مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
رفتار پرخاشگرانه
حوزه های تخصصی:
"مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی بازیدرمانگری کودکمحور گروهی در کاهش نشانههای برونیسازیشده در کودکان پیشدبستانی اجرا شد.
روش: پس از غربالگری اولیه 120 کودک پیشدبستانی در سه مهد کودک با استفاده از فرم فهرست رفتاری کودک (CBCL)، تعداد 10 کودک که بالاترین نمره را در مقیاس برونیسازیشده این فهرست بهدست آورده بودند، بهعنوان نمونه اصلی پژوهش انتخاب شدند. مربیان این کودکان نیز پیش از شروع مداخله، فرم گزارش معلم (TRF) را تکمیل کردند. سپس گروه نمونه در قالب گروههای دونفره، 16 جلسه بازیدرمانگری را در مدت 8 هفته دریافت کرد. مادران این کودکان در پایان جلسههای چهارم، هشتم، دوازدهم و شانزدهم بار دیگر فرم CBCL را تکمیل کردند و مربیان نیز بار دیگر به تکمیل فرم TRF پرداختند.
یافتهها: تحلیل واریانس اندازهگیریهای مکرر نشان داد که براساس ارزیابی مادران، نمره مقیاس برونیسازیشده کودکان و زیرمقیاس رفتار پرخاشگرانه، بهطور معنیداری کاهش یافت. مقایسه میانگینهای نمرههای TRF در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون نیز حاکی از کاهش معنیدار مشکلات برونیسازیشده کودکان بود. تفاوت میانگین نمرههای پسآزمون اول و دوم و نیز پسآزمون سوم و چهارم در مقیاس برونیسازیشده و هر دو زیرمقیاس رفتار پرخاشگرانه و نادیده گرفتن قوانین معنیدار بود.
نتیجهگیری: بازیدرمانگری کودکمحور روش موثری برای کاهش مشکلات رفتار برونیسازیشده از کودکان به حساب میآید و به نظر میرسد که این شیوه بر رفتارهای پرخاشگرانه تأثیر بارزتری دارد. افزون بر این بیشترین بهبود در فاصله جلسههای نخست و جلسههای پایانی مشاهده میشود و روند کاهش مشکلات در جلسههای میانی کمتر محسوس است."
بررسی میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانه بازیکنان تیم فوتبال پگاه در رقابت های لیگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق، بررسی میزان بروز رفتارهای پرخاشگرانه بازیکنان تیم پگاه گیلان با توجه به برخی عوامل و موقعیت ها در رقابت های لیگ حرفه ای فوتبال ایران است. بدین منظور 15 دیدار از رقابت های خانگی تیم پگاه در لیگ حرفه ای سال 84-1383 به عنوان نمونه تحقیق انتخاب شد. 6 آزمونگر آشنا به فوتبال و پرخاشگری های رایج در آن با حضور در استادیوم ضمن تماشای مستقیم بازی ها، رفتارهای پرخاشگرانه بدنی و کلامی بازیکنان را ثبت کردند. برای ثبت رفتارها از چک لیستی محقق ساخته با الگو گرفتن از چک لیست پرخاشگری رابرتس و همکاران (1999) استفاده شد. کلیه اطلاعات پس از استخراج از چک لیست با استفاده از آزمون t مستقل، ANOVA و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0 P≤ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که بین شیوع رفتارهای پرخاشگرانه بدنی و کلامی بازیکنان تفاوت معنی داری وجود ندارد، ولی نتیجه مسابقه در رفتارهای پرخاشگرانه بازیکنان مؤثر است. به طوری که هر دو پرخاشگری بدنی و کلامی در مسابقات با نتیجه مساوی بیشتر از مسابقات با نتیجه برد و باخت بود. علاوه بر این، تفاوت معنی داری در شیوع این رفتارها با مقایسه نتیجه دیدار قبل مشاهده نشد و رفتار پرخاشگرانه بازیکنان تیم پگاه در برابر تیم هایی که در رده بالا، پایین و وسط جدول رده بندی لیگ قرار داشتند، تقریباً برابر و یکسان بود. البته بین رفتار پرخاشگرانه بازیکنان در پست های مختلف این تیم تفاوت معنی داری مشاهده شد و این رفتارها در پست هافبک از دیگر پست ها بیشتر بود به طور کلی نتایج تحقیق نشان داد که تفاوت رفتارهای پرخاشگرانه با مقایسه نتیجه مسابقه و بازی در پست های مختلف فوتبال معنی دار است.
بررسی رابطه سبک های فرزندپروری و نشانگان برونی سازی شده در کودکان 7 تا 9 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت فرزندپروری چه در پرتو سبک های فرزندپروری و چه در قلمرو رفتارهای خاص والدینی در پیش بینی اختلال های رفتاری در کودکان و از آن جایی که روابط متقابل والد ـ کودک در مرکز آسیب شناسی کودکان در نظر گرفته شده است، در این پژوهش سعی بر آن است تا رابطه بین سبک های فرزندپروری (سبک های فرزندپروری مستبدانه، مقتدرانه و سهل گیرانه) و اختلال های رفتاری کودکان، که در پژوهش حـاضر بـه عنـوان نشانـگـان برونی سازی شده (رفتارهای پـرخاشـگرانه و قانون شکنی) مفهوم سازی گشته است، بررسی شده، نقش این متغیرها در پیش بینی اختلال های رفتاری کودک تعیین گردد.
جامعه این پژوهش شامل مادران کودکان پسر 7 تا 9 سال مشغول به تحصیل در مدارس ابتدایی منطقه شش تهران بودند که 273 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای از بین کلاس های مقاطع اول تا سوم از 4 مدرسه ابتدایی موجود در این منطقه انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری سهل گیرانه با نشانگان برونی سازی شده رابطه مثبت معناداری دارد ولی سبک فرزندپروری مقتدرانه با نشانه های برونی سازی همبستگی منفی معناداری نشان داد. سبک فرزند پروری مستبدانه با نشانگان برونی سازی شده رابطه معنی داری نداشت.
بررسی رابطه بین راهبرد های مقابله و رفتار پرخاشگرانه جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیان مساله: بسیاری اندیشمندان معتقدند که پرخاشگری ریشه بسیاری از مشکلات روانی و رفتاری جوانان است. این رفتارها در صورت بروز می توانند سبب مشکلات بین فردی، جرم و بزه و تجاوز به حقوق دیگران شده و در صورت درون ریزی شدن قادر به ایجاد انواع مشکلات جسمی و روانی می باشند. اهمیت نقش راهبردهای مقابله در چگونگی بروز رفتارهای جوانان از نظرگاه اندیشمندان روشن شده است. واکنش جوانان در برابر مشکلات و مسائل شبیه به همدیگر نمی باشند. بسیاری از آنها در مقابل این فشارها مقاومت می کنند و سعی می کنند آنها را برای خود هدفدار و معنی دار سازند و با آنها کنار آیند، بعضی ها زود از پای در آمده و تسلیم می شوند و بعضی هم آن را به دست عوامل مذهبی، مناسک و نیروهای ماورائی می دهند.
هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله و رفتار پرخاشگرانه جوانان انجام شده است.
روش تحقیق: این پژوهش به روش کمی و با استفاده از تکنیک پیمایش و از طریق ابزار پرسشنامه انجام شده است. جامعه آماری مورد مطالعه جوانان بین سنین 19 تا 35 سال شهر اسلام آباد غرب می باشد. با توجه به جامعه آماری که 380000 نفر می باشد، تعداد 400 نفر جوان به عنوان نمونه معرف به شیوه تصادفی سیستماتیک برای مطالعه انتخاب شدند. از اعتبار صوری و سازه برای روایی ابزار تحقیق استفاده به عمل آمد و از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و مقایسه میانگین ها برای آزمون فرضیات استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان داده است که میانگین نمره راهبردهای انطباق افراد در بعد عقلانی برابر55/21، در بعد احساسی برابر42/37 و در بعد اجتنابی برابر 44/19 می باشد. از طرفی میانگین نمره پرخاشگری افراد در بعد تهاجم برابر71/32، در بعد خشم برابر51/48 و در بعد کینه توزی برابر 65/28 می باشد. این میانگین ها براساس آزمون F در سطح حداقل 95 درصد معنادار است.
بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد افراد زمانی که از راهبرد احساسی در مواجه با مشکلات استفاده می کنند، پرخاشگری بیشتری از خود در تهاجم، خشم و کینه توزی نشان می دهند. اما دو راهبرد دیگر(عقلانی و اجتنابی) برای این ابعاد معکوس می باشند، زیرا افرادی که راهبرد اجتنابی از خود نشان می دهند، دلیلی برای پرخاشگری نمی بینند، بلکه آنها از این رفتار به این خاطر کناره می گیرند که قدرت رویارویی با آن را ندارند در حالیکه برای بعد عقلانیت افراد سعی دارند با موانع مقابله کنند. آن هم نه از طریق خشونت و پرخاشگری، بلکه با منطقی عقلانی و صحیح.
رابطه علّی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از شایع ترین اختلال های رفتار مخرب است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه رابطه علی خشونت فیزیکی و عاطفی والدین با مدیریت خشم و رفتارهای پرخاشگرانه کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای با میانجی گری رابطه والد- فرزند و همدلی دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر همبستگی از نوع تحلیل مسیر است. 100 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم تا ششم دبستان دارای اختلال نافرمانی مقابله ای شهر اهواز به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس درجه بندی اختلال نافرمانی مقابله ای کودکان هومرسون و همکاران (2006)، پرسشنامه کودک آزاری و ضربه برنستاین (1995)، مقیاس تاکتیک تعارض اشتراس (1979)، پرسشنامه رابطه والد- فرزند فاین و همکاران (1983)، مقیاس مدیریت هیجانی کودک زمان و همکاران (2001)، پرسشنامه همدلی بارون-کوهن (2003)، مقیاس رفتار کودک لاد و پروفلیت (1996) و مصاحبه بالینی ساختاریافته بود. یافته ها: نتایج مدل نشان داد که خشونت عاطفی دارای اثر مستقیم معنی دار بر رفتار پرخاشگرانه و مدیریت خشم بود اما خشونت فیزیکی تنها دارای اثر مستقیم بر رفتار پرخاشگرانه بود. همچنین همدلی و رابطه والد- فرزند به عنوان واسطه بین خشونت فیزیکی و خشونت عاطفی با مدیریت خشم و رفتار پرخاشگرانه قرار گرفتند. نتیجه گیری: این نتایج اهمیت نوع رفتارهای والدین و شناخت هر چه بیشتر علائم و چگونگی رویارویی درست با کودک مبتلا به نافرمانی مقابله ای را در بهبود نشانه های اختلال برجسته کرده است.
راهکارهای پیشگیری انتظامی از بروز پرخاشگری در مجموعه های ورزشی (مورد مطالعه: استادیوم آزادی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال هفتم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
131 - 154
حوزه های تخصصی:
زمینه وهدف : نیروی انتظامی طی سال های اخیر، با رویکرد جدید جامعه محوری، تلاش مضاعفی را با تکیه بر توانمندی های بالقوه اجتماع برای کاهش جرائم و رفتارهای خشونت آمیز مدنظر قرار داده است. این پژوهش با توجه به موضوع فوق الذکر، تلاش کرده است؛ به بررسی راهکارهای پیشگیری انتظامی از بروز خشونت های ورزشی از دیدگاه تماشاگران بپردازد.
روش شناسی: این تحقیق از نوع کاربردی است و برای انجام آن از توصیف پیمایشی استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر 86277 نفر از تماشاچیان مسابقه فوتبال بین دو باشگاه پرسپولیس و استقلال است. حجم نمونه بر اساس فرمول نمونه گیری کوکران 381 نفر تعیین شده و به منظور انتخاب نمونه ها، از روش نمونه گیری طبقه ای استفاده شده است. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته که اعتبار آن توسط خبرگان تأیید شده، استفاده شده و سنجش پایایی پرسشنامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ (89/0a=) محاسبه شده است. به منظور آزمون فرضیه های تحقیق، ابتدا نرمال بودن داده های پژوهش توسط آزمون شاپیرو-ویلک مورد بررسی قرار گرفته و از آزمون آماری T تک نمونه ای و آزمون ناپارامتریک خی دو، جهت آزمون فرضیه های تحقیق، استفاده شده است.
یافته ها و نتایج: آزمون فرضیات تحقیق نشان داد که از دیدگاه تماشاگران فوتبال، تأثیر عوامل پنج گانه شامل: تعامل پلیس با کانون های فرهنگی؛ نظارت پلیس و بهره گیری از تسهیلات؛ آموزش و کنترل لیدرها؛ برنامه های آموزشی پلیس در رسانه ها؛ توانمندی نیروی انسانی و تجهیزات پلیس، بر کاهش پرخاشگری در فوتبال، در حد زیاد است که در این میان آموزش و کنترل لیدرها، بیشترین تأثیر و توانمندی نیروی انسانی و تجهیزات پلیس، کمترین تأثیر را بر کاهش پرخاشگری در ورزشگاه ها داشته است.
رابطه ساختاری عزت نفس و سلامت عمومی با بروز رفتار پرخاشگرانه در دختران فراری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین رابطه عزت نفس و سلامت عمومی با رفتار پرخاشگرانه دختران فراری بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری کلیه دختران ساکن در مرکز نگه داری بهزیستی مربوط به دختران فراری شهر کرج به تعداد 500 نفر در سال 1389 بود که 120 نفر از آن ها به روش تصادفی ساده انتخاب شد. ابزار پژوهش پرسش نامه های عزت نفس کوپر اسمیت 1967، پرسش نامه سلامت عمومی گلدبرگ و هیلر 1972 و پرسش نامه کنترل خشم آنتونی استور 1988 بود. یافته ها: نتایج حاکی از همبستگی منفی بین متغیرهای عزت نفس و سلامت عمومی با ابراز خشم در دختران فراری و برازش خوب داده ها با الگوی ارائه شده بود. ضرائب مسیر نشان داد متغیرهای عزت نفس اجتماعی، تحصیلی، همسالان و متغیرهای علائم جسمانی، اضطراب و اختلال خواب و ناکارامدی اجتماعی می توانند ابراز خشم را در دختران فراری پیش بینی کنند. نتیجه گیری: از آن جا که عزت نفس و سلامت عمومی دختران فراری ممکن است به دلیل مشکلات خانوادگی آسیب ببیند و زمینه بروز رفتارهای پرخاشگرانه را در آن ها فراهم آورد، لذا می توان با آموزش مهارت های کنترل خشم، مدیریت استرس و روش های درست حل مسأله، زمینه ارتقاء عزت نفس و سلامت عمومی دختران را فراهم و از رفتار پرخاشگرانه فرار آن ها جلوگیری کرد.
اثربخشی آموزش برنامه روندنمای مدیریت رفتار به مادران بر رفتار پرخاشگرانه دانش آموزان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۰)
101-111
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نافرمانی مقابله ای علت بیشترین ارجاع والدین به مراکز درمانی است. علائم این اختلال در دوران کودکی و پیش دبستانی بروز پیدا می کنند و در صورت عدم درمان، ادامه یافته و نتایج منفی بلندمدتی از جمله اخراج از مدرسه و ایجاد اختلال شخصیتی را به دنبال دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش برنامه روندنمای مدیریت رفتار به مادران بر رفتار پرخاشگرانه دانش آموزان مبتلابه اختلال نافرمانی مقابله ای بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری 2 ماهه بود . جامعه آماری شامل مادران دانش آموزان پسر 9-7 سال شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 97-1396 بود. 30 نفر از مادران کودکانی که بر اساس فهرست رفتاری کودک اخنباخ (2001) و مقیاس علائم مرضی کودکان گادو و اسپرایسفیکن (1994) مبتلابه اختلال نافرمانی مقابله ای تشخیص داده شده بودند، به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. مادران به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری آزمایش و گواه جایدهی شدند و سپس برنامه روندنمای مدیریت رفتار به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای فقط برای گروه آزمایش اجرا شد. برای تجزیه تحلیل داده ها از طرح تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته: یافته های پژوهش نشان داد برنامه روندنمای مدیریت رفتار بر رفتار پرخاشگرانه (29/21 F= ، 0/01> P ) اثر معناداری داشته و این نتایج در دوره پیگیری دوماهه نیز پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان استنباط کرد که برنامه روندنمای مدیریت رفتار با آموزش چگونگی مواجه سازی کودک با پیامدهای منطقی، بدون به کارگیری روش های تنبیهی سخت گیرانه، می تواند منجر به کاهش رفتارهای پرخاشگرانه در کودکان مبتلابه اختلال نافرمانی شود.
تأثیر آموزش نقاشی انگیزشی بر رفتار پرخاشگرانه دانش آموزان پسر کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: رفتارهای پرخاشگرانه، مشکلی متداول در میان کودکان دارای کم توان ذهنی است. یکی از روش های پیشنهاد شده، جهت درمان آن، هنر درمانی است. هدف این پژوهش بررسی مداخلات نقاشی انگیزشی بر رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان پسر کم توان ذهنی در مقطع ابتدایی بود. روش: 26 نفر از دانش آموزان پسر کم توان ذهنی در مقطع ابتدایی، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه پرخاشگری کودکان کم توان ذهنی ( B. D. GH ) فرم معلم استفاده گردید. پرسشنامه پرخاشگری در توسط معلمان تکمیل گردید. دانش آموزان به تصادف به دو گروه آزمایش (13نفر) وکنترل (13نفر) تقسیم شدند. سپس گروه آزمایش در 12 جلسه متوالی، آموزش نقاشی انگیزشی را دریافت کردند. داده های حاصل از اجرای پیش آزمون و پس آزمون با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون پرخاشگری در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد (05/0 p< ). نتیجه گیری: نقاشی انگیزشی درکاهش رفتارهای پرخاشگرانه دانش آموزان پسر کم توان ذهنی مؤثر است. این گروه از دانش آموزان فرصت می یابند تا عواطف، احساسات و هیجانات متراکم شده و فشارهای روانی حاصل از این احساسات را از طریق نقاشی و به صورتی جامعه پسند نشان دهند، بنابراین کمتر پرخاشگری نشان می دهند. از این رو، نقاشی انگیزشی می تواند به عنوان یکی از مداخلات درمانی مؤثر در کاهش مشکلات رفتاری کودکان کم توان ذهنی مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی هنردرمانی مبتنی بر نقاشی بر رفتار پرخاشگرانه دانش آموزان دختر با آسیب شنوایی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: وجود مشکلات سازگاری در کودکان با آسیب شنوایی نیازمند مداخلات درمانی است؛ لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی هنر درمانی مبتنی بر نقاشی بر رفتار پرخاشگرانه دانش آموزان دختر با آسیب شنوایی انجام شد. روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با گروه آزمایش و گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون با پیگیری سه ماهه و جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر با آسیب شنوایی بود که در مدارس استثنایی شهرکرد در سال تحصیلی 1399-1398 مشغول به تحصیل بودند. از میان آن ها 30 دانش آموز که معیار های ورود به مطالعه را داشتند با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از همتا سازی در دو گروه آزمایش (15 نفر ) و گروه گواه (15 نفر ) قرار گرفتند. برای گروه آزمایش طی پانزده جلسه بسته نقاشی درمانی اجرا شد و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. همه آزمودنی ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون به وسیله پرسشنامه پرخاشگری باس و پری (1992 ) ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که هنر درمانی مبتنی بر نقاشی هم در مرحله پس آزمون و هم پیگیری موجب کاهش رفتار پرخاشگرانه و مؤلفه های خشم، پرخاشگری کلامی و رنجش می شود (0/01>p ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش، هنر درمانی مبتنی بر نقاشی به عنوان یک روش روان درمانی مؤثر در جهت کاهش نشانه های بالینی اختلال رفتاری پرخاشگری دانش آموزان به درمانگران حوزه کودکان با نیاز های خاص پیشنهاد می شود
بررسی تأثیر هوش معنوی بر رفتار پرخاشگرانه با توجه به نقش میانجی اخلاق حرفه ای؛ مورد مطالعه: پرستاران بیمارستان امام علی (ع) استان البرز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
پژوهش در دین و سلامت دوره ۷ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
35-50
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف: هوش کارکنان متغیّری مهم در فضای سازمان به شمار می رود. مدیران سازمان ها خواهان کارکنانی هستند که هوش بالاتری داشته باشند. یکی از انواع هوش ها که اخیراً جامعه علمی جهان بر آن متمرکز شده هوش معنوی است. علاوه براین، با توجه به شرایط خاص محیط بیمارستان، اخلاق حرفه ای نقش بسزایی در بروز رفتارهای مثبت و نشان ندادن رفتارهای مخرب در فضای بیمارستان دارد. یکی از رفتارهای مخرب به ویژه درباره پرستارانی که به صورت مستقیم به ارائه خدمات مشغول هستند، رفتارهای پرخاشگرانه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر هوش معنوی بر رفتارهای پرخاشگرانه با توجه به نقش میانجی اخلاق حرفه ای در بیمارستان امام علی (ع) استان البرز در سال 1398 بود. روش کار: مطالعه حاضر از نوع توصیفی-همبستگی است. جامعه آماری 1100 نفر از پرستاران بیمارستان امام علی (ع) استان البرز بود که پس از توزیع 500 پرسش نامه در میان آنان به روش تصادفی ساده، 490 پرسش نامه مناسب تشخیص داده شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسش نامه های استاندارد هوش معنوی، اخلاق حرفه ای و رفتارهای پرخاشگرانه بود. داده های جمع آوری شده با آزمون های میانگین و الگویابی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج حاصل از آزمون میانگین حاکی از آن است که پرستاران بیمارستان امام علی (ع) از سطح قابل قبول هوش معنوی و رعایت اخلاق حرفه ای برخوردار بودند و رفتارهای پرخاشگرانه اندکی از خود بروز دادند. درضمن، نتایج الگویابی معادلات ساختاری نشان می دهد که هوش معنوی تأثیر مثبت و معناداری بر اخلاق حرفه ای پرستاران داشت و هوش معنوی و اخلاق حرفه ای هر دو تأثیر منفی ولی معناداری بر رفتارهای پرخاشگرانه پرستاران داشت؛ درنهایت اینکه نقش میانجی اخلاق حرفه ای در رابطه بین هوش معنوی و رفتارهای پرخاشگرانه تأیید شده است. نتیجه گیری: تقویت شاخص ها و متغیّر هوش معنوی در بهبود اخلاق حرفه ای در بیمارستان مؤثر است و موجب کاهش بروز رفتارهای پرخاشگرانه می شود. همچنین، رعایت اخلاق حرفه ای تأثیر هوش معنوی را بر کاهش بروز رفتارهای پرخاشگرانه پرستاران تسهیل می کند و به عنوان عاملی میانجی ایفای نقش می نماید.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی با و بدون آموزش والدین مبتنی بر دلبستگی بر کاهش رفتار پرخاشگرانه در کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۶)
341 - 358
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه تعیین اثربخشی بازی درمانی با و بدون آموزش والدین مبتنی بر دلبستگی بر میزان پرخاشگری کودکان مبتلا به نافرمانی مقابله ای بود. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کودکان 4 الی 6 ساله شهر تهران بود؛ روش نمونه گیری به شکل تصادفی چندمرحله ای بود که ابتدا از میان مناطق 22 گانه شهر تهران یازده منطقه به طور تصادفی انتخاب و سپس از بین مهدکودک های یازده منطقه با روش تصادفی ساده از هر منطقه یک مهدکودک انتخاب شد و پس از غربالگری با پرسشنامه علائم مرضی کودکان گادو و اسپیرافکین (1984) و مصاحبه بالینی 45 کودک انتخاب و در سه گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 کودک) به صورت تصادفی کاربندی شدند. گروه آزمایش بازی درمانی تحت مداخله بسته آموزشی بارکلی (2006) و گروه آزمایش بازی درمانی آموزش والدین مبتنی بر دلبستگی به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه گواه در حالت انتظار قرار گرفت؛ هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با استفاده از چک لیست اختلالات رفتاری کودکان آخنباخ (1990) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های جمع آوری شده با استفاده از واریانس اندازه های مکرر تحلیل شد. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که بازی درمانی (17/6=F، 021/0=P) و بازی درمانی آموزش والدین مبتنی بر دلبستگی (89/5=F، 027/0=P) بر کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به بی اعتنایی مقابله ای موثر است و این تاثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. همچنین آزمون تعقیبی نشان داد بازی درمانی مبتنی بر دلبستگی موثرتر است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد بازی درمانی همراه با مداخلات دلبستکی محور در کاهش پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای موثر است و می توان از این دو روش در کاهش پرخاشگری این کودکان استفاده کرد.
بررسی نقش سبک های فرزندپروری مادران در پیش بینی مشکلات رفتاری نوجوانان
زمینه و هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش سبک های فرزند پروری در پیش بینی مشکلات رفتاری نوجوانان شهر اصفهان بود. روش پژوهش: این مطالعه که از نوع مطالعات توصیفی – تحلیلی است؛ از بین مادران دارای فرزند نوجوان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در بازه زمانی آبان تا بهمن 1398، 120 مادر به شیوه هدفمند انتخاب و به پرسشنامه های شیوه های فرزندپروری بامریند (1973) و مشکلات رفتاری آخنباخ (فرم والدین) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضرایب همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که گوشه گیری/افسردگی و رفتار پرخاشگرانه با شیوه فرزندپروری سهل گیرانه و بین مشکلات اجتماعی، رفتار قانون شکنی با شیوه فرزندپروری مستبدانه رابطه منفی معناداری دارد؛ همچنین شیوه فرزندپروری سهل گیرانه توانست گوشه گیری/افسردگی (05/0=P) و رفتار پرخاشگرانه (01/0=P) را پیش بینی کند؛ شیوه فرزند پروری مستبدانه نیز مشکلات اجتماعی (01/0=P) و رفتار قانون شکنی (01/0=P) و شیوه فرزند پروری مقتدرانه رفتار پرخاشگرانه (05/0=P) را پیش بینی کردند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که شیوه های فرزندپروری سهیل گیرانه و مستبدانه بر روی بازخورد فردی روان شناختی نوجوانان با مشکلات گوشه گیری/افسردگی، مشکلات اجتماعی، رفتار قانون شکنی و رفتار پرخاشگرانه بیشتری همراه است.
اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر احساس تنهایی، افسردگی و رفتار پرخاشگرانه در نوجوانان طلاق
حوزه های تخصصی:
طلاق به عنوان یک مسئله اجتماعی از نظر تأثیرات گسترده در روند رشد جمعیت و دگرگونی ساختار خانواده، اهمیت بسزایی دارد. از آنجا که والدین به عنوان اولین واحد اجتماعی که فرزندان با آن سر و کار دارند، نقش بسیار مؤثری در رشد شخصیت آینده آن ها دارند، صدمات روحی و روانی ناشی از طلاق آن ها می تواند زندگی آینده فرزندان را تحت تاثیر قرار دهد. از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر آموزش مهارت های زندگی بر احساس تنهایی، افسردگی و رفتار پرخاشگرانه در نوجوانان طلاق انجام شد. جامعه آماری پژوهش، نوجوانان 16 تا 18 سال طلاق شهر اراک بود که با روش در دسترس نمونه ای به حجم 40 نفر انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های احساس تنهایی راسل، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری و پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. شرکت کنندگان به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش در جلسات آموزش مهارت های زندگی شرکت کرد. پس از آموزش و دو ماه پس از پایان اجرا به عنوان پیگیری، تمامی شرکت کننده ها دوباره به پرسشنامه ها پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که آموزش مهارت های زندگی به نوجوانان بر احساس تنهایی، افسردگی و رفتار پرخاشگرانه آنان تأثیر معنادار داشته و اثرات این آموزش بعد از گذشت ۸ هفته نیز پایدار بوده است. با توجه به نتایج تحقیق حاضر و اهمیت مهارت های زندگی، توجه به این مهارت ها یک ضرورت اجتماعی است که می توان از طریق آن به ارتقای سلامت روان نوجوانان کمک کرد.