور، همانند مباحث فلسفی فراوان دیگری در حکمت متعالیه، حاصل گفتمان فلسفی پیش از ملاصدراست، آن را می توان در آثار فیلسوفان پیشاصدرایی نیز به خوبی ردیابی کرد. سید سند (صدرالدین دشتکی) یکی از این فیلسوفان است. قول مشهور (ملاصدرا و برخی از شارحان وی) بر این است که او اصالت ماهوی است. در این مقاله پس از نشان دادن مطابقت نداشتن سخنان سید سند با اصالت ماهیت، این نتیجه به دست آمده است که اولاً ادعای اصالت ماهوی بودن سید سند که شارحان ملاصدرا مطرح کرده اند، بر اقوال ملاصدرا در این زمینه مبتنی است. ثانیاً چنین به نظر می رسد که ادعای ملاصدرا نیز براساس خوانش دقیق از عبارت های سید سند نیست، اگر نگوییم در مراجعه ی ناقص او به عبارت های سید سند ریشه دارد. لذا به نظر می رسد که نمی توان سید سند را اصالت ماهوی دانست.