مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
ساختار روایی
حوزه های تخصصی:
قهرمان میرزا عین السلطنه، از نوادگان محمدشاه را می توان در زمره مهمترین افراد خاطره نگار عصر قاجاری دانست. او از یازده سالگی خاطره نویسی را شروع کرد و تا یک ماه پیش از فوت ادامه داد. توصیف دقیق بسیاری از جزئیات آن هم در یک دوره طولانی 65 ساله که از سال 1299 ق تا 1364ق (1323ش) را در برمی گیرد، وی را صاحب طولانی ترین خاطرات عصر قاجار، کرده و اثر وی را به عنوان دایرهالمعارفی ارزشمند از تاریخ ایران، از دوره ناصری تا اوایل سلطنت پهلوی دوم معرفی کرده است. این پژوهش با دارابودن رویکرد توصیفی تفسیری بر آن است تا ضمن توجه به ویژگی های خاطرات عصر قاجار، با در نظرگرفتن ویژگی روایت محوری خاطرات، ساختار روایی این اثر را مدنظر قرار دهد و ضمن بهره گیری از مفاهیم روایت شناسی و با در نظر داشتن این پرسش که ساختار روایی خاطرات عین السلطنه دارای چه خصوصیاتی است، خاطرات وی را از منظر ساختار روایی و عناصر سازنده روایت شاملِ طرح روایت ، شخصیت و شخصیت پردازی، گفت وگو، لحن، زاویه دید، صحنه و صحنه پردازی بررسی کند. دارابودن دید زاویه اول شخص، روایت تک خطی و مستحکم، جزء نگری و داشتن سبک ساده روایی از ویژگی های ساختار روایی این خاطرات است که به عنوان بخشی از داده های پژوهش می توان به آن اشاره کرد.
تحلیل ساختار روایی، نقد متن و بازخوانی داستان «پیرچنگی» براساس روایت شناسی بلاغی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، ساختار روایی براساس روایت شناسی بلاغی و بازخوانی نقد و تفسیر شده است. مولوی در پیرنگ داستان از داستان ضمنی و روایت بهره گرفته و سعی در بازسازی نمادین اندیشه و آرای خود دارد. «پیر رامشگرِ چن گی» هسته اصلی داستان را تشکیل می دهد. مهم ترین تنش و ناپایداری که در متن روایت وجود دارد، حول وضعیت پیرمرد رامشگر می گردد و هسته مرکزی تئوری و ایده شاعر را تشکیل می دهد. ساختار این داستان را می توان براساس نظریه های روایت شناسی، عناصر داستان و پلات یا پیرنگ مطالعه کرد. وجود «انسجام متن»، زمینه اصلی چنین مطالعاتی است. این فرضیه چارچوب و سرفصل های به خصوصی دارد که در پیکره و متن پژوهش، تک تک آنها بررسی و تبیین شده است. شاعر، آگاهانه این گونه ساختار روایی را برگزیده تا به وسیله شخصیت ها و اتفاقات داستان، خیزاب ها و وقوع پدیده های پیش بینی ناپذیر در مسیر داستان و عوامل دیگر، مفاهیم خاصی را القا کند. شاعر (راوی) با این ترفند، هم مخاطب را در اختیار دارد و هم منطق و استدلال خود را. در این مقاله، تحلیل محتوایی شیوه بررسی اشعار است که با استفاده از آن و تجزیه و تحلیل داده های متن، به ابعاد گوناگون سؤال های طرح شده پاسخ داده شده است.
بررسی ساختار روایی منظومه عاشقانه «نل و دمن» فیضی دکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ادبیات فارسی برای هر اثر پیکره و بافتی وجود دارد به ویژه در ادبیات داستانی و منظومه ها، چه غنایی و چه حماسی یا تعلیمی و عرفانی، سرایندگان منظومه ها، داستان را برابر آن پیکره و ساختار نقل کرده اند. نمای بیرونی و درونی منظومه ها که می توان از آن ها با عنوان ساختار و بافت داستان یاد کرد برابر با ذوق هنری سراینده متفاوت است به ویژه در بافت منظومه که روابط اجزاء را تنظیم می نماید؛ توانایی و هنر سراینده نمایان می گردد. البته نوع ادبی اثر نیز در ساختار درونی اثر که از آن با عنوان «بافت» یاد کردیم تأثیر دارد. برای نمونه بافت شاهنامه فردوسی با خسرو و شیرین نظامی و یا منطق الطّیر عطّار متفاوت است اگرچه ممکن است ساختار مقدمه و مؤخّره یا آغازبندی و خاتمه سرایی آنها تا حدودی یکسان باشد. در این گفتار نویسندگان می کوشند با روش (توصیفی- تحلیلی) نمایه بیرونی و بافت درونی داستان عاشقانه «نل و دمن» فیضی دکنی را بررسی کنند.
بررسی تطبیقی ساختار روایی و محتوایی دو قصّه عامیانه (داراب نامه و بختیارنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصّه های عامیانه یکی از انواع ادبی به شمار می آید که برگرفته از یک سنّت کهن در داستان پردازی است که داستان پرداز مقوله های گوناگونی را در آن به کار می گیرد تا علاوه بر سرگرم کنندگی، خصوصیّات، روحیّات و آرزوهای مردم ایران و همچنین تاریخ اجتماعی آنان را به تصویر بکشد. دو قصّه عامیانه دل انگیز و خواندنیِ داراب نامه طرطوسی و بختیارنامه دقایقی مروزی از این نوع هستند. از آنجایی که قصّه های بلند عامیانه، ظرفیّت پژوهشی بالایی دارند؛ پژوهش حاضر، به بررسی و مقایسه ساختار روایی و محتوایی این دو داستان اختصاص یافته است. در این پژوهش، که به شیوه تحلیلی-توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای انجام شده، پس از بررسی و تحلیل روایی و محتوایی دو اثر، این نتایج به دست آمده است که ساختار روایی داراب نامه نسبت به بختیارنامه از استحکام و جذابیّت بیشتری برخوردار است. همچنین از نظر محتوایی، داراب نامه، حضور فرهنگ طلایی و باستانی ایران زمین است، امّا در بختیارنامه، بیشتر با فرهنگ اسلامی روبرو هستیم.
بررسی ساختارروایی سه داستان از تاریخ بیهقی برمبنای الگوی کنش گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاریخ بیهقی، اگرچه یک اثر تاریخی است، یکی از شاهکارهای ادب منثور فارسی به شمار می رود که پس از حدود هزار سال از تاریخ نگارش آن، هنوز هم خوانندگان بسیاری آن را با لذت و اشتیاق فراوان می خوانند و نویسنده آن را تحسین می کنند، حال آنکه حتّی نام بسیاری از کتاب های تاریخی همدوره و همعرض آن را کمتر شنیده اند. فرض این مقاله درباره چرایی این توفیق است؛ تاریخ بیهقی، اگرچه یک کتاب تاریخی است، از مرحله متون تاریخی عبور کرده و به حوزه متون ادبی و داستانی وارد شده است. روش برگزیده شده برای بررسی این فرض، الگوی کنش گریماس (از نظریه پردازان مشهور روایت و معناشناسی ساختارگرا ) است و نمونه هایی که از کتاب تاریخ بیهقی برای این بررسی انتخاب شده اند، داستان های بوبکر حصیری، افشین و بودلف و خیشخانه است. الگوی کنش شامل دو عامل است: کنشگر، هدف فرستنده، گیرنده، یاری دهنده و بازدارنده. کنشگر، نقش اصلی را دارد و سایر عوامل با توجّه به رابطه ای که با کنشگر اصلی دارند، روند داستان را پیش می برند. بررسی متون منتخب بر مبنای مربع معنا شناسی و زنجیره های روایی موجود در داستان و سیر شکل گیری معنا در آنها، مطابقت این متون را با الگوی کنش گریماس - که معیار سنجش متون داستانی است - تایید کرده و فرض مقاله را به اثبات رسانده است.
بررسی ساختارروایی داستان کودکان بر مبنای نظریه گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، قصّه های کودکان زبان فارسی از منظر گریماس بررسی شده است. برای این منظور، داستانهایی از کتاب افسانه های کهن ایرانی اثر فضل الله مهتدی انتخاب گردید. ابتدا درباره ویژگی های قصه کودکان توضیحاتی بیان شده و سپس به روایت و روایت شناسی پرداخته شده است. روایت از این ویژگی ها برخوردار است: ساختگی و تصنعی بودن، از پیش ساخته بودن، تکراری بودن، داشتن خط سیر روایتی و پایان یافتن در نقطه ای خاص، داشتن گوینده و مخاطب، خصوصیّت جا به جایی و ارجاع دادن به امور غایب. با بررسی داستان کودکان از منظر گریماس به نکات ارزشمندی دست می یابیم. همچنین در این داستانها به بن مایه ها و زنجیره های ساختاری یکسانی بر می خوریم. قصّه های مورد پژوهش از نظر حضور یا عدم حضور شش کنشگر مورد نظر گریماس، 5 دسته هستند، یعنی با وجود سادگی، ضعیف بودن پیرنگ، ایستایی و مطلق گرایی در این داستان ها، می توان ساختار روایی منطقی و متمایزی را در آنها دید. بنابراین علاوه بر نظر پراپ با نظریه گریماس نیز نظام مندی روایتی داستان کودکان اثبات می شود. در پژوهش حاضر با توجّه به تمرکز گریماس بر شخصیّت های روایت به دسته بندی کنشگرهای داستانها پرداخته شده است. از مجموع کنشگرها، صاحبان مشاغل (34%)، حیوانات (30%)، مردان و پسران (13%) و زنان و دختران (10%) بیشترین بسامد را دارند. از دیگر مباحث مورد نظر گریماس که در این داستانها بررسی شده است، زنجیره های روایتی سه گانه اجرایی، میثاقی و انفصالی است و چنانکه دیده خواهد شد در اغلب داستانهای مورد بحث، این زنجیره ها وجود دارند. بنابراین در این بررسی- مبتنی بر نظریهگریماس- اثبات می شود که داستان کودکان در ایران از طرح و الگوی روایتی ثابت و ساختار روایی نظام مندی برخوردار است.
آیا گلستان سعدی مقامه است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۰ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۱
165 - 194
حوزه های تخصصی:
گلستان سعدی از مهمترین آثار نثر فارسی است که دیدگاه منسجم و واحدی درباب نوع شناسی آن وجود ندارد، امّا اغلب، از تأثیر مقامات بر سبک نگارش آن سخن گفته اند و این امر، بر پژوهش های درباره گلستان نیز تأثیر گذاشته است. این مقاله، تلاشی است در جهت نوع شناسی گلستان سعدی و تصحیح خطای رایجی که گلستان را اگر نه مقامات، تقلیدی از اسلوب مقامه نویسی عربی می داند. به این منظور، ابتدا ضمن تعریف دقیق مقامه و ویژگی های آن در سه سطح ساختار روایی، موضوع و درونمایه و انشای مقامات، روایت های گلستان سعدی را از این زوایا مورد بررسی قرار می دهد. نتایج این بررسی نشان می دهد که گلستان سعدی، در هر سه سطح یادشده، با مقامات تفاوت های آشکار و اساسی دارد و به این جهت، علی رغم شباهت هایی که در لحن بیان مطالب در مقامات و حکایت های سعدی دیده می شود، نمی توان گلستان را مقامه نامید. در ادامه بحث، ضمن برشمردن ویژگی های حکایت های اخلاقی، نشان داده می شود که گلستان سعدی، مجموعه ای از حکایت های اخلاقی است که در عین حال، با پیش نمونه های سنّتی این نوع حکایت تفاوت هایی دارد.
ساختارهای روایی مثنوی های عطار
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
9 - 28
حوزه های تخصصی:
محققان حوزه شعر عرفانی ساختار روایی بیشتر مثنوی های عرفانی فارسی به ویژه مثنوی های شگرف سه گانه آن یعنی حدیق ه الحقیقه سنایی، منطق الطیر عطار، و مثنوی معنوی مولوی را دارای ساختاری مشترک، و مبتنی بر پیرنگ کلان و طرح سراسری می دانند. مثنوی های الهی نامه و منطق الطیر و مصیبت نامه عطار که سفرنامه روحانی به شمار می آیند، افزون بر داشتن پیرنگ کلان از ساختار روایی خُرد متفاوتی نیز بهره مند هستند. در جستار حاضر با روش توصیفی -تحلیلی و رویکرد روایت شناسی که هدف نه ایی آن کش ف الگوی جامع روایت است، کوشیدیم از رهگذر تبیین ساختارهای روایی مثنوی های سه گانه به راز حکایت-تمثیل ها و کارکرد اصلی آن ها پی ببریم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که عطار ضمن ساختار وحدتی - کثرتی مبتنی بر طرح سراسری این مثنوی ها، از ساختارهای روایی سفرنامه ه ای هزارویک شبی و کتاب مقدسی نیز بهره جسته است و راز اصلی حکایت - تمثیل های وی این است که تاریخ روزگار خویش را بر اساس الگوی روایت تاریخ انبیا می سنجد و به حوادث تاریخی روزگار خود ارجاع نمی دهد.