مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
هنرهای نمایشی
حوزه های تخصصی:
«شیوه های روایتگری» یکی از چالش های پیچیده و مداوم انسانی است. به ویژه، شاید اولین سؤال بشر در فرایند ارتباط این بوده است: «چگونه این مطلب را نقل کنم؟» این سؤالی که امروزه نیز همچنان پابرجاست. علاوه بر این، سؤالات دیگری نیز در ذهن روایتگران پدید می آید. «عناصر اصلی روایت داستانی کدام اند؟»، «شیوه های روایتگری چه هستند؟» و «بهتر است برای نقل این داستان از چه شیوه هایی استفاده کنم؟». شواهد نشان می دهد که به جز تلاش های جدی اما کلی افلاطون و ارسطو یا نظریه پردازی های فاقد طبقه بندی سایر پژوهشگران، اقدام دیگری در این زمینه صورت نگرفته و نظام جامعی برای طبقه بندی این شیوه ها ایجاد نشده است. پژوهش پیش رو که به عنوان یک پژوهش کیفی، با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از اسناد و منابع معتبر کتابخانه ای به انجام رسیده، با هدف دستیابی به طبقه بندی جامع شیوه های روایتگری برای استفاده روایتگران تدوین شده است. در نتیجه؛ ابتدا با تحلیل تعاریف جدی روایت، عناصر اصلی روایت داستانی، شناسایی و سپس، با بهره گیری از این عناصر و با توجه به طبقه بندی های پیشین و توصیف و تحلیل نظریات مهم ساختارگرایانه درباره روایت، الگویی جامع برای طبقه بندی شیوه های روایتگری در هنرهای نمایشی ارائه شده است.
بررسی چالش های فراروی توسعه هنرهای نمایشی در مراکز فرهنگی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش، شناسایی چالش های فرآروی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در توسعه هنرهای نمایشی است. در مسیر رسیدن به این هدف، سیاست های توسعه ای کانون، در این حوزه نیز بعنوان سوال اصلی پژوهش، بررسی شده است.تحقیق از لحاظ روش و ماهیت ترکیبی، برخاسته از نظریه داده بنیاد (کیفی) و توصیفی – پیمایشی(کمی) است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان در زمینه هنرهای نمایشی در کانون است.جامعه آماری در بخش کمی را مدیران، کارشناسان و مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تشکیل میدهد. روش نمونه گیری نظری و حجم نمونه نظری تراکمی است. ابزار اندازه گیری کیفی مصاحبه و ابزار اندازه گیری کمی پرسشنامه بسته می باشد. پرسشنامه حاوی 72 سوال بسته بود واز مقیاس طیف 5 تایی لیکرت در پرسشنامه استفاده شد .پرسشنامه بین 30 نفر از مدیران، کارشناسان مربیان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کانون توزیع شد. تحلیل نتایج بااستفاده از نرم افزار SPSS 20، حکایت از آن دارد که چالش های توسعه ای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در مراکز فرهنگی وهنری ، بیشتر متاثر از مقولات آموزشی، مالی، مدیریتی،قوانین و سیاستگذاری است. بر اساس پژوهش انجام شده، و دیدگاه مدیران، کارشناسان، مربیان و خبرگان کانون، در پایان پیشنهاداتی در جهت بهبود شرایط لحاظ گردید.
اثر نمایشی از دریچه علوم اعصاب: رابطه اثر و مخاطب بر اساس یافته های آزمایشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مولفه های عاطفی-هیجانی و محتوای شناختی موجود در آثار نمایشی بخشی از تحقیقات علوم اعصاب را در قالب یک حوزه میان-رشته ای نوین تشکیل می دهد. حوزه فوق تحت مجموعه ای با عنوان علوم اعصاب هنر به مطالعه ی همبستگی بین فعالیت مغز و کارکردهای ذهن (یا شناخت) هنگام مواجهه ی مخاطب با هنرهای نمایشی می پردازد و علاوه بر کمک به خالق اثر جهت چینش بهینه ی عوامل و تاثیرگذاری هدفمند بر گروه مخاطبین، پژوهشگر علوم اعصاب را در کشف سازوکار مرتبط با پردازش محرک های عاطفی و شناختی پیچیده توسط مغز یاری می کند. از آنجا که ادراک محرک های حسی بیش از آنکه تحت کنترل آگاهی فرد باشد بطور ناخودآگاه یا نیمه آگاه بر جلب توجه و ثبت اطلاعات در حافظه تاثیرگذار است، لذا استفاده از روش-های معتبر عصب شناختی جهت بررسی مستقیم ارزش عاطفی محرک برای مخاطب -به جای بررسی غیرمستقیم، نظیر مصاحبه و اخذ پرسشنامه- و ثبت تاثیر محرک بر سیستم عصبی خودکار مخاطب فارغ از اراده و آگاهی وی اهمیت دارد. در این مقاله، به عنوان نخستین کار از گروه نویسندگان، مقدمه ای بر روش های عصب شناختی رایج جهت سنجش هیجانات مخاطب و کارکردهای شناختی وی نسبت به آثار نمایشی بیان می شود تا زمینه پژوهش آتی در حوزه تحلیل کارکرد مغز مخاطبین هنگام مشاهده اثر، با هدف ارتقاء کیفی هنر نمایش و تاثیرگذاری آن در جامعه فراهم آید.
آموزش تاریخ با استفاده از هنرهای نمایشی
حوزه های تخصصی:
آموزش تاریخ در همه کشورهای دنیا بدون درنظرگرفتن سطح پیشرفت مادی و معنوی، چالش برانگیز بوده و باتوجه به تغییر پرشتاب نسل ها ضرورت تغییر روش ها الزامی است. درس تاریخ، محتوای کتاب های درسی از مدرسه تا دانشگاه، روش های تدریس، استفاده از ابزارها و امکانات کمک آموزشی، چگونگی ایجاد انگیزش در دانش آموزان و دانشجویان، تفاوت نگاه معلم و استاد به موضوعات تاریخ با نگاه حاکمیت، به روزرسانی اطلاعات معلمان و اساتید تاریخ، پرسش های مهم ذهنی دانش آموزان و دانشجویان و عموم مردم در حیطه تاریخ، و ده ها مسئله ریزودرشت دیگر که چالش آموزش تاریخ را بسیار عمیق می کند و این امر در کشورهای چون ایران، بسیار پیچیده و دشوارتر می گردد. هدف مقاله حاضر، بیان چالش ها و مشکلات آموزش تاریخ نیست؛ بلکه بیان چگونگی انتقال و آموزش تاریخ به مخاطب به فرض کاهش یا رفع چالش هاست. اصولاً هدف از آموزش تاریخ، انتقال یک پیام به روش درست به مخاطب است که آموزش را عمیق و دائمی سازد. سؤال اصلی این است که چه روشی یا روش هایی می تواند نسل جدید که با فنّاوری های نوین آشناست، جذب کند. نگارنده باتوجه به تجربه در امر بازیگری و کارگردانی نمایش و همین طور آموزش تاریخ به عنوان یک معلم دانشگاه، روش هنرهای نمایشی تلفیقی تعزیه و سبک برشتی (روایی) را مؤثر و مفید یافته است. روش تحقیق مقاله توصیفی – تحلیلی با استفاده از منابع کتابخانه ای و تجربه نگارنده هست.
تحلیل نقش کیفیت محیطی فضاهای آموزشی در بهره وری دانشجویان هنرهای نمایشی؛ مطالعه موردی رشته تئاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۸
۲۶۲-۲۴۱
حوزه های تخصصی:
هنر بطورکلی به فرآیندهای انسان ساخت تلقی می گردد که بر عواطف، احساسات و هوش انسانی اثر مستقیم گذاشته و منجر به خلق یک معنا یا مفهوم می شوند. هنرهای نمایشی در واقع عمیق ترین اهداف ذهنی هنرمند را ارائه کرده، با گذشت زمان اشکال تازه ای به خود می گیرد. همراه با این تحولات، مکان آن ها نیز، نیازمند فضاهایی درخور ذات پویای آنها می باشد. در این میان هنر تئاتر، مدتهاست انگیزه ها و منابع حیاتی خود را از دست داده و به صورت نیمه جان در آمده است، و هرگز جز در داخل دانشگاه ها و در میان جزوه های درسی دانشجویان همچون فعالیت سازمان یافته و منضبطی معرفی نشده است. برای بهره گیری از این هنر ارزنده، وجود فضایی برای آموزش و پرورش دانشجویان به صورت حرفه ای و در کنار آن، ایجاد بستر تهیه و ساخت کلیه وسایل و ضمایم آثار حرفه ای و نیمه حرفه ای با زمینه های فرهنگی و دانشگاهی الزامی می نماید. در این مقاله، تحلیل نقش کیفیت محیطی فضاهای آموزشی در بهره وری دانشجویان هنرهای نمایشی و بطور خاص موردرشته تئاتر مطالعه قرار گرفته است روش تحقیق مبتنی رویکرد توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای می باشد. تجزیه و تحلیل نتایج از طریق مقایسه انواع دانشکده های هنرهای نمایشی داخلی و خارجی به عنوان نمونه موردی استفاده شده است. می توان نتیجه گرفت هرچه فضا آماده تر باشد دانشجویان خلاق تر و فعال تر خواهند بود. هدف مطالعها توجه به مسائلی که بیان گردید و طبق اطلاعات بدست آمده تلاش شد، ایجاد زمینه ای مناسب است برای افزایش کیفی و کمی سطح علمی دانشجویان بطوریکه ایشان را در کوران آموزشی قرار دهد و در ضمن بستری برای ارتقاء سطح هنرهای نمایشی به وجود آورد.
مدل همترازسازی ارزیابی بهره وری پژوهشی پژوهشگران هنر و علوم پزشکی ایران با رویکرد همسانی: مطالعه موردی: رشته های هنرهای نمایشی و آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ارزیابی های مقایسه ای بهره وری پژوهشی بین رشته های علمی مختلف دارای ابعاد پیچیده ای است؛ یکی از اصلی ترین راه حل ها، همترازسازی ارزیابی های بهره وری پژوهشگران است. در این پژوهش دو رشته هنرهای نمایشی و آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت، برای ارائه مدل همترازسازی ارزیابی بهره وری پژوهشگران مورد بررسی قرار گرفته اند. روش: این پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی و اکتشافی علم سنجی است که در آن از روش های کتابخانه ای، پیمایشی، تحلیل محتوا با رویکرد اکتشافی و همسانی استفاده شد. یافته ها:تفاوت معنی داری بین بروندادهای تخصصی دو رشته از لحاظ نوع وجود دارد.رشته هنرهای نمایشی دارای21 نوع برونداد است؛ همترازسازی این بروندادها با بروندادهای رایج موجود در رشته آموزش بهداشت و ارتقاء سلامت، به بسیاری از ابهامات مربوط به ارزیابی بهره وری پژوهشی این حوزه پایان داد. نتیجه گیری: با تعیین وزن بروندادها و با رویکرد همسانی همترازسازی بروندادهای تخصصی رشته های مختلف ممکن شد بنابراین می توان برای ارزیابی و مقایسه بهره وری پژوهشی هر یک از این حوزه ها بهره جست.