مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
نظریه داده بنیاد چندگانه
منبع:
مطالعات مدیریت راهبردی سال دهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
19 - 43
حوزه های تخصصی:
همکاری های رقابتی در پاسخ به چالش هایی که در ورود به بازارهای پرتلاطم امروز پیش روی سازمان ها قرار دارد، مطرح شده است. این نوع همکاری ها ریسک های فراوانی را به همراه داشته لذا نیازمند آن است که از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گیرند. هدف این پژوهش نیز شناسایی محرک ها و عواملی است که موجب می شوند تا رقبای سرسخت برای ورود به بازار به همکاری با یکدیگر بپردازند. به این منظور نیز صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران مورد بررسی قرار گرفته و با استفاده از استراتژی نظریه داده بنیاد چندگانه به تحلیل داده های حاصل از مرور نظام مند پیشینه تحقیق در بازه زمانی 15 سال اخیر و نیز مصاحبه با 16 نفر از خبرگان این صنعت پرداخته شده است، که به صورت غیراحتمالی و هدفمند با استفاده از روش گلوله برفی مورد انتخاب واقع شدند. نهایتاً مدل توسعه یافته که در آن محرک های همکاری رقابتی برای ورود به بازار فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران است در چهار گروه «منافع ادراکی حاصل از همکاری رقابتی»، «محرک های کلان»، «مشخصه های صنعت» و «شایستگی های سازمانی» مفهوم پردازی شده اند.
طراحی و تبیین پیامدهای همکاری رقابتی برای ورود به بازار در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال نهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
137 - 166
حوزه های تخصصی:
شرایط سخت بازارهای فرا رقابتی امروز، نه تنها هزینه و ریسک ورود به بازار را به طور چشم گیری افزایش داده، بلکه موجب شده تا سازمان های نوپا در بدو ورود به بازار شکست بخورند. همکاری های رقابتی، نوعی پارادایم فکری است که در پاسخ به مسائل بازارهای امروزی مطرح شد. در همکاری های رقابتی، بازیگران اقتصادی از طریق همکاری با یکدیگر به خلق ارزش پرداخته درحالی که به صورت هم زمان برای کسب سهم بیشتری از همان ارزش در حال رقابت هستند. یکی از مسائل مهم پیش روی تصمیم گیرندگان در پروژه های همکاری رقابتی، این است که چگونه باید پیامدهای این نوع همکاری ها را مورد ارزیابی قرار داده و تصمیم به ورود یا عدم ورود و همچنین ادامه یا قطع این همکاری ها نمود؛ بنابراین، هدف این پژوهش نیز طراحی و تبیین پیامدهای همکاری رقابتی در ورود به بازار در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران است که ابتدا با استفاده از استراتژی نظریه داده بنیاد چندگانه به تحلیل داده های حاصل از مرور نظام مند ادبیات در بازه زمانی 15 سال اخیر پرداخته، سپس مصاحبه با 16 نفر از خبرگان صورت گرفته است. نهایتاً مدلی توسعه داده شده که در آن پیامدهای همکاری رقابتی در سه گروه «عملکرد برند»، «عملکرد صنعت» و «عملکرد ورود به بازار» تبیین شده است.
طراحی متدولوژی تعالی سازمانی صنعت نفت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
370 - 390
حوزه های تخصصی:
هدف: تعالی سازمانی، مفهومی ناشناخته در حوزه مدیریت و سازمان نیست؛ اما توسعه مدل های جدید، اختلاف فاحش میان نسخه 2020 و نسخه های قدیمی مدل بنیاد اروپایی مدیریت کیفیت و تلاش سازمان های مختلف برای توسعه متدولوژی سفارشی تعالی سازمانی برای سازمان خود، همه نشان از پویایی و ضرورت تمرکز بر این مفهوم بنیادین دارد. از این رو، در مقاله حاضر تلاش شده است تا به پیکربندی و آزمون متدولوژی تعالی سازمانی صنعت نفت ایران پرداخته شود.روش: به منظور پیکربندی مدل، از استراتژی نظریه داده بنیاد چندگانه (MGT) استفاده شده است، این مدل، به نوعی روش تکمیلی و توسعه یافته نظریه داده بنیاد (GT) است و می تواند با ترکیب رویکردهای قیاسی و استقرایی، چارچوب جامعی برای توسعه نظریه فراهم آورد. افزون بر این، برای تأیید و ارزیابی مدل، از روش نظرسنجی از خبرگان استفاده شده است.یافته ها: تحلیل داده های حاصل از بررسی بیش از 70 مدل توسعه داده شده در 40 سال اخیر و مصاحبه با 22 نفر از خبرگان که با ترکیب روش های نمونه گیری هدفمند قضاوتی و روش گلوله برفی انتخاب شدند، به تدوین و تأیید مدلی مشتمل بر 7 معیار، 32 زیرمعیار و 102 مفهوم منجر شد که بهبود عملکرد و تعالی سازمانی صنعت نفت ایران را در قالب معیارهای «رهبری استراتژیک و توسعه مدیریت»، «مدیریت سرمایه های سازمانی»، «دیپلماسی سازمانی»، «عملیات و مشتریان»، «نتایج فرایندهای مدیریتی و پشتیبان»، «نتایج ذی نفعان»و «نتایج زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز» مفهوم سازی می کند.نتیجه گیری: مدل برخاسته از پژوهش حاضر، این قابلیت را دارد که برای تدوین نقشه راه تعالی سازمانی، ارزیابی و تعیین برنامه های بهبود صنعت نفت، بهره برداری شود.
برندسازی در صنایع خلاق (مورد مطالعه: صنعت مد لباس ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
37 - 64
حوزه های تخصصی:
هدف: مد لباس محصولی از صنایع خلاق است و از فرهنگ منطقه ریشه می گیرد. در ایران با توجه به سابقه زیاد نساجی و تولید لباس، محدود برندهایی از صنعت مد لباس توانسته اند در بازارهای داخلی بین المللی به برندی قوی تبدیل شوند. غالب محصولات مد لباس ایران از طریق مبادی رسمی و غیرسمی وارد کشور می شود. علی رغم کیفیت عالی لباس های داخلی، تولیدکنندگان تمایل دارند که تحت نام های تجاری خارجی محصولات خود را معرفی و به بازار عرضه کنند که گویای نبود برندهای قدرتمند داخلی در این صنعت است. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدلی منسجم در زمینه برندسازی مدل لباس کشور است و به این سؤال ها پاسخ می دهد: چالش های برندسازی مد لباس در داخل ایران چیست؟ فرایند برندسازی در مد لباس کشور دارای چه مراحل و نکاتی است و چه تمایزی با سایر صنایع دارد؟ روش: پژوهش حاضر از طریق روش تئوری داده بنیاد چندگانه و با استفاده از ادبیات و تئوری های موجود و همچنین مصاحبه های نیمه ساختاریافته با متخصصان و کارشناسان این صنعت، مدلی منسجم در زمینه برندسازی مدل لباس کشور ارائه کرده است. روش نمونه گیری قضاوتی بوده و مصاحبه ها تا زمان اشباع نظری ادامه یافته است. یافته ها: داده های به دست آمده از نرم افزار مکس کیودا تحلیل و به استخراج 744 کد، 255 مفهوم و 10 مقوله منجر شد. برندسازی در محصولات مد لباس، شامل سه مرحله کلان پیش برندسازی، برندسازی و پس برندسازی است که در قالب هشت گام طرح ریزی شده است: الزامات برندسازی؛ فرصت های برندسازی؛ چالش های برندسازی؛ هویت برند؛ جایگاه یابی برند؛ اعمال ابزارها و آمیخته های بازاریابی متناسب؛ ارزیابی برند؛ رشد، توسعه و جایگاه یابی مجدد. دو مقوله باقی مانده نیز در خصوص تفاوت برندسازی مد لباس لوکس و انبوه و ترتیب مراحل برندسازی هستند. نتیجه گیری: برندسازی در حوزه مد لباس با توجه به ماهیت طراح محور بودن و خلاق بودن با برندسازی سایر صنایع، تفاوت اساسی دارد. از سوی دیگر، مقررات و محدودیت های قانونی در این حوزه، فضای برندسازی صنعت مد لباس را متفاوت تر از سایر صنایع می کند.
بوم سازگان نوآوری های ریشه ای تحلیلی داده بنیاد برای صنایع دفاعی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
در سالیان اخیر مفهوم بوم سازگان نوآوری برای درک فرایند خلق ارزش مشترک رایج شده است. از طرفی باتوجه به اینکه نوآوری های ریشه ای در شکل گیری قابلیت های دفاعی یکتا نقش غیر قابل انکاری داشته و همچنین ازآنجایی که این نوآوری ها در شبکه ای از کنشگران مختلف به هم تکاملی می رسند، ضرورت نگاه بوم سازگانی بیشتر احساس می شود. در این پژوهش با رویکردی کیفی و در قالب راهبرد داده بنیاد چندگانه با استفاده از تاکتیک های تحلیل محتوای پنهان و با ابزار مصاحبه های نیمه ساختار یافته چارچوبی برای بوم سازگان نوآوری های ریشه ای در بخش دفاعی ایران معرفی شده است. مصاحبه شوندگان از میان مدیران ارشد حوزه نوآوری دفاعی و به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند و پژوهشگر بعد از 28 مصاحبه به اشباع داده ها رسید. یافته ها نشان داد که اجزای بوم سازگان نوآوری های ریشه ای شامل بازیگران، سرمایه، زیرساخت ها، مقررات، دانش، ایده ها، فصل مشترک و کانال های ارتباطی، فرهنگ و اصول ساختاری هستند.
پردازش نظری اجرای پروژههای علم شهروندان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
رویکردهای مشارکتی نظیر علم شهروندان، ابزاری مهم برای ارتقا و توسعه علم در هر جامعه ای محسوب می شود. در کشور ایران پروژه های علم شهروندان در سطحی محدود اجرا می شوند و به طور فراگیر مورد استقبال عموم واقع نشده است که مبین شکافی میان عامه مردم و صاحبان دانشِ علم و سیاست در کشور است. این مطالعه، مدلی جامع برای اجرای علم شهروندان ارائه داده است و در این راستا با اتخاذ روش پژوهش نظریه داده بنیاد چندگانه از طریق انجام مصاحبه های باز با 13 فرد خبره و مطالعه اسناد سیاستی و مقالات علمی به شناسایی ریشه های شکل گیری مشارکت، نحوه اجرای آن و پیامدهای حاصل از آن پرداخته است. یافته های این مطالعه نشان داد شکل گیری مشارکت در پروژه های علم شهروندان مستلزم تمایل به مشارکت از سوی شهروندان و تمایل به دموکرات سازی از سوی مجریان است و مزایایی چون ارتقا سرمایه اجتماعی، توسعه پایدار، رویکرد علم باز و بهره وری را به همراه دارد که برای رسیدن به آن بر راهبردهای آموزش و تامین منابع انسانی، برنامه ریزی فرایند پروژه، فراهم سازی زیرساخت فناورانه، فراهم سازی فضای مکالمه و اشتراک گذاری یافته ها تاکید شده است. در پایان با در نظر گرفتن وضعیت کشور، به شناسایی قوت ها و ضعف های بالقوه پرداخته و راهکارهایی جهت ترویج اجرای علم شهروندان ارائه داده است.
ارائه الگوی توسعه رهبری در بانک ملی: رویکرد نظریه داده بنیاد چندگانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات منابع انسانی دوره ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
71 - 102
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: توسعه رهبران یکی از موضوعات اصلی تمامی سازمان هاست و بدون داشتن مهارت های لازم و تلاش برای تقویت آن در بلندمدت، نمی توان انتظار داشت که اهداف پیشرفت کنند و تحقق یابند. در سازمان های پیشگام، توسعه رهبری، ظرفیتی فعال کننده و بااهمیت به شمار می رود. هدف این پژوهش، ارائه الگوی توسعه رهبری در بانک ملی است.روش: این پژوهش از نوع کاربردی و کیفی است. داده های گردآوری شده برای اجرای پژوهش با استفاده از نظریه داده بنیاد چندگانه تحلیل شده است. مشارکت کنندگان پژوهش، خبرگان و مدیران ارشد بانک ملی و اساتید دانشگاهی بودند که 20 نفر از آن ها با روش نمونه گیری نظری برای مشارکت در پژوهش انتخاب شد.یافته ها: پدیده محوری توسعه رهبری، دو مقوله توسعه رهبری فردی (سرمایه انسانی) و توسعه رهبری جمعی (سرمایه اجتماعی) را دربردارد. همچنین عوامل مؤثر بر توسعه رهبری، عبارت اند از: عوامل برون و درون سازمانی و راهبردهای توسعه رهبری فردی و جمعی. بسترهای شکل دهنده توسعه رهبری، عبارت اند از: عوامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، محیطی، بی ثباتی و ریسک و نظام های مدیریتی. از سوی دیگر، مقوله های سیاست گذاری کلان، توسعه یافتگی مدیریت، هماهنگی و انسجام، تأمین منابع و مدیریت عملیات خدمات، تسهیگرهای توسعه رهبری هستند. کارکردهای توسعه رهبری مقوله های رشد فردی، رشد سازمانی و رشد فراسازمانی را دربردارد.نتیجه گیری: توسعه رهبری فرایند چندبعدی تلقی می شود که به شناخت فرد از خود و محیط، توسعه مهارت های ارتباطی و تعاملات مؤثر با اعضای گروه نیازمند است. توسعه رهبری جمعی، نتیجه اصلی الگوی این پژوهش به شمار می رود و به معنای تقویت و گسترش مهارت ها، ویژگی ها و قوت های مرتبط با تیمی از افراد است.
شناسایی پسایندهای درگیرسازی مشتری مبتنی بر داستان سرایی دیجیتال در رسانه های اجتماعی در صنعت گردشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
478 - 517
حوزه های تخصصی:
هدف: برای کسب وکارها و شرکت ها ضروری است که مشتریان را درگیر روابط بلندمدت سودمند کنند. به تازگی تلاش های چشمگیری برای بهبود تجربه درگیرسازی مشتریان به صورت آفلاین و آنلاین توسط بازاریابان انجام شده است. از سوی دیگر، گسترش رسانه های اجتماعی فرصت مناسبی برای مدیران ایجاد کرده است تا با استفاده از تکنیک های جدیدی همچون داستان سرایی دیجیتال، فرایندهای ارتباطی و درگیرسازی مشتریان را تسهیل کنند. استفاده از داستان سرایی دیجیتال نوعی استراتژی تجاری و مدل تجاری در برندسازی، تبلیغات و بازاریابی محصولات است که به حفظ، وفاداری و درگیرسازی بهتر مشتری منجر می شود. پیش از این نیز فعالیت های درگیرسازی، خلاقانه و ابتکاری بوده اند؛ اما با پیدایش فناوری های جدید، پرداختن به پیامدهای درگیرسازی مشتریان برای اندازه گیری میزان اثربخشی این فعالیت ها الزامی است. ازاین رو هدف پژوهش حاضر، شناسایی پسایندهای درگیرسازی مشتری، مبتنی بر داستان سرایی دیجیتال در رسانه های اجتماعی در حوزه گردشگری کشور ایران است.روش: فلسفه این پژوهش تفسیرگرایی، رویکرد پژوهش استقرایی قیاسی و راهبرد آن نظریه داده بنیاد با رویکرد چندگانه گلدکوهل و کرونهلم است. روش گردآوری داده ها استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته بوده است. بدین منظور از جامعه پژوهشی، شامل کلیه خبرگان متخصص در حوزه های گردشگری و بازاریابی در رسانه های اجتماعی ایران با استفاده از روش گلوله برفی، نمونه گیری صورت گرفت. تعداد افراد نمونه برای مصاحبه ۱۸ نفر بود.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که پسایندهای درگیرسازی مشتری را می توان به دو بخش پسایندهای درگیرسازی مثبت مشتری و پسایندهای درگیرسازی منفی مشتری دسته بندی کرد که در هر بخش، چهار دسته مقوله اصلی جای می گیرد که عبارت اند از: مشتری محور، سوژه محور، رسانه محور و محیط محور. در مجموع، یافته های پژوهش حاضر شامل ۸ دسته مقوله اصلی بود که هر دسته نیز، چند مقوله فرعی داشتند.نتیجه گیری: شرکت ها و کسب وکارها به منظور درگیرسازی مشتریان خود، باید از رسانه های اجتماعی بهره ببرند و از پیامدها و اثرهای این پدیده بر مشتریان، رسانه و محیط کلان آگاه باشند. شناخت و اندازه گیری پیامدهای درگیرسازی مثبت و منفی مشتری، به مدیران کسب وکارها کمک می کند تا برای مدیریت صحیح مشتریان، بتوانند استراتژی ها، روش ها و تکنیک های مناسبی را تعیین کنند و آن ها را به کار ببرند. مدیران با شناخت و توجه بیشتر به پیامدهای درگیرسازی منفی مشتری، می توانند با ایجاد تغییرات مطلوب در استراتژی ها و جایگزینی روش های مناسب، عوامل مولد منفی را کنترل و حذف کنند و از آسیب ها و پیامدهای مخرب آن که نتیجه اش، بازاریابی منفی و تخریب برند خواهد بود، جلوگیری به عمل آورند. این اقدام ها همچنین می تواند در نگهداشت و پیشگیری از کوچ مشتریان فعلی مؤثر واقع شود. آگاهی و توجه به پیامدهای درگیرسازی مثبت مشتری نیز، مدیران را به تقویت استفاده از شیوه ها و استراتژی هایی ترغیب می کند که این نوع درگیرسازی مشتری را شکل می دهد و این عمل نیز به جذب و وفادارسازی مشتریان جدید کمک می کند و در نهایت، ارزش اقتصادی و سودآوری بیشتری را برای کسب وکار به ارمغان می آورد.