۴.
کلیدواژهها:
داستان غنایی سلوک محمود دولت آبادی آیلین بالدشویلر
پژوهش درباره رمان و داستان غنایی به عنوان زیرمجموعه ای از ادبیات غنایی، یکی از زمینه های مطالعاتی نوین در نقد داستان محسوب می شود که تاریخچه آن به دهه های اخیر بازمی-گردد. برای نخستین بار، ایلین بالدشویلر در مقاله ای در سال 1969 از عنوان داستان غنایی برای تعدادی از داستان هایی که واجد ویژگی های غنایی بودند، استفاده کرد؛ از آن پس، پژوهشگران برجسته ای چون رالف فریمن و جاناتان کالر، افق های دید این نوع مطالعه را گسترش دادند و بر غنای آن افزودند؛ در نتیجه امروزه معیارهای دقیق تر و علمی تری برای شناسایی و تحلیل آثار داستانی غنایی وجود دارد. نظریه بالدشویلر در اصل مختص به داستان کوتاه غنایی است؛ اما اصول و مولفه هایی که او ارائه کرده است، می تواند به رمان نیز تعمیم داده شود. نظریه وی، شامل تعدادی مصادیق اصلی و بدیع است: مانند «لحن شاعرانه»، «نمادپردازی» و «منحنی عاطفی»؛ همچنین وی، برخی آراء محققان پیش از خود را نیز اخذ کرده و آن را به عنوان یکی از مولفه های نظریه خود، گسترش داده است؛ مانند نظریه «هم پیوندی عینی» که در اصل، تی اس الیوت آن را در سال 1946 برای نخستین بار مطرح کرد. مقاله پیشِ رو، به دنبال بررسی و تحلیل داستان سلوک از محمود دولت آبادی برمبنای نظریه داستان غنایی بالدشویلر است. در مطالعه حاضر، این سوال مطرح است که وجود چه عناصر و مولفه هایی در این اثر باعث شده که یک رمان ِمدرنِ غنایی محسوب شود. نتایج حاکی از آن است که می توان سلوک را یکی از بهترین نمونه های رمان غنایی محسوب کرد؛ زیرا مهمترین ویژگی های داستان غنایی که در نظریه بالدشویلر مطرح شده، مانند نماد پردازی، لحن شاعرانه، منحنی عاطفی، هم پیوندی عینی، فرجام گشوده، پیرنگ نامتعارف، روایت غیر خطی، تنهایی و بیگانگی شخصیت ها، با کیفیت و کمیّت قابل ملاحظه در این اثر به کار رفته است.واژگان کلیدی: داستان غنایی ، سلوک ،محمود دولت آبادی، آیلین بالدشویلر