مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
اختلالات یادگیری
حوزه های تخصصی:
" هدف: بررسی و تشخیص اختلال بینایی- حرکتی در کودکان با اختلال ویژه یادگیری و کاربرد مداخلات کاردرمانی در جهت ارتقا و بهبود این مهارت، می تواند در بهبود وضعیت خواندن و نوشتن این کودکان مؤثر واقع شود. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تأثیر مداخلات کاردرمانی بر مهارتهای بینایی- حرکتی کودکان دارای اختلال ویژه یادگیری در مقطع ابتدایی می باشد.
روش بررسی: مطالعه حاضر به روش تجربی و مداخله ای می باشد. برای انجام این پژوهش، 23 کودک با اختلال ویژه یادگیری (پایه دوم، سوم و چهارم) از مراجعین به مرکز مشکلات ویژه یادگیری شهر تهران، انتخاب شدند. این کودکان از نظر بینایی و شنوایی سالم و بهره هوشی آنها طبیعی بود. نمونه ها بطور تصادفی به دو گروه مداخله (11 نفر) و مقایسه یا شاهد (12 نفر) تقسیم شدند. مهارتهای بینایی- حرکتی کلیه نمونه ها ابتدا توسط آزمون مهارتهای بینایی- حرکتی (TVMS-R) مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس مداخلات کاردرمانی در گروه مداخله صورت گرفت و مجدداً توسط آزمون TVMS-R ارزیابی هر دو گروه انجام و با استفاده از آزمون تی زوجی و تی مستقل مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت.
یافته ها: در بررسی نمره کل آزمون، اختلاف معناداری در گروه مقایسه، قبل و بعد از مداخله داده نشد (4/0=P)، اما در گروه مداخله اختلاف معناداری دیده شد. در بررسی مجموع نمرات طبقه 2، 5 و 7 نیز که علاوه بر مهارتهای یکپارچگی بینایی- حرکتی و تثبیت چشمی بیشتر نیازمند مهارتهای بینایی- فضایی هستند، تأثیر معنادار مداخلات کاردرمانی دیده شد و بررسی مجموع نمرات طبقات 1، 3، 4، 6 و 8 نشان داد که مداخلات کاردرمانی تأثیر معناداری بر مجموع این طبقات و در نتیجه مهارتهای تجزیه و تحلیل بینایی داشته است .
نتیجه گیری: مداخلات کاردرمانی بر مهارتهای بینایی- حرکتی و اجزای آن (یکپارچگی بینایی- حرکتی، تجزیه و تحلیل بینایی و بینایی- فضایی و تثبیت چشمی) در کودکان دچار اختلال ویژه یادگیری مراجعه کننده به مرکز مورد نظر، بطور معناداری مؤثر بوده است.
"
ملاک های تشخیصی اختلالات یادگیری در مقیاس هوشی تجدید نظر شده وکسلر کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارایه شاخص های تشخیصی اختلال یادگیری در مقیاس ویسک آر، با استفاده از روش مروری منابع مربوط به اختلال یادگیری در ایران و جهان را مورد بررسی قرار داد و 6 شاخص تشخیصی را برای اختلال یادگیری در مقیاس ویسک آر معرفی نمود. نتایج نشان داد که رایج ترین الگوی عملکرد کودکان دارای اختلال یادگیری در مقیاس ویسک آر وشاخص های تشخیصی مورد استفاده در جهت تشخیص اختلال یادگیری عبارتند از:
!supportLists]-->1. داشتن هوشبهر طبیعی در مقیاس ویسک آر
!supportLists]-->2. وجود تفاوت معنادار بین هوشبهر کلامی و غیرکلامی در مقیاس ویسک آر
!supportLists]-->3. وجود تفاوت معنادار بین نمره آزمودنی در خرده مقیاس های کلامی و غیرکلامی، با میانگین نمره ی وی در کل هر مقیاس به طور جداگانه.
!supportLists]-->4. وجود تفاوت معنادار بین نمرات آزمودنی در خرده آزمون ها
!supportLists]-->5. ضعف عملکرد در نیمرخ اسید( ACID)
!supportLists]-->6. ضعف عملکرد در عامل توالی و دانش اکتسابی باناتاین و عامل رهایی از حواسپرتی وکسلر
اثربخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ین پژوهش به منظور اثر بخشی آموزش راهبردهای سازماندهی و خودآموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان با اختلالات یادگیری انجام شده است. روش پژوهش آزمایشی با طرح گسترش یافته می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه های سوم و چهارم دبستان مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شکوفای گرگان در سال تحصیلی 93-92 می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده 60 نفر انتخاب شدند، و بطور تصادفی به چهار گروه،دو گروه بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح اول و دو گروه هم بعنوان گروه آزمایش و کنترل در طرح دوم جایگماری شدند .در طرح اول، راهبرد سازماندهی طی 8 جلسه و در طرح دوم، راهبرد خودآموزی را در طی 8 جلسه 45 دقیقه ای به مدت 4 هفته آموزش دیدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته «سازماندهی» و «خودآموزی» بود. با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس یک متغیره ، گروهها مقایسه شدند.نتایج نشان داد ، هم راهبرد سازماندهی و هم راهبرد خود آموزی بر کاهش مشکلات درسی دانش آموزان دبستانی با اختلالات یادگیری تأثیر معناداری دارد.و بین این دو روش تفاوت معناداری وجود ندارد.بنابراین استفاده از آموزش روش های شناختی بر افزایش توانایی دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری تاثیر معنا داری دارد.
مقایسه عناصر آزمون ترسیم آدمک در کودکان با و بدون اختلال نوشتاری
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نوشتاری یکی از مهم ترین و شایع ترین اختلال های دوران کودکی است. در سال های اخیر روش های مختلفی برای تشخیص این اختلال به وجود آمده اند که تشخیص از روی عناصر مختلف نقاشی یکی از این روش ها به شمار می رود. هدف پژوهش حاضر، مقایسه عناصر آزمون ترسیم آدمک در کودکان با و بدون اختلال نوشتاری است.
روش: طرح پژوهش حاضر علّی- مقایسه ای است. 50 دانش آموز دختر با اختلال نوشتاری و 50 نفر بدون اختلال نوشتاری به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. معیار ورود دانش آموزان به مطالعه بر اساس آزمون های هوش ریون، آزمون تشخیصی املا فلاح چای، و آزمون آدمک صورت گرفت.
یافته ها: یافته های حاصل از مجذور خی دو و تی مستقل نشان داد که بین عناصر نقاشی کودکان با و بدون اختلال نوشتاری تفاوت معنادار وجود دارد (p>./05). آدمک کودکان با اختلال نوشتاری نسبت به گروه دیگر، ساده تر، کوچک تر و با جزئیات کمتر ترسیم شده بود و همچنین عدم رعایت تناسب، تقارن، حذف اجزای بدن آدمک و کیفیت کلیِ ضعیف، بسیار مشهود بود.
نتیجه گیری: وجود تفاوت میان سطوح عناصر آزمون ترسیم آدمک در کودکان با و بدون اختلال نوشتاری، بدین معنی است که عناصری در ترسیم آدمک وجود دارند که می توان به واسطه آن ها به تشخیص کودکان با این اختلال نزدیک شد.
بررسی مولفه دیداری- فضایی حافظه فعال و کوتاه مدت در دانش آموزان با اختلالات یادگیری و مقایسه با دانش آموزان عادی
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مولفه دیداری- فضایی حافظه فعال و حافظه کوتاه مدت در دانش آموزان با اختلالاتیادگیری و مقایسه آن ها با دانش آموزان عادی است.30 دانش آموز با اختلالات یادگیری (از هر یک از گروه های اختلالات خواندن، ریاضیات و املا 10 دانش آموز) و 10 دانش آموز عادی پایه سوم دبستان های شهر اصفهان به روش نمونه گیری تصادفیخوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار های مورد استفاده، آزمون ایرانی کی مت، مقیاس شناسایی دانش آموزان با ناتوانییادگیری در املا، آزمون تشخیص سطح خواندن، مقیاس هوش کودکان وکسلر، مصاحبه بالینی و تکلیف بلوک های کرسی برای ارزیابی مولفه دیداری- فضایی حافظه فعال و کوتاه مدت بود. داده ها با روش تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که در دو مولفه دیداری- فضایی حافظه فعال و حافظه کوتاه مدت در بین دانش آموزان با اختلالات یادگیری ریاضی، خواندن، املا و دانش آموزان عادی تفاوت معناداری وجود دارد.بدین صوت که دانش آموزان با اختلالیادگیری ریاضی در این مولفه ها از سه گروه دیگر عملکرد پایین تری دارند.دانش آموزان با اختلالات یادگیری به ویژه اختلال ریاضیدر مولفه دیداری- فضایی حافظه فعال و کوتاه مدت دارای نارسایی هستند.این مشکل باید در این
مقایسه توجه دیداری فضایی و چالاکی مهارت دیداری- دستی در کودکان دبستانی مبتلا به اختلالات یادگیری با کودکان عادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه توجه دیداری فضایی و چالاکی مهارت دیداری- دستی در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری با کودکان عادی می باشد. روش پژوهش پس رویداری و جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر مبتلا به اختلالات یادگیری و عادی در مقطع دبستان شهر مشهد بود، که به وسیله نمونه در دسترس 15 نفر کودک مبتلا و20 نفر کودک عادی انتخاب شد.ابزارها شامل آزمون کرسی رایانه ای وآزمون تعقیب دایره چرخان رایانه ای است. داده ها با روش آزمون T دو جامعه مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل داده ها نشان داد بین میانگین نمرات دانش آموزان مبتلا به اختلال و همتایان عادی آنان در آزمون کرسی و تعقیب دایره چرخان تفاوت معنی داری وجود دارد؛به طوری که توجه دیداری – فضایی و چالاکی مهارت دیداری – دستی کودکان مبتلا به اختلال یادگیری ضعیف تر از کودکان عادی است. این مشکلات باید در افراد مبتلا به اختلالات یادگیری مد نظر باشد و هدف مداخله قرار گیرد.
تحلیل و مقایسهروایت های نوشتاری دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری و عادی پایه چهارم و پنجم شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به منظور تحلیل و مقایسه ساختار روایت های نوشتاری دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری و دانش آموزان عادی پایه چهارم و پنجم شهر تهران انجام شده است. روش:روش پژوهش حاضر توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر 10 تا 12 ساله دارای اختلالات یادگیری و عادی شهر تهران است که در پایه چهارم و پنجم مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری شامل 20 دانش آموز دارای اختلالات یادگیری (در هر پایه 10 دانش آموز) و 20 دانش آموز عادی (در هر پایه 10 دانش آموز) است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده آزمون خوانداری محقق ساخته بود که در اختیار تک تک دانش آموزان قرار داده شد. دانش آموزان بعد از خواندن داستان آن را به زبان خود بازنویسی کردند. سپس، نوشته های دانش آموزان از منظر تعداد واژه، میانگین طول پاره گفتار و پیچیدگی ساختار روایت در دو سطح کلان (شخصیت، زمینه، پاسخ درونی، طرح، کنش و پیامد در مجموع 13 نمره) و ساختار خرد (حرف ربط هم پایه و ناهم پایه، فرایند ذهنی و بیانی، عبارت اسمی گسترده در مجموع 12 نمره) تحلیل و بررسی شدند. سنجش عملکرد دانش آموزان مبتنی بر روشی برگرفته از شاخص تی اِن اِل- پی آر سنجش پیشرفت زبان روایی (2011) است که در دانشگاه یوتا تهیه شده است. در روش تحلیل از الگوی پیترسون، گیلام و گیلام (2008) و گرینهاف و استرانگ (2001) استفاده شده است. برای نمره دهی از آزمون زبان روایی (تی اِن اِل) آزمون زبان روایی (گیلام و پیترسون، ۲۰۰۴) الگوگیری شده است. یافته ها: مجموع نمرات دانش آموزان عادی در ساختار کلان 195 و در ساختار خرد 143 و دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در ساختار کلان 170 و در ساختار خرد 116 مورد گزارش شده است. به طور کلی، هر دو گروه دانش آموزان در ساختار کلان عملکرد بهتری نسبت به ساختار خرد داشتند. در ساختار کلان هر دو گروه در «شخصیت» بیشترین نمره و در «طرح» کمترین نمره را کسب کرده اند. همچنین، در ساختار خرد بیشترین نمره را در کاربرد فرایندهای ذهنی و بیانی و کمترین نمره را در استفاده از گروه اسمی گسترده به دست آورده اند. مقایسه عملکرد دانش آموزان دو گروه نشان می دهد که گروه دارای اختلالات یادگیری در همه مقولات زبانی مورد بررسی به غیر از شخصیت عملکرد ضعیف تری داشتند. این تفاوت به ویژه در کاربرد حروف ربط هم پایه و ناهم پایه، کنش، طرح و گروه اسمی گسترده مشهود است. به منظور تحلیل داده ها از آزمون آماری تی دو نمونه مستقل استفاده شده است. نتیجه گیری:نتایج نشان می دهد که تفاوت تعداد واژه و میانگین طول پاره گفتار در دو گروه در سطح p≤0.05 معنادار است. همچنین، در سطح ساختار کلان، تفاوت بین دو گروه در «کنش» و در سطح ساختار خرد در کاربرد «حروف ربط ناهم پایه» در سطح p≤0.05 معنادار است.
اثربخشی آموزش مبتنی بر بازتوانی شناختی در بهبود حافظه دیداری و شنیداری کودکان با اختلالات یادگیری همراه با بیش فعالی و اختلالات یادگیری بدون بیش فعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و ارزشیابی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
29 - 44
حوزه های تخصصی:
تحقیقات در حیطه ی کودکان دارای ناتوانی های یادگیری نشان می دهد که این کودکان اغلب دارای اختلالاتی در زمینه ادارک، زبان، پردازش واجی و مشکلات حرکتی و حافظه هستند. مشکلات حافظه بسیاری از این کودکان با فرآیندهای دیداری و شنیداری آنها پیوند دارد. اختلالات حافظه در این کودکان ممکن است باعث نقص در سایر حوزه های شناختی نیز شود. به همین دلیل اثر بخشی در این حوزه از اهمیت خاصی برخوردار است. لذا هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر بازتوانی شناختی در بهبود حافظه دیداری و شنیداری کودکان با اختلالات یادگیری همراه و بدون اختلال نقص توجه - بیش فعالیمی باشد. ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه CSI-4 و نرم افزار درمانی N-back بود. بدین منظور 26 نفر از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری (10 نفر مبتلا به اختلال نقص توجه- بیش فعالی و 16 نفر بدون اختلال نقص توجه- بیش فعالی) انتخاب و تحت بازتوانی از طریق نرم افزار N-back (21 جلسه نیم ساعته) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری(MANCOVA) تحلیل شد. یافته ها نشان داد که روش بازتوانی شناختی برای گروه های فوق الذکر مؤثر بوده و تفاوت اثربخشی برای حافظه شنیداری در دو گروه معنی دار بود. میزان بهبودی در حافظه شنیداری کودکان مبتلا به اختلال یادگیری همراه با بیش فعالی در مقایسه با گروه مبتلا به اختلال یادگیری بدون بیش فعالی بیشتر بوده است.
اثر تمرینات ادراکی- حرکتی بر حافظه کاری دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص با مشکل ریاضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رفتار حرکتی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
105 - 120
حوزه های تخصصی:
حافظه کاری موتور جست وجوی ذهن است. حافظه کاری کارکردی شناختی است که مسئول حفظ اطلاعات آنی، دستکاری واستفاده از آن در تفکر است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر برنامه های ادراکی- حرکتی بر حافظه کاری دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص با مشکل ریاضی بود. پژوهش حاضر تجربی ازنوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه موردمطالعه شامل دانش آموزان پسر پایه های سوم تا پنجم مقطع ابتدایی بود. همه آزمودنی ها به صورت نمونه گیری تصادفی به دو گروه تجربی (21 نفر) و کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. 16 جلسه تمرین ادراکی حرکتی به صورت دو بار در هفته برای گروه کنترل اجرا شدند. ابزارهای پژوهش شامل مقیاس تجدیدنظرشده هوش وکسلر برای کودکان، آزمون کی مت و پرسش نامه علائم مرضی کودکان بودند. داده های پژوهش با استفاده ازروش تی مستقل و تحلیل کوواریانس تجزیه وتحلیل آماری شدند. نتایج نشان داد که پس از مداخله تمرینی، گروه تجربی نمرات بهتری در آزمون حافظه کاری کسب کردند (P = 0.001)؛ اما بعد از پس آزمون، تغییری در نمرات حافظه کاری گروه کنترل مشاهده نشد. با توجه به نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود از تمرینات ادراکی- حرکتی برای ارتقای عملکرد حافظه ای کودکان با اختلال ریاضی استفاده شود.
مقایسه راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در پسران دارای اختلال یادگیری و پسران عادی در مقطع دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره شانزدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶۴
581-597
حوزه های تخصصی:
پژوهش ها حاکی از آنند که اختلالات یادگیری در سنین دبستان شیوع بالایی دارد و از طرف دیگر استفاده از راهبردهای ناسازگار نظم جویی شناختی هیجان، در تمامی گروه های سنی، همبودی جدی با اختلالات دیگر دارد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در کودکان دارای اختلال یادگیری و کودکان عادی است. این پژوهش در گروه پژوهش های توصیفی و از نوع علّی- مقایسه ای قرار می گیرد. بدین منظور ۵۰ دانش آموز در دو گروه دارای اختلال یادگیری و بدون اختلال یادگیری، در مقطع دبستان، به صورت نمونه گیری در دسترس از مدارس شهر مشهد انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات پرسشنامه راهبردهای نظم جویی هیجان- نسخه کودکان- (گارنفسکی، 2001) که دارای نُه زیرمقیاس است، در اختیار ۲۵ دانش آموز دارای اختلال یادگیری که در دبستان های ویژه این اختلال مشغول به تحصیل بودند و ۲۵ دانش آموز عادی قرار گرفت. درستی و قابلیت اعتماد ابزار محرز گردید. نتایج تحلیل های آماری، در آزمون تی وابسته، حاکی از این بود که گروه دانش آموزان عادی و دچار اختلال یادگیری در استفاده از راهبردهای سازگار نظم جویی شناختی هیجان، تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند. در مقابل گروه دارای اختلال یادگیری تفاوت معناداری در استفاده از متغیر راهبردهای ناسازگار نسبت به گروه عادی نشان دادند. تفاوت در سطح (0/05 >P ) معنادار بود. میانگین سبک های ناسازگارانه نظم جویی هیجان در دانش آموزان مبتلا به اختلال یادگیری نسبت به دانش آموزان سالم تفاوت معنادار نشان داده است (0/017= P ) . این بدان معناست که دانش آموزان دچار اختلال یادگیری نسبت به دانش آموزان عادی نظم جویی هیجانی ناسازگارانه بیشتری داشته و بیش از دانش آموزان عادی به ملامت خود می پردازند .
آسیب شناسی آموزش زودهنگام به کودکان و اثر آن بر اختلالات یادگیری در پایه ی اول دبستان
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره سوم بهار ۱۳۹۹ شماره ۲۲ (جلد ۲)
154 - 165
حوزه های تخصصی:
اختلال یادگیری یا ناتوانی یادگیری، نام کلی ای است که طیف وسیعی از مشکلات یادگیری را شامل می شود. اختلال یادگیری به معنای نقص در هوش یا انگیزه نیست. این تحقیق به بررسی اثرات آموزش و مداخله زودهنگام به کودکان قبل از مدرسه می پردازد و اختلالات یادگیری احتمالی را در دانش آموزان پایه اول دبستان مورد بررسی قرار می دهد. در این تحقیق مقالات نمایه شده در نشریات مختلف در اینترنت و سایت های معتبر مورد بررسی قرار گرفتند. در مجموعه از بین آثار مکتوب اعم از مقالات مختلف و گزارش از سایت های معتبر اینترنتی به صورت مروری و به روش کتابخانه ای بحث و نتیجه-گیری شد. به طور خلاصه هرگونه فایده ناشی از یادگیری زودهنگام، عمری کوتاه دارد و اثرات جانبی منفی این تلاش ها به شکل کاهش انگیزه برای یادگیری و توسعه مهارت های اجتماعی و در نتیجه منفعل شدن نمایان می شوند. آموزش زودهنگام و بدون برنامه در برخی از کودکان موجب اختلالات یادگیری در آینده می شود. از عوامل این اختلالات یادگیری فشرده و سنگین در سنین کم و قبل از مدرسه و فشار به کودک است. در تمام کودکان آموزش زودهنگام منجر به اختلال یادگیری نمی شود. محققان می گویند اگر آموزش و تحریک یادگیری در کودکان پیش از رفتن به مدرسه، به درستی و به موقع شروع نشود، می تواند رشد مغز را تا دهه ها به عقب بیندازد. از این رو کارشناسان تاکید ویژه ای روی استفاده از دوران پیش از مدرسه برای تقویت توانایی مغز کودکان دارند. تحقیقات مشترک موسسه سلامت کودکان وابسته به دانشگاه کالج لندن و موسسه نجات کودکان نشان می دهد سرعت تشکیل ارتباطات در مغز خردسالان دو برابر افراد بزرگسال است.
تعیین اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر رفتاردرمانی شناختی بر کاهش نشانه های بیش فعالی / نقص توجه کودکان (یک مطالعه موردی)
حوزه های تخصصی:
تعیین اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر رفتاردرمانی شناختی بر کاهش نشانه های بیش فعالی / نقص توجه کودکان هدف این پژوهش بود.این پژوهش از نوع مطالعه موردی بود . آزمودنی های آن چهار کودک 6 ساله دارای اختلالات یادگیری و نقص توجه / بیش فعالی بودند . والدین این کودکان در سال تحصیلی 99-1398 برای بهبود نشانه های اختلال بیش فعالی / نقص توجه آنان به مراکز اختلالات یادگیری آموزش و پرورش ناحیه سه شهر شیراز مراجعه کرده بودند. ابزار اندازه گیری نقص توجه / بیش فعالی مقیاس CSI4 ، مصاحبه بالینی و گزارش های والدین و مربیان این دانش آموزان بود. این کودکان و خانواده های آنان به مدت 16 جلسه تحت تأثیر خانواده درمانی قرار گرفتند. سپس میزان نشانه های اختلال نقص توجه و بیش فعالی دوباره اندازه گیری شد . نتایج نشان داد که پس از اجرای خانواده درمانی، نشانه های اختلال نقص توجه / بیش فعالی در این کودکان کاهش یافته است.
اثربخشی نوروتراپی بر میزان اختلالات یادگیری دانش آموزان دبستانی
حوزه های تخصصی:
مقدمه: اختلال یادگیری از جمله مشکلات شایع در بین کودکان است که عدم تشخیص و درمان به موقع آن آسیب جدی به زندگی حال و آینده کودک وارد می کند. هدف: هدف از انجام این پژوهش بررسی تأثیر نوروتراپی بر میزان مشکلات یادگیری در دانش آموزان مبتلا به این اختلال بود. روش: روش پژوهش، شبه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون- پس آزمون با یک گروه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ی کودکان مراجعه کننده اختلال یادگیری در سال ۱۳۹۶ که به کلینیک امام حسین (ع) وابسته به آموزش و پرورش استان یزد بودند، که از بین آن ها ۲۳ نفر از دانش آموزان با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. بیماران طی ۱۰ جلسه تحت درمان نوروتراپی قرار گرفتند. ابزارهای به کار رفته در تحقیق شامل پرسشنامه ی اختلال یادگیری کلورادو ویلکات و همکاران (۲۰۱۱) و همچنین الکتروآنسفالوگرافی کمی بود. تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی (میانگین و انحراف معیار) و استنباطی (تی زوجی) و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS نسخه ی ۲۰ انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که نوروتراپی بر کاهش میانگین نمره کل اختلالات یادگیری با توجه به سطح معنی داری آزمون t زوجی (۰/۰۵≤p) از ۰/۰۵ کمتر است از این رو می توان گفت بعد از اجرای نوروتراپی میزان تفاوت بین متغیر اختلالات خواندن، شناخت اجتماعی، اضطراب اجتماعی، مشکلات فضایی و ریاضی دانش آموزان در پیش آزمون- پس آزمون دارای تفاوت معنادار است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش، نوروتراپی می تواند به عنوان یک روش درمانی در اختلال خواندن، مشکلات مربوط به شناخت اجتماعی، اضطراب اجتماعی، مشکلات فضایی و مشکل ریاضی و در نهایت باعث بهبود اختلالات یادگیری شود.
مقایسه شاخص های کارکردهای اجرایی در کودکان دارای انواع اختلالات یادگیری خاص: ویژگی های روان سنجی پرسشنامه بریف2
حوزه های تخصصی:
مقدمه: کارکردهای اجرایی مجموعه ای از توانایی های شناختی سطح بالا است که ارتباط آن با مشکلات تحصیلی کودکان بیان شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی ویژگی های روان سنجی نسخه فارسی پرسشنامه کارکردهای اجرایی بریف۲ و مقایسه شاخص های آن در کودکان مبتلا به انواع اختلالات یادگیری خاص بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع روان سنجی و همچنین علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر و پسر ۶ تا ۱۲ سال مبتلا به اختلالات یادگیری شهر اصفهان در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند که ۳۴۶ دانش آموز به صورت در دسترس انتخاب و آزمون های پیشرفت تحصیلی از آن ها گرفته شد و والدین آن ها پرسشنامه بریف۲ را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از تحلیل عاملی تأییدی، تحلیل تمایزات، ضریب آلفای کرونباخ، ضریب تنصیف و تحلیل واریانس چند متغیره در نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۳ و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل گردید. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که این مقیاس از برازش قابل قبولی برخوردار است (۰/۰۷۲=RMSEA) و روایی سازه و روایی تشخیصی مورد تائید است (۰/۰۰۱>P). همچنین نتایج آلفای کرونباخ (۰/۸۹۶) و ضریب تنصیف (۰/۸۱۴) نشان داد که پایایی پرسشنامه مناسب است. همچنین نتایج تحلیل واریانس چند متغیره تفاوت معنی داری بین شاخص های پرسشنامه بریف۲ با نوع اختلالات یادگیری را نشان داد (۰/۰۵>P). نتیجه گیری: پرسشنامه بریف۲ از روان سنجی مناسبی برای ارزیابی کارکردهای اجرایی کودکان ۶ تا ۱۲ سال مبتلا به اختلالات یادگیری برخوردار است. با توجه به ارتباط معنی دار شاخص های پرسشنامه بریف۲ با نوع اختلالات یادگیری، احتمالاً ضعف در شاخص های کارکردهای اجرایی با مشکلات یادگیری کودکان ارتباط دارد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی دارای اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی دانش آموزان دختر با اختلال یادگیری مقطع ابتدایی بود. روش پژوهش، آزمایشی با کارآزمایی بالینی و با طرح پیش آزمون و پس آزمون چند گروهی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه دانش آموزان دختر مقطع ابتدایی مراجعه کننده به مرکز اختلالات یادگیری شهرستان مراغه در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که دانش آموزان با اختلال یادگیری تشخیص داده شده بودند. از بین این دانش آموزان، 30 دانش آموز به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه آماری انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه به صورت تصادفی جایگزین شدند. ابزار مورداستفاده جهت جمع آوری داده ها، آزمون عصب روان شناختی کانرز (2004) بود. برای تحلیل داده های جمع آوری شده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیری و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که کارکردهای اجرایی گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری باهم دیگر دارند (05/0P<). نتایج آزمون تعقیبی LSD، نشان داد که مداخله بازی درمانی و نوروفیدبک بر کارکردهای اجرایی اثر معنی دار دارند؛ و نیز، مداخله بازی درمانی در مقایسه با نوروفیدبک، در بهبود کارکردهای اجراییِ دانش آموزان ابتدایی با اختلال یادگیری، اثربخشی بیشتری دارد.
اثربخشی توان بخشی شناختی بر مهارت های خواندن و نوشتن در دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۵)
277 - 291
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی توان بخشی شناختی بر مهارت خواندن و نوشتن در دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری مقطع ابتدایی شهر اردبیل (98-97) بود. روش نمونه گیری در دسترس بود که با استفاده از این روش تعداد 50 نفر انتخاب و به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. گروه آزمایش20 جلسه مداخله توان بخشی شناختی مبتنی بر مدل سلسله مراتبی سولبرگ و مایتر (2001) دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خواندن و مهارت نوشتن کرمی و همکاران (1384) استفاده شد. برای تحلیل داده از آزمون تحلیل واریانس اندازه های تکراری و نرم افزار spss استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد آموزش توان بخشی شناختی به طور معناداری موجب کاهش میانگین نمرات اختلال خواندن (99/18=F، 001/0=P) و اختلال نوشتن (41/01=F، 001/0=P) در گروه آزمایش شده است و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بود (05/0<P). نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان دهنده تأثیر توان بخشی شناختی بر مهارت های خواندن و نوشتن در دانش آموزان دارای اختلال یادگیری بود، بر این اساس مراکز آموزشی برای کمک به بهبود مهارت های خواندن و نوشتن در دانش آموزان مبتلا به اختلالات یادگیری از توان بخشی شناختی استفاده شود.
تأثیر دست ورزی بر مهارت دست نویسی و انگیزه نوشتن دانش آموزان مقطع ابتدایی دارای اختلال نوشتن در منطقه 18 آموزش و پرورش شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر تأثیر متغیر مستقل دست ورزی را بر متغیرهای وابسته پژوهش یعنی دست نویسی و انگیزه نوشتن دانش آموزان دارای اختلال نوشتن در منطقه 18 آموزش و پرورش شهر تهران را مورد بررسی قرار داده است. به منظور بررسی دقیق روابط بین متغیرهای مستقل با متغیرهای وابسته روش تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون به منزله روش تحقیق برگزیده شد. براین اساس جامعه آماری شامل تمام دانش آموزان دارای اختلالات نوشتاری پایه اول تا سوم مقطع ابتدایی منطقه ۱۸ آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی 1397 1398هستند. نمونه آماری به صورت هدفمند انتخاب شده است و شامل 30 نفر از دانش آموزانی است که دارای اختلال نوشتاری در پایه های اول تا سوم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند. نمونه موردپژوهش به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند و به گروه آزمایش به مدت 21 جلسه آموزش مهارت های دست ورزی داده شد. برای سنجش متغیرهای موردمطالعه در این پژوهش از آزمون مهارت دست نویسی مینه سوتا، آزمون هوش ریون رنگی و آزمون محقق ساخته انگیزه نوشتن استفاده شده است. به منظور اینکه کودکان انتخاب شده دارای ناتوانی ذهنی نباشند از آزمون هوش ریون رنگی استفاده شد و آزمون مینه سوتا و انگیزه نوشتن نیز در مراحل پیش آزمون و پس آزمون مورد استفاده قرار گرفت. همچنین برنامه حرکتی مورد استفاده در این تحقیق منتخبی از مقیاس رشد حرکتی لینکلن اوزورتسکی است که شامل مهارت های حرکتی ظریف مربوط به دست است. سپس برای آزمون فرضیات پژوهش برپایه اطلاعات جمع آوری شده از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شده است. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که بین میانگین نمرات پس آزمون در دو گروه آزمایش و کنترل بعد از آموزش مهارت های دست ورزی تفاوت معنی داری وجود دارد. بدین معنا که آموزش مهارت های دست ورزی بر مهارت دست نویسی (یکسانی اندازه حروف و لغات، حفظ راستای حروف نسبت به خطوط نوشتاری و تناسب فضای بین حروف) و انگیزه نوشتن دانش آموزان دارای اختلالات یادگیری تأثیر معنادار دارد و صحت شکل حروف و خوانایی حروف تحت تأثیر آموزش مهارت های دست ورزی بهبود پیدا نمی کنند. پس بهتر است از راه های دیگر و از طریق آموزش های دیگر این مهارت ها ارتقا یابند.
بررسی رابطه ی اختلال یادگیری ریاضی و عزت نفس دانش آموزان دوره ی ابتدایی
حوزه های تخصصی:
عزت نفس یکی از مهم ترین مولفه های شخصیت انسان است و عامل مهمی در رشد و شکوفایی او به شمار می رود.توجه به این مولفه، به ویژه در کودکان دارای اختلالات یادگیری اهمیت دارد.هدف این مطالعه بررسی رابطه ی اختلال یادگیری ریاضی و عزت نفس دانش آموزان پسر دوره ابتدایی است.روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه ی آماری این پژوهش شامل 301 دانش آموز پسر دوره ی ابتدایی است که در سال تحصیلی ۹۷-۹۸ در مدرسه ی امام حسین واقع در منطقه ی ۲ تهران مشغول به تحصیل است و نمونه ی آن 30 نفر از این دانش آموزان است که ۱۵ نفر از آن ها دارای اختلال یادگیری ریاضی و ۱۵ نفر بدون اختلال بوده و در گروه کنترل جاگماری شدند.گروه دارای اختلال شامل کلیه ی دانش آموزان دارای اختلال این مدرسه می باشد که از طریق پرونده ی روانشناختی و توسط متخصص اختلالات یادگیری تشخیص داده و به روش هدفمند انتخاب شدند و گروه کنترل نیز به صورت تصادفی از جامعه انتخاب شدند و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ی عزت نفس پوپ و همکاران(۱۹۸۹) است.تجزیه و تحلیل نتایج با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آزمونt استیودنت) انجام شد. نتایج نشان داد که بین اختلال یادگیری ریاضی و عزت نفس رابطه ی معنادار وجود دارد. یعنی اختلال یادگیری ریاضی باعث کاهش عزت نفس در گروه دانش آموزان دارای اختلال شده و عزت نفس در گروه بدون اختلال بالاتر است.با توجه به نتایج پژوهش حاضر و اهمیت افزایش عزت نفس در کودکان دارای اختلالات یادگیری، می توان با شناسایی این کودکان و بهبود این اختلالات، عزت نفس آن ها را ارتقا نمود.
اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر غلبه طرفی بر تشخیص دیداری، حافظه دیداری و اکمال دیداری کودکان 7 تا 12 سال دارای اختلالات یادگیری
حوزه های تخصصی:
مقدمه: ضعف در ادراک دیداری یکی از مواردی است که در کودکان دارای اختلالات یادگیری دیده می شود و تقویت آن باعث بهبود عملکرد تحصیلی کودکان می شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی بسته آموزشی مبتنی بر غلبه طرفی بر تشخیص دیداری، حافظه دیداری و اکمال دیداری کودکان ۷ تا ۱۲ سال دارای اختلالات یادگیری انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. از میان کودکان مقطع ابتدایی که در کلینیک های روانشناسی شهر تهران در سال ۱۳۹۹ تشخیص اختلالات یادگیری گرفته بودند، به صورت در دسترس و داوطلبانه، ۳۰ نفر (۱۸ دختر و ۱۲ پسر) انتخاب و سپس به شیوه تصادفی در دو گروه ۱۵ نفره آزمایش و کنترل گمارده شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون دست برتری ادینبرگ (۱۹۷۰)، ارزیابی رشد عصبی- مغزی دلاکاتو (۱۹۹۷) و آزمون ادراک دیداری گاردنر (۱۹۸۲) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS نسخه ۲۵، شاخص های توصیفی- استنباطی، تحلیل کوواریانس تک متغیره و تحلیل کوواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بسته آموزشی مبتنی بر غلبه طرفی بر مؤلفه های تشخیص دیداری (۰/۰۱>P و ۳۱/۳۸=F)، حافظه دیداری (۰/۰۱>P و ۱۴/۶۸=F) کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری در گروه آزمایش تأثیر داشته و بر مؤلفه اکمال دیداری تأثیر نداشته است. نتیجه گیری: تمرین های ایجاد غلبه طرفی به دانش آموزان کمک می کند عملکرد بهتری در ادراک دیداری داشته باشند؛ بنابراین پیشنهاد می شود جهت بهبود ادراک دیداری کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری تمرین های مربوط به غلبه طرفی در برنامه درمانی آن ها گنجانده شود.
ارائه مدل اختلالات یادگیری بر اساس ارتباط با والدین و کمال گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش تعیین مدل اختلالات یادگیری بر اساس ارتباط با والدین و کمال گرایی بود. روش پژوهش: روش این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ روش گردآوری اطلاعات توصیفی- پیمایشی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه پنجم و ششم ابتدایی مشغول به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1399 شهر کرمانشاه بود که نمونه آماری پژوهش، 270 دانش آموز دختر همراه با والدین شان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به پرسشنامه های مشکلات یادگیری ویلکات و همکاران (2011)، پرسشنامه کیفیت روابط والد، کودک فاین و همکاران (1983) و پرسشنامه چندگانه کمال گرایی هویت و فلت (1991) پاسخ دادند. یافت ها: نتایج پژوهش نشان داد بین عاطفه مثبت، همانند سازی با والدین، اعتماد، خشم، کمال گرایی خودمدار، کمال گرایی دیگر مدار و کمال گرایی جامعه مدار با اختلال یادگیری همبستگی معناداری (05/0=P) دارد؛ همچنین ضریب همبستگی چندگانه بین کمال گرایی و کیفیت رابطه والد-کودک با اختلال یادگیری برابر با 462/0 = R است و ضریب تعیین برابر 213/0= R2 است که 21.3 درصد از واریانس اختلال یادگیری از طریق کمال گرایی و کیفیت رابطه والد کودک قابل تبیین است. نتیجه گیری: در نهایت این نتیجه حاصل شده است که ارتباط با والدین در پیش بینی اختلالات یادگیری و همچنین کمال گرایی در پیش بینی اختلالات یادگیری سهم دارد.