مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
کلیت
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
204 - 226
حوزههای تخصصی:
کلیت اندیشی و خصلت تعین گریز جامعه سیاسی مدرن، مساله محوری در مقاله پیش رو است. در این مقاله می کوشد تا این موضوع را تبیین نماید که فلسفه سیاسی مدرن با توجه به خصلت کثرت یابنده جامعه، به دو اردوگاه کلیت باوران از یکسو و کثرت باوران و غیریت باوران از سوی دیگر تبدیل شده است. اما در جامعه سیاسی؛ ما به رغم ظهور تشدیدشونده کثرت های اجتماعی، همچنان در حصر فهمی همگن و کلیت یافته از جامعه سیاسی به سر می بریم. با توجه به نقش ملاصدرا در بنیاد نهادن اندیشه سیاسی معاصر اسلامی در ایران، مدعی امکان خوانشی از نظریه وحدت وجود ملاصدرا شده ایم که امکان ملاحظه کلیت جامعه سیاسی را به صورت همزمان با پذیرش فردیت و غیریت به معنای مدرن آن فراهم می آورد. در این خوانش از الگوی هرمنوتیکال پل ریکور در کنار نظریه امانوئل لویناس مدد گرفته شد که به قابلیت های متن برای حل مساله امروز جامعه ما و پرداختن به غیریت می تواند بیندیشد.
مابعدالطبیعه تعریف: مسائل تعریف در کتاب زتا و اتای مابعدالطبیعه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله بازسازی مسائل و پاسخ هایی است که ارسطو در زتا و اتا از مابعدالطبیعه درباره ی تعریف مطرح می کند. پیشفرض اساسی ارسطو در این جا اجزاء داشتن تعریف و تناظر آن با ذات یا صورت است. همین پیشفرض به مسائل اصلی مطرح شده در زتا و اتا می انجامد. این مسائل مترتب بر یکدیگر هستند و پاسخ به هر یک به مسأله ی دیگر می انجامد. مطابق بازسازی این مقاله، ارسطو با چهار مسأله ی اصلی امور برهم نهاده، وحدت تعریف، ماده به عنوان جزئی از تعریف و کلیت تعریف رو به روست. اگر تعریف باید دارای اجزاء باشد، میان اجزاء نیز وحدت نیاز است. این اجزاء داشتن و در عین حال وحدت را چه چیزی تضمین می کند؟ پاسخ ارسطو ماده است. حال ارسطو با مسأله ی توجیه ورود ماده به تعریف رویاروست، چراکه ماده نامعقول است. برای حل این معضل، باید ماده را به نحو کلی شده و نامتعین لحاظ کنیم و این خود به آخرین مسأله، یعنی کلیت تعریف، می انجامد.
کارکرد ترتیب مؤلفه ها ی تحلیل حکم ذوقی در زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
157 - 172
حوزههای تخصصی:
کانت در بخش «تحلیل قوه حکم زیباشناختی»، در نقد قوه حکم ، به تحلیل عملکردهای منطقی حکم ذوقی می پردازد. در میان مؤلفه های چهارگانه حکم، مؤلفه کمّیت به اعتبار کلی آن نظر دارد. به طورکلی، کانت در بحث درباره حکم ذوقی ازحیث کمّیت، در صدد است اثبات کند حکم ذوقی از کلیتی بهره مند است که این کلیت، با ابتنای به اصل پیشینیِ آن، سبب اعتبارش نزد همگان می شود و دراین راستا، وی احکامی را با عنوان «تأملی» معرفی کرده و آنها را از احکام اندراجیِ مطرح در دو نقد پیشین متمایز می کند. کانت احکام تأملی را به مثابه احکام کلی تبیین می کند و مدعی است آنها نیز مانند احکام اندراجی دارای اصلی پیشینی هستند؛ اما او کلیت حکم تأملی را نه با ارجاع به خصوصیات تعیّنی ابژه، بلکه با ارجاع به قابلیت درمیان گذاشتن حالت ضمیرِ سوژه، تصدیق می کند. کانت به منظور تبیین کلیت چنین احکامی، تمهیدی متفاوت را نسبت به روش تبیین احکام اندراجی، در نظر می گیرد. وی در چهارچوب تبیین عملکردهای منطقی این احکام، تحلیل مؤلفه کیفیِ حکم را بر تحلیل مؤلفه کمّی آن مقدم داشته و تبیین بی علقه بودن حکم ذوقی را مبنایی برای امکان کلیت (اعتبار عمومی) آن قرار می دهد. پژوهش پیش رو در نظر دارد تا کارآمدی چنین تمهیدی را بررسی کند و اهمیتش را در تحلیل حکم زیباشناختی از منظری جدید کاوش کند.
انعکاس مقاومت اسلامی رنج فلسطین در رمان «باب الشمس» اثر الیاس خوری براساس نظریه «بازتاب» جورج لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)
لوکاچ در تحلیل آثار ادبی نظریه بازتاب را ارائه می دهد. او با لحاظ کردن شرایط تاریخی و اجتماعی به عنوان کلیت و کاربست عناصر داستان به منتقد کمک می کند تا پیوند داستان و جامعه را تبیین کند و در لایه های مختلف داستان تصویری از شرایط حاکم بر جامعه ارائه نماید ( مسئله ). لوکاچ کلیت را پیوند سیر تحول تاریخی جامعه با ادبیات می داند که در جریان نقد، چرایی انتخاب نوع ادبی خاص و مفاهیم منعکس شده به واسطه عناصر داستانی را تبیین می کند ( هدف ). نتایج بررسی توصیفی –تحلیلی این رمان، نشان می دهد ( روش )، مقوله کلیت در سیر تحول ادبیات داستانی عربی، در عوامل نهضت ادبی نمود داردکه تأثیر بسزایی در شکل گیری رمان عربی داشته است به گونه ای که با بررسی شکلی و محتوایی رمان می توان حداقل بخشی از تاریخ جامعه را در آن اثر دید. کلیت حاکم بر رمان، از پیوند موضوع مقاومت اسلامی جامعه فلسطین با رمان سرچشمه می گیرد و در عناصر داستان نمایان می گردد. زمان و مکان و شخصیت های داستان از صرف ارائه شدن فراتر رفته و در لایه های درونی خود، تاریخ مظلومیت مردم سرزمین فلسطین را بازگو می کند. داستان های تودرتو علاوه بر ایجاد توقف برای درک جریان داستان، نوعی جذابیت ایجاد می کند و نویسنده با استفاده از همین جذابیت، مضامینی را انعکاس می دهد که جنبه انتقادی-اصلاحی دارد. این مفاهیم نیز بنابر ذهنیتی که نویسنده در برابر جامعه دارد، شکل می گیرد( یافته ها ).
واکاوی شکل های مسئولیت اجتماعی دانشگاه و فراروی از آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر تعریفی از مسئولیت اجتماعی دانشگاه دربردارنده ی آن است که شکل خاصی از دانشگاه را پیشاپیش در نظر گرفته باشیم. این شکل ها چه هستند و چه پیامدهایی دارند. این مقاله که بر پژوهش های منتشره در حوزه مسئولیت اجتماعی دانشگاه در دهه ۱۳۹۰ شمسی متمرکز است، درصدد شناسایی الگوهایی بر پایه پژوهش های مورد بررسی برآمده است. سپس با واکاوی انتقادی این شکل ها نشان داده شده که چرا باید از مطالعات موجود فراتر رفت و به شکل های بدیل دیگر اندیشید که بهتر بتواند مسئولیت اجتماعی دانشگاه را صورت بندی کند. سه شکل اصلی دانشبنگاه، دانشگاه خدمت محور و دانشگاه اجتماعی بر اساس رویکردهای موجود در فضای مطالعات دانشگاه و مسئولیت اجتماعی آن شناسایی شدند. این سه شکل مورد واکاوی و نقد قرار گرفت تا شکل چهارم یعنی دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مسئول تر از نظر اجتماعی معرفی شود. درواقع، به شکلی ضمنی می خواهیم نشان دهیم که که الگوها و رویکردهای پژوهشگران نقشی اساسی در شکل یابی جهت گیری پژوهشی آن ها دارد و همین ضرورت ارائه شکل ها و الگوهای بدیل را نشان می دهد. چرا که امکان های تازه نظری و پژوهشی را ایجاد می کند. یافته ها نشان داد که بدون وجود درکی هستی شناختی از دانشگاه، هر شکلی از صورت بندی مسئولیت اجتماعی به تقلیل وجوه گوناگون دانشگاه به وجوه بازار یا دولت می انجامد؛ چیزی که به ویژه در پژوهش های دانشگاهی ایرانی درباره مسئولیت اجتماعی دانشگاه به چشم می خورد. پیشنهاد ما توجه به دانشگاه بوم شناختی همچون بدیلی مهم است که رونالد بارنت آن را صورت بندی کرده است.
تحلیلی بر ابعاد پیوستگی توده و فضا در عرصه های عمومی شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۳ تابستان ۱۳۹۴ شماره ۳۹
۴۲۸-۴۰۷
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله، بررسی ابعاد پیوستگی و انسجام توده و فضا در عرصه های عمومی شهری است. داشتن پیوستگی و انسجام یکی از اصلی ترین معیارهای کیفیت فضاهای شهری محسوب می شود. فضاهای سنتی و بومی عمدتاً واجد چنین کیفیتی بودند. مدعای این مقاله آن است که در حال حاضر، هم از لحاظ عملی و هم از لحاظ نظری فضاهای شهری و علوم مرتبط با طراحی محیطی در این زمینه دچار چالش های اساسی هستند. نتیجه آن که به لحاظ نظری، رویکردهای نظری نسبت به این موضوع فاقد جامعیت لازم بوده و در عمل، اکثر فضاهای شهری فاقد پیوستگی و انسجام لازم می باشند. نوشتار حاضر با رویکردی پدیدارشناختی - روان شناختی، موضوع پیوستگی و انسجام فضاهای عمومی شهری را مورد مطالعه قرار داده و معیارهای پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری را بررسی نموده است. با رویکرد پدیدارشناختی، مطالعه صرفاً محدود به وضعیت فضاهای عمومی شهری با توجه به شرایط خاص آنها فارغ از عوامل علی گردیده است. با رویکرد روان شناختی، نقش مردم در ادراک و شناخت پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری مطالعه شده است. در این مقاله پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری، تابعی از پیوستگی فضا در ابعاد کالبدی، فضایی، اجتماعی- فعالیتی، و نمادین معرفی شده است.
تبیین امکان واقع نمایی معقولات عقل بالملکه؛ برمبنای ادراک حضوری حسی (از منظرِ حکمت سینوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
85 - 103
حوزههای تخصصی:
تبیین امکان واقع نمایی معقولات عقل بالملکه (معقولات نخستین) از مسائل مهم معرفت شناسی است. دو نگاه در تبیین این مسئله قابل ِذکر است: اول اینکه عقل نظری در مرتبه عقل بالملکه واجد معقولات نخستین (غیراکتسابی) است و این معقولات فی نفسه، مستقل از هر چیزِ خارج از عقل، معتبر اند؛ دوم اینکه احراز واقع نمایی معقولات نخستین بدون اتکا به درک حضوری حسی امکان پذیر نیست. در سنت فلسفه اسلامی بیشتر در مبحث «مراتب عقل نظری» بر این وابستگی تأکیدشده است؛ اما در بازخوانی معرفت شناسی ابن سینا، عموماً به عباراتی توجه شده است که استقلال عقل از حس یا هر امر خارج از عقل را نشان می دهد. در مقاله پیش رو پس از تقریر و نقد دیدگاه اول، نشان خواهیم داد که آراء ابن سینا مؤید دیدگاه دوم است و هر نوع بازخوانی دیدگاه معرفت شناختی ابن سینا در این زمینه، بدون توجه به آراء وی در مبحث «مراتب عقل نظری» و وابستگی عقل به درک حضوری حسی، منطبق بر دیدگاه وی نیست. به طور اجمال طبق دیدگاه برگزیده، «محسوس بالذات» اولین واقعیت نفسانی است که نفس به آن متصل می شود. این اتصال پیشینِ نفس به واقعیت نفسانیْ منشأ تحقق (معد) و مناط اعتبار معقولات نخستین است؛ لذا عقل نظری به وجهی متکی به درک حضوری حسی است؛ در عین اینکه به وجهی دیگر مستقلّ از حس است.