مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
نشانه معناشناسی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نحوه تجلی ارزشهای پستمدرن در تعامل متن و تصویر درقالب تداخل و همزیستی ژانرها و شکلگیری بیناژانریت بهمثابه یک «مسئله» بررسی میشود. درراستای حل آن، براساس روش نشانه- معناشناسی و رویکرد تحلیل گفتمان پدیدارشناختی این فرضیه را مطرح میکنیم که در دوره پستمدرن براثر نمود شرایط اجتماعی سیاسی و ... درشکلگیری متنها، دروضعیتهای تقابلی (نظیر تقابل عناصر کلامی/تصویری)، براثر شکلگیری یک وضعیت آنارشیسم معنایی و آشوب فراگیر در متن و گفتمان، ما با نوعی وضعیت شبهمعناشناختی مواجه میشویم که جز در بستر بررسی همهجانبه تمامی عناصر و عوامل دخیل در گفتمان و نسبتسنجی آن با وضعیت اجتماعی و فرهنگی و ... قابل بررسی نخواهد بود. فرضیه جانبی ما در این تحقیق این است که آنچه باعث چنین وضعیتی شود، جز از رهگذر فروریزش قالبها و ژانرها بهمثابه قوالب عادتواره های معنایی قابل وقوع نخواهد بود و دراین راستا فروریزش مرزهای هویتی و نیز چارچوبهای حسی ادراکی و حتی عاطفی سهم عمدهای ایفا میکنند. دراین راستا، یک کتاب مصور با عنوان مردم معمولی تألیف علیرضا میراسدالله مورد تحلیل نشانهمعناشناختی قرار میگیرد و نشان داده میشود که ارزشهای دوره پستمدرن ناشی از رشد سریع فنآوری و درهمریختن مرزهای تعاملات جهانی باعث شده است که این متن درراستای انعکاس این ارزشها از حالت بینامتنی ساده در قالب تأثیرپذیری محتوایی عناصر از یکدیگر خارج شود، بهصورت مادی درهمبریزد و بهنحوی انضمامی منعکسکننده تغییرات محتوایی در بستر اجتماعی فرهنگی باشد. بهاین ترتیب با فروریزش مرزهای حسی ادراکی، هویت، شناخت و ... درنهایت ما با وضعیتی مواجه میشویم که میتوان آن را «وضعیت شبهگفتمانی» نامید. درچنین وضعیتی، «کنش» تعطیل و مرز میان گفتمان و غیرگفتمان مخدوش میشود.
تحلیل نشانه های اضطراب و ترس در دو رمان «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» بر اساس نظریات گریماس و تاراستی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال یازدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۰
94 - 109
حوزه های تخصصی:
سیمین دانشور در جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان، مخاطب را با وضعیتی گفتمانی مواجه می کند که در آن «کنش» دچار شرایط شده است. در این حالت، کنش گر همواره با احساساتی چون اضطراب، سرگردانی، ترس، چالش با خود، نداشتن اطمینان، فرار از گذشته و احساس ناامنی روبرو می شود و نفی یک وضعیت او را وارد وضعیتی دیگر می کند. هر وضعیت برای او در حکم یک چاله معنایی است که عبور از آن به انرژی جهشی نیازمند است. در چنین وضعیتی، کنش گر توان هر کنشی را از دست می دهد و در وضعیت ناپایدار ماندن و نماندن، شدن و نشدن سرگردان است. در این پژوهش کوشش شده است از منظر نشانه معناشناسی و با توجه به نظریات گریماس و اییرو تاراستی به بررسی نشانه ها و کارکردهای سرگردانی در دو رمان جزیره سرگردانی و ساربان سرگردان پرداخته شود تا نشان دهد که چگونه سرگردانی از طریق فرایند سلبی- ایجابی سبب گسست شخصیت اول داستان از «من» شخصی اش می شود. نتیجه عبور از این گسست، بازیابی خود و شناخت انتزاعی از خود و اطرافیان است و این شناخت سبب می شود شخصیت اول داستان در یک وضعیت ایجابی که همان معرفت و تسلط بر خود است، قرار گیرد و «من» واحد وجود خود را دریابد و استعلا یابد.
تحلیل نحو داستان کوتاه «انتخاب» سیمین دانشور بر مبنای مکتب پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل نشانه معناشناختی مکتب پاریس به بررسی نحوه ارتباط نشانه های زبانی در نظام گفتمانی و بررسی دو ساختار روایتی و معناشناختی در دو سطح روساخت و ژرف ساخت می پردازد. این تحلیل نشان می دهد که یک نشانه در ارتباط با سایر نشانه های گفتمانی چه فرایندی را طی می کند تا دارای معنای خاصی شود. در بررسی روساخت، عناصری مانند شکل های بیرونی و درونی گفتمان، بعد پویای کلام، نقش فعل های مؤثر، کنش گران، کنش ها، ارتباط عناصر در محور جانشینی و هم نشینی، نمودها و ایزوتوپ و مانند آن و در بررسی ژرف ساخت، مربع معنایی و ارتباط آن با روساخت روایت و نقش معنایی افعال مؤثر در کلام و در سطح تعاملی گفتمان، بررسی ابعاد شناختی، کنشی و عاطفی، ابزارهای مؤثر در تحلیل های نشانه معناشناختی، به شمار می آیند. در این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی فراهم آمده است کوشیده ایم عناصر معناساز را در داستان «انتخاب» سیمین دانشور مورد بررسی قرار دهیم و با بررسی عناصر تشکیل دهنده نحو روایت، نشان دهیم نشانه های گفتمانی در بسیاری از داستان ها چنین فرایندی را طی می کنند تا منجر به شکل گیری معنای داستان شوند.
تحلیل نشانه- معناشناسی حکایت سلطان محمود و غلام هندوی در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه معناشناسی در متون ادبی، ازجمله علوم جدیدی است که درک و شناخت بیشتری از متن، در اختیار خواننده می گذارد. در این پژوهش با بررسی گفتمان، از زاویه های تازه ای به متن نگریسته می شود که دریچه تازه ای از معانی را به روی خواننده می گشاید. در این مقاله براساس حکایت سلطان محمود و غلام هندو از دفتر ششم مثنوی مولانا، به بررسی نشانه معناشناسی حکایت یادشده و تحلیل معنایی داستان پرداخته می شود. در این پژوهش، نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر بررسی می شود که به معناسازی در گفتمان می انجامد. همچنین ویژگی های کنِشی یا شوِّشی گفتمان در حکایت بررسی خواهد شد. نکته مهم این است که نشانه ها در فرایندی تعاملی به معناآفرینی و خلق بُعد هنری و زیبایی کلام می انجامند. در گفتمان مولانا، نشانه ها از ویژگی های سیال و پویا برخوردارند. ه دف اص لی ای ن مقاله، تحلیل و بررسی سیالیّت و طغیان نشانه ها در این حکایت است که چگونه سبب سیالیّت و تداوم معنا در گفتمان می شود. این پژوهش به پرسش های زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط گفتمانی به تولید معناهای سیّال می انجامد؟ با توجه به عرفانی بودن مثنوی معنوی ، کدام نظام گفتمانی نمود بیشتری دارد؟ در این پژوهش به بررسی این مسئله پرداخته می شود که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می کند و سالک را به مرحله خطرپذیری سوق می دهد؛ نیز چگونه جریان معانی را از وضعیت یکنواخت و برنامه محور به وضعیتی سیّال و پرتلاطم تبدیل می کند.
تحلیل بُعد عاطفی نظام گفتمانی داستان حضرت آدم (ع) با تکیه بر فرآیندهای عاطفی- معنایی
خداوند متعال برای هدایت بشر از شیوه های مختلفی بهره جسته است. یکی از این شیوه ها، بیان سرگذشت پیامبران در قالب داستان های قرآن است. داستان حضرت آدم(ع) از جمله داستان های کوتاه قرآنی است که خداوند به زیبایی و با بیانی شیوا در سوره های مختلف آن را به تصویر کشیده است. نشانه معناشناسیِ گفتمان فرآیندی جهت مند است که در آن نشانه ها با توجه به هستی خود از موقعیتی ویژه برخوردار می شوند همین امر نشانه ها را عاطفی، فرهنگی و حسی _ادراکی می سازد و در نهایت مجموعه این عناصر در فضای گفتمان، فرآیند انتقال معنا را فراهم می سازند. این مقاله با بهره گیری از رویکرد نشانه_معناشناسی، و با روش توصیفی_تحلیلی به بررسی و تطبیق بُعد عاطفی در نظام های نشانه ای آیات مربوط به داستان حضرت آدم (ع) و چگونگی شکل گیری فرآیند گفتمان عاطفی پرداخته است. هدف پژوهش حاضر دریافت معنا در سطوح متفاوت گفتمان عاطفی و تعامل میان ابعاد حسی_ادراکی و عاطفی است. درنتیجه؛ تحلیل نشانه_معناشناسی گفتمان عاطفی آیات داستان حضرت آدم(ع) نشان می دهد که مهم ترین سازوکارهای عاطفی که در نشانه های این داستان به چشم می خورد افعال مؤثر، آهنگ و نمود، صحنه های عاطفی یا صحنه پردازی عاطفی و کنش زایی است. تعامل میان افعال مؤثر در گفتمان این داستان راه را برای ایجاد فضای عاطفی یا تولید بار عاطفی فراهم می سازد در نتیجه شاهد شکل گیری فضای عاطفی اندوه، تأسف، تمرد و اغوا هستیم. همچنین کوبش موسیقیایی که در این گفتمان با آن مواجه هستیم در جسم شوش گر احساس سنگینی و اندوه را به وجود می آورد و در نتیجه همین احساس است که فضای عاطفی افسوس را بر گفتمان حاکم می سازد.
واکاوی ابعاد پدیداری معنا در داستان کوتاه " درخت گلابی" اثر گلی ترقی : رویکردی نشانه معناشناختی به تحلیل گفتمان ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
جستار پیش رو می کوشد تا در چارچوب رویکرد نشانه معناشناسی به تحلیل گفتمان ادبی به واکاوی ابعاد پدیداری معنا در داستان کوتاه «درخت گلابی» اثر گلی ترقی بپردازد. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. درواقع نگارنده سعی دارد تا با تکیه بر گفتمان ادبی نویسنده و به شیوه تحلیل نشانه معناشناختی و با تکیه بر حضور پدیداری سوژه داستان نشان دهد چگونه گفته پرداز راوی مؤلفه های پدیداری را در بطن گفتمان می پروراند و فرایند تولید و دریافت معنا را تحت تأثیر قرار می دهد و در این میان گاه کنش روایی را به حاشیه می راند و گاه در راستای احیای آن قدم برمی دارد. هدف اصلی جستار پیش رو پاسخ گویی به پرسش های زیر است: 1. ابعاد پدیداری معنا تابع چه مؤلفه های گفتمانی و نشانه معنایی است و کارکرد آن ها چیست؟، 2. چگونه می توان جایگاه کنش را در کلیت نظام گفتمانی اثر حاضر تبیین کرد؟ بنابراین فرضیه های پژوهش حاضر از این قرارند: 1. ابعاد پدیداری معنا در گفتمان برونداد و تابع شوِش ، تنش و تطبیق است که دارای کارکرد زیبایی شناختی است؛ 2. برهم کنش این مؤلفه ها کنش روایی را از طریق برهم ریختن نظم و ایجاد آشفتگی در افعال مؤثر به حاشیه می راند و درادامه با ثبات نشانه معنایی افعال وجهی و شکل گیری درونه عاطفی عشق بار دیگر کنش در مرکزیت میدان گفتمانی قرار می دهد. بی شک این تعاملات با سبک های حضور نشانه معناشناختی پیوندی تنگاتنگ دارند.
تحلیل نشانه معناشناسی فرایند انتقال معنا در نظام های گفتمانی خطبه الزّهراء(مقاله علمی وزارت علوم)
در این مقاله با بهره گیری از رویکرد نشانه معناشناسی، به تحلیل فرایند انتقالِ معنا در نظام های نشانه ای خطبه الزّهراء پرداخته ایم. گفتمان این خطبه، در مسیر شکل گیری خود برای تولید معانی «قدرت الهی»، «سرای آخرت و دل بستگی های دنیایی»، «جان کندن»، «چگونگی مردن» و «مرگ»، به ترتیب از نشانه معناهای متفاوتی عبور می کند که به فرایند شکل گیری معنا منجر می شود. نظر به اینکه در روند انتقال معنا، با نظام های نشانه ای مختلفی مواجه هستیم و فرایند شکل گیری معنا، تابع یک نظام نشانه ای خاص در گفتمان خطبه الزّهراء نیست، ه دف جستار پیش رو با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و نظریات نشانه معناشناسی نوین، مشخص کردن نظام های گفتمانی حاکم بر گفتمان و بررسی شرایط انتقال معنا، چه از لحاظ صورت و چه از لحاظ معناست. پرسش اصلی مقاله این است که عملیات انتقال معنا از یک نظام نشانه ای به دیگر نظام های نشانه ای در یک خطبه، چگونه و براساس کدام کارکردها صورت می پذیرد؟ به عبارتی، فرایند استحاله معنا در گفتمان، تحت چه شرایطی نمود پیدا می کند؟ فرض نگارندگان، بر این است که فرایند استحاله معنا در گفتمانِ خطبه، تابع فرایندهای شَوِشی و مسائل عاطفی است که تکانه های معنایی و گسست های گفتمانی، به تقویت این فرایندها منجر می شود. مهم ترین دستاورد پژوهش حاضر، این است که فرایند استحاله معنا در انتقال از حضور استعلایی خداوند در ابتدای گفتمان، به حضور ناموزون و فناپذیر انسان در پایان گفتمان براساس کارکرد شَوِشی رخدادی گفتمان که شریک گفتمانی را با دو نوع حضور متفاوت مواجه می کند، رخ می دهد.
تحلیل فرایند نظام گفتمانی طرح واره های تنشی- عاطفی در شعر ادونیس و شاملو با رویکرد نشانه معناشناسی (مطالعه موردی شعر «مرثیه الحلّاج» و «مرگ ناصری»)(مقاله علمی وزارت علوم)
نشانه معناشناسی ابزاری دقیق در خدمت مطالعه مکانیسم شکل گیری و تولید معناست. دو گونه مهم شناختی و عاطفی در جریان سیال گفتمان ادبی باعث تولید معنا می شوند. از آنجا که گفتمان حاکم بر دو شعر «مرثیه الحلّاج» ادونیس و «مرگ ناصری» شاملو، برپایه ارتباط گستره ای و فشاره ای بنا نهاده شده است، این مقاله در صدد آن است تا با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و به شیوه تطبیقی به بررسی نظام تنشی عاطفی موجود در این دو شعر بپردازد و ضمن تطبیق اشعار، سازوکارهای شکل گیری، تولید، تداوم معنای عاطفی و تعامل آن با سایر معانی را تبیین کند و چگونگی شراکت نشانه معناها در تولید معنا را توضیح دهد. هدف از ارئه این مقاله بررسی ویژگی های حسّی ادراکی این دو شعر است تا نشان داده شود که چگونه «موضع گفتمانی»، «اتّصال و انفصال گفتمانی»، «تأثیر افعال»، «دورنماسازی»، «ریتم و آهنگ» و «تنش و بر خلاف جریان حرکت کردن» به تعالی و جاودانگی منجر می شود و عناصر سازنده گفتمانِ دو گفته پرداز در جهت جاودانه کردن نام و خاطره دو شَوِشگر است. به عبارت دیگر این مقاله درپی آن است تا نشان دهد که چگونه حلّاج و ناصری از طریق رابطه احساسی و تنشی از منِ شخصی عبور کرده و سپس در فرایندی ایثارگرایانه، برخلاف جهت معمول حرکت کننده و استعلایی به جاودانگان می پیوندند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که عناصر دخیل در سازوکارهای تولید گفتمان عاطفی، درنهایت امر در جهت تثبیت معنای موردنظر دو گفته پرداز عمل کرده اند.
همراهی استعاره و اسطوره در ادبیات عصر تیموری و صفوی براساس داستان مهر و ماه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۲
47 - 72
حوزه های تخصصی:
داستان مهر و ماه، ماجرای عشق مهر شرقی به ماه غربی و عزیمت وی برای رسیدن به معشوق است. این داستان، الگوی گسترش یافته غزل است که بر ساختارهای روایی و اپیزودهای (خرده داستان های) قصّه های عامیانه منطبق شده است؛ گفتمان منجمدی که بر اثر استعمال و تکرار در طول زمان تبدیل به کلیشه شده و تجدید و بازسازیِ خود را در تلفیق با گونه دیگری یافته است. در داستان، ادغام و تعامل دو نوع ادبیِ غزل و روایت دیده می شود که در عین درهم تنیدگی، مرزهای هر یک قابل جداسازی است؛ به عبارتی، غزل های درون روایت از قصّه جدا می شوند ولی همگنه هایی که داده های انتزاعی را در سطح رویی گفتمان صورت بخشیده اند، روابط میان نشانه ها را پیچیده کرده اند. برنامه روایی بر کنشِ برنامه محور مبتنی است و غزل جریانی احساسی است که در کلّ گفتمان نمود دارد. تحلیل نشانه معناشناختی با تمایز غزل به عنوان جریان عاطفی و روایت به عنوان نظام برنامه محور، کارکرد و تعامل هر دو را در کلّیت گفتمان بررسی می کند. استعاره های غزل با صورت بخشی به مقوله های بنیادین معنا چه تغییری در لایه نحوی و سطح زیرین ایجاد کرده اند؟ گونه عاطفی توانسته با شکستن هنجارهای زبانی، نمایه های تازه تولید کند؟ کاربرد نمایه ها و استعاره های غزل در روایت، گفتمان غزل را عینی کرده است، امّا این محسوس سازی با تحلیلی که از شعر و ادبیات عصر تیموری و صفویه می شود و مدعی است که از اسطوره تهی شده، هم سو نیست، زیرا هسته مرکزی گفتمان همچنان بر اسطوره نهاده شده است.
بررسی نشانه- معناشناختی تبلیغات گردشگری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بازنمایی نمادین مقاصد گردشگری ایران می پردازد و تلاشی برای رمزگشایی از شیوه های تبلیغاتی برای به چالش کشیدن رقبا در یک بافت نمادین است. به این منظور پنج ویدئوی تبلیغات گردشگری ایرانی بر پایه اصول نشانه-معناشناسی بررسی شدند. هدف این مقاله پاسخ به این سوال بود: مقاصد گردشگری در ایران چگونه نمایش داده می شوند؟ تجزیه و تحلیل نشان داد که ویدئوهای تبلیغاتی گردشگری بر نوعی خود شرق شناسی تمرکز دارند. این تمرکز تا حدودی نشان دهنده نگاه نهادی است که در مواد تبلیغاتی گردشگری ایران نفوذ کرده است. این نگاه تصویری از ایران به عنوان یک کشور شرقی مسلمان بازتولید می کند که با استراتژی های گردشگری دهه های آینده مطابقت ندارد. این نوع تبلیغات هنگام تلاش برای اعتلای کشور در چندین زمینه مشکل ایجاد می کند و علاوه بر آن همه فعالیت های گردشگری را در بر نمی گیرد. بر مبنای تحلیل ارائه شده، پیشنهاداتی برای روندهای تبلیغاتی آتی ارائه شده-است.
بررسی نقش تغییر ارزش های نشانه-معناشناختی در حکایتی از گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزش و نظام تبادل آن در کنار نظامهای گفتمانی از مباحث با اهمیت در نشانه معناشناسی به شمار می روند. این مفاهیم در تعریف نوع روابط افراد و حل بحران های ارزشی در تحلیل های نشانه معناشناختی نقشی بسزا ایفا می کنند. این پژوهش حکایت اول از باب نخست گلستان را به عنوان موضوع بررسی برگزیده و به دنبال شناسایی الگوی نظام ارزشی، چگونگی تغییر ارزش ها و سپس آشکارسازی نقش تغییر ارزش ها در حل بحران های ارزشی موجود در حکایت است. مسئله پژوهش پیش رو این است که آیا تغییر ارزش ها در گلستان به عنوان منبعی تأثیرگذار برای فارسی زبانان منجر به شکل گیری سبک تازه ای از زندگی میان آنان شده است یا خیر. یافته های پژوهش نشان گر آن است که سعدی در آفرینش این حکایت از ساز و کار دگرگونی ارزش ها بهره جسته است و درنهایت دگرگونی ارزش ها موجب تغییر معنا و نیز حل بحران موجود در حکایت شده اند. این پژوهش با بهره گیری از رویکرد مطرح در نشانه معناشناسی مکتب پاریس، به صورت کتابخانه ای و توصیفی تحلیلی انجام شده است.
مربع نشانه شناسی و کاربرد آن در معناشناسی ساختاری قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه - معناشناسی یکی از دانش های جدید در زبانشناسی نوین است که موجب تحول بنیادین در نشانه شناسی ساخت گرای قرن بیستم شده است. یکی از زبان شناسان محقق در این رشته به نام آلژیر گریماس الگوهای تکمیلی و نوینی برای تحلیل نشانه - معناشناسی گفتمان به دنیای معاصر وارد کرده است. الگوی مربع نشانه شناختی، اولین الگوی تحلیلی معرفی شده از گریماس در نشانه - معناشناسی گفتمانی است. در این مقاله با استفاده از داده های اطلاعاتی موجود، ضمن معرفی این الگو، میزان کاربرد مربع نشانه شناختی در تفسیر قرآن بررسی می شود. براساس نتایج به دست آمده، تشکیل مربع نشانه شناختی ازطریق کشف روابط تقابلی در یک آیه یا یک سوره یا محتوایابی از کل قرآن نه تنها امکان پذیر است، سبب ایجاد یک شبکه معنایی گسترده در معنایابی موضوعی در قرآن می شود؛ ولی استفاده از این الگو برای دست یابی به لایه های عمیق تر معنایی و کشف دلالت های پنهان نص کافی نیست؛ زیرا عملکرد این الگو تنها آشکارکننده روابط تقابلی درون نص است و برای کشف لایه های عمیق تر معنا نیازمند ابزارهای دیگر تفسیر است؛ ازجمله توجه به سیاق، دلالت یابی ازطریق روایات، کمک گرفتن از آیات دیگر قرآن، بررسی روابط همنشینی و جانشینی در آیات.
واکاوی نشانه معنا شناسی مثنوی معنوی در حکایت مرد بغدادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
109 - 131
حوزه های تخصصی:
شانه معناشناسی از علوم نوینی است که به بررسی تحول نشانه ها در گفتمان برای دریافت سیر تحول معانی می پردازد. در این پژوهش به بررسی نظام های متعدد گفتمانی در حکایت مرد بغدادی از مثنوی معنوی می پردازیم که بر اساس رابطه تعاملی، ادراکی، سیال و پدیداری با جهان شکل می گیرد و سیر معانی در آن بر اساس تعامل سوژه با جهان هستی پدیدار می گردد. همچنین به بررسی ویژگی های کنِشی یا شوِشی گفتمان می پردازیم. رویکرد این پژوهش، بررسی نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر است که موجب معناسازی نوین گفتمانی می شود. ه دف اص لی ای ن پ ژوهش، بررسی کارکردهای نشانه معنایی است که سبب تداوم معنا و ماندگاری در گفتمان موردنظر م ی ش وند. این پژوهش به سؤالات زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط کنش گر منجر به تولید معناهای سیال می گردد؟ روش این تحقیق، تحلیلی و توصیفی است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می سازد و جریان معانی را از وضعیت یک نواخت و برنامه محور به وضعیتی سیال و پرتلاطم تبدیل کرده و دنیایی جدید از نشانه ها و معانی به تصویر می کشد.
تحلیل ساختاری و نشانه معناشناختی قصه ی کوتاه و عامیانه ی «برگ مروارید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و نقد لایه های صوری و معنایی قصه های ایرانی در شمار پژوهش های نقد ادبی می گنجد. قصه های عامیانه از حیث محتوا و ساختار، دارای ارزش های فرهنگی و ادبی هستند. هدف این پژوهش، بررسی قصه ی عامیانه برگ مروارید از مجموعه ی قصه های ایرانی (41 متن قصه و 35 روایت) گردآوری و تألیف انجوی شیرازی است. انجوی شیرازی این قصه ی کوتاه را از راوی، علی محمد فرهادی، اهل توسک سفلی ملایر شنیده و در این مجموعه ثبت کرده است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و با ابزار کتابخانه ای و به کاربستن نظریه ی نشانه معناشناختی گریماس انجام شده است. ساختار و بافت قصه، شیوه ی آفرینش و دریافت معنا در این روش اساس بررسی است. گریماس در پی آن بود که برای مطالعه ی روایت، الگویی منسجم را ارائه دهد که بعدها آن را نشانه معناشناسی نوین نامیدند؛ به باور گریماس آنچه اهمیت دارد، شناخت فرایند تولید متن از زمان انتقال تا دریافت، برپایه ی عناصر شَوِشی و کُنِشی است؛ به این ترتیب می توان ادبیات داستانی را بستری مناسب برای کاوش های گفتمانی و تلفیق ادبیات و گفتمان دانست؛ زیرا روایت مبتنی بر زبان شناسی، دریچه های تازه ای در عرصه ی ادبیات داستانی باز می کند. در این پژوهش با بهره گیری از درون مایه ی قصه ی برگ مروارید، گونه های مختلف نظام گفتمانی هوشمند و عوامل آن ها را استخراج کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هرچند این قصه برآمده از فرهنگ عامه است و ساختاری سنتی دارد، درعین حال از الگوی ساختاری و روایتی نظام مند و معنادار برخودار است و با نظریه ی نشانه معناشناسی گریماس انطباق بسیار زیادی دارد؛ ازجمله اینکه فرایند روایی تغییر معنا نیز در این قصه ، با گذر از مراحل عقد قرارداد، عملیات اصلی (توانش و کنش) و ارزیابی شناختی و عملی اتفاق افتاده است.
تحول درزمانی فرهنگ تاریخی مسیحی و شیعی در دورۀ معاصر بر مبنای تحلیل نشانه معناشناختی تابلوهای مسیح و عاشورا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ فرهنگی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۶
147 - 184
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر دگردیسی های در زمانی تابلوهای مسیح و تابلوهای عاشورایی را در دو سطح بیان و محتوا از منظر نشانه معناشناسی و به صورت تطبیقی بررسی می کند. نتایج تحقیق نشان می دهد در تابلوهای مسیحی، دو سطح بیان و محتوا هم پای هر تحول سبکی و پارادایمی از شیوه کلاسیک تا مدرن و پست مدرن تغییر می کند. در پنج شیوه سبکی شناسایی شده، مسیح به شش شیوه بازنمایی می شود: ارائه دهنده پیام، پادشاه، رنجور شایسته همدلی، رنجور بی اهمیت، زشت و موضوع لذت. بنابراین، بازنمایی مسیح، فرآیندی از مسیح با ارزش به بی ارزش و نهایتاً ضدارزش را نشان می دهد. مسیح در آخرین فرآیند استحاله ارزشی، به ضد مسیح تحول می یابد، اما متن عاشورایی در هر سه شیوه کلاسیک، مدرن و پست مدرن علی رغم تحول در سطح بیان از روایی به وصفی و سپس انتزاعی، و تغییر مخاطب از عام به خاص، در سطح محتوا ثابت مانده و ارزش و معنا (ایدئولوژی) واحدی را بازنمایی می کند. متن های عاشورایی مدرن و پست مدرن با همه زمانی و همه مکانی سازی انتقام عاشورایی و تقابل خیر و شر به سطح، مدرنیسم/پست مدرنیسم مبناگرا یا مبناگرایی مدرن/ پست مدرن را معنادار جلوه می دهند؛ زیرا همان ارزش هایی را بازنمایی می کنند که متن عاشورایی کلاسیک معرفی می کرد.
نشانه - معناشناسی گفتمان عاطفی در داستان «اللص و الکلاب» اثر نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام عاطفی ازجمله گفتمان هایی است که در چارچوب الگوی نشانه معناشناسی مورد بررسی قرار می گیرد. در این نظام، جریان تولید معنی با شرایط ادراکی حسی شوشگر پیوند می خورد و نشانه معناها به گونه های پویا، متکثر و چندبعدی تبدیل می شوند که با کنترل نظامی خاص و طی یک فرایند گفتمانی بروز می یابند. در این راستا هدف از انجام پژوهش حاضر آن است که بر مبنای روش نشانه معناشناسی گفتمانی ضمن تبیین فرایند عاطفی داستان «اللص و الکلاب»، نقش این فرایند در نوع حضور شوشگر و تحول شرایط گفتمانی شرح داده شود. یافته های پژوهش نشان می دهد نظام عاطفی این داستان مبتنی بر شوش است. احساسات و شوش های حاکم بر رمان که خشم و ناامیدی از برجسته ترین آن به شمار می رود، طی جریانی معنادار، نظام عاطفی گفتمان را ایجاد کرده اند. وقوع دو رخداد غیرمنتظره، یعنی خیانت نزدیکان و شکست در انتقام از خیانتکاران، منجر به آن شده که در باورها و عواطف شوشگر تغییراتی صورت گیرد. با تغییر حالات عاطفی سوژه، در ارزش های حاکم بر متن نیز دگرگونی های اساسی ایجاد شده است. در بخش های آغازین روایت، عاطفه خشم ضمن آنکه حضور مستمر و پویای شوشگر را درپی داشته، موجب شکل گیری ارزش انتقام در گفتمان شده است و در بخش های پایانی، احساس ناامیدی سبب گوشه نشینی و غیاب گفته پرداز از صحنه رویدادها شده و کارکرد ارزشی متن را از انتقام به تسلیم و ناتوانی تبدیل کرده است.
تحلیل نشانه - معناشناسی تجارب عرفانی بایزید بسطامی تذکره الاولیای عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۵ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۸۴)
305 - 335
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تجارب عرفانی بایزید بسطامی در روایت تذکره الاولیای عطار با رویکرد نشانه معناشناختی تحلیل شد تا سازوکار و چگونگی شکل گیری معنا در متن مورد نظر تبیین شود. بایزید در این گفتمان قبل از تولد مورد عنایت و انتخاب حق قرار دارد. سپس در سیر تکوینی، کنش گری است که طی ریاضت ها، عبادت ها، سفرهای آفاقی و همه کنش هایی که در هستی شناسی عارفان اسلامی و عطار به عنوان راوی متن کنش ارزشی محسوب می شود، به مقصود نمی رسد. نتیجه این کنش ها، شوش است؛ ناکامی و نقصان، شکست ها و تنش های عاطفی، نیاز شدید در مقابل بی نیازی و استغنای مطلق حق، سرانجام او را به انحلال فردیت، عبور از مرزهای خود و یگانگی با هستی و خداوند می رساند. هرچه خواست قوی تر و شدیدتر است، ناکامی حاصل از نتوانستن شدیدتر و تنش عاطفی معناسازتر است. معنایی که سرشار از عاطفه، ادراک و حضور است. احساس و ادراک گفته پرداز، گاه با پدیده ای بیرونی و گاه با رویارویی با عالم درون، به ظهور معنا منجر می شود. برخی از تجارب بیرونی حاصل انطباق، انعکاس و برخی تجارب درونی حاصل انجذاب، هم حضوری و یگانگی است. ذکر بایزید و معراج او، آینه تمام نمای همه آن چیزی است که عرفان پژوهان، آن را تجربه عرفانی می نامند. رخدادی غیرمنتظره، انفعالی که طغیان معنا و پرشوری زبان را به همراه دارد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است. رویکرد نظری پژوهش بر مبانی نظری دانش نشانه معناشناختی در تحلیل تجربیات عرفانی استوار است. گستره پژوهش شامل بازخوانی و تأمل در تجارب عرفانی بایزید بسطامی در روایت تذکره الاولیای عطار است که می کوشد در گفتمانی عاطفی، میان نظام کنشی، تنشی و شوشی، شکل گیری معنا را، واکاوی کند.
تحلیل بُعد زیبایی شناختیِ گفتمان در شعر «ناقوسِ» نیما بر اساسِ دیدگاه نشانه- معناشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۵ بهمن و اسفند ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۸۴)
437 - 463
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، نظامِ زیبایی شناختی گفتمان در شعر «ناقوس» نیمایوشیج بررسی و تحلیل شده است. براساس دیدگاهِ نشانه معناشناختی، نظام زیبایی شناختیِ گفتمانی تابع فرایندی حسی ادراکی و رخدادی است که در اثر حضور شوِشی گفته پرداز در گفتمان شکل می گیرد. شعر «ناقوس» جزو اشعار نمادگرای نیماست که دو نشانه مرکزیِ «طنین ناقوس» و «صبح و روشنی» در تعامل با هم و همچنین در تقابل با نماد «شب» فرایند معناسازی را تحت تأثیر قرار داده اند و سبب شکل گیری نظامی زیبایی شناختی در آن شده اند. پرسشی که مطرح می شود این است که این نظام گفتمانی چگونه در ساختار این شعر شکل می گیرد و دارای چه سازوکارهایی است. درواقع، هدف از پژوهش حاضر بررسی و تبیین عناصر دخیل در شکل گیری فرایند زیبایی شناختی در گفتمان این شعر است. در این پژوهش ابتدا کنش گفتمانی و مقوله سازی در گفتمان این شعر مشخص شده است. سپس مؤلفه های اصلیِ شکل گیریِ فرایند زیبایی شناختی، ازجمله شرایط حسی ادراکی و شوشی، نمایه های زبانی، انقطاع و زمان بررسی شده اند. نتایج حاصل نشان می دهد که گفتمان این شعر دارای ویژگی های شوشی و رخدادی است و گفته پرداز توانسته است به شیوه نمادگرایانه و با مقوله سازی های گزینشی (ناقوس) و سریالی (روشنی و صبح) و با ایجاد گسست در نظام پیوستاری زبان از طریق صناعات بلاغی و افعال مؤثر و به کارگیری زمانِ روایت کننده در وجه کلانی و غایتی و عبور از نشانه های منجمد و تثبیت شده به نشانه هایی سیال، گفتمانی با ویژگی های زیبایی شناختی به وجود آورد.