مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
مسئله شر
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از مسائلی است که از دیرباز مورد توجه خداباوران و خداناباوران بوده است. خداناباوران همواره از شر به عنوان گواه و قرینه ای بر ضد خداباوری بهره برده اند و خداباوران نیز در مقابل، تحلیل های مختلفی در توجیه وجود شرور مختلف در عالم بیان کرده اند. تئودیسه «اختیار انسان و جهان مبتنی بر عنایت»، یکی از تئودیسه هایی است که توسط ریچارد سوئین برن، فیلسوف دین معاصر در توجیه وجود شرور در عالم بیان شده است. او بر مبنای این تئودیسه، از سویی قائل به اختیار و اراده آزاد برای انسان است و از سوی دیگر، جهان را مبتنی بر قوانین و ویژگی هایی می داند که هم سبب تحقق تأثیراتی می شود که انسان ها با اختیار خود آن ها را انتخاب می کنند و هم انسان را قادر می سازد تا با مطالعه طبیعت، شرور آن را پیش بینی و کنترل کند. در این پژوهش بر آن هستیم تا در آغاز به روش توصیفی- تحلیلی به تبیین این تئودیسه بپردازیم و سپس اشکالات وارد بر آن را به همراه پاسخ هایی ذکر کنیم که سوئین برن خود به اشکالات مزبور بیان کرده است.
تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی؛ بازخوانی کتاب کلاسیک سی. اس. لوئیس به نام از رنجی که من کشیدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال نوزدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۵۲)
417 - 442
حوزه های تخصصی:
در سال های اخیر متفکرانی همچون وتزل [1] ، تراکاکیس [2] ، فیلز [3] ، گِدِس [4] ، جنسِن [5] ، بلومنتال [6] و راث [7] و پیشتر از آنها کِنِث سورین [8] به نقد قاطع تئودیسه های سنتی در قالب نقدهای سه گانه گفتمانی، اخلاقی و اگزیستانسی پرداخته اند. اثر کنث سورین به نام الهیات و مسئله شر [9] که در دهه هشتاد منتشر شد، به عنوان اثری کلاسیک فیلسوفانِ منتقد دیگر را نیز در سال های اخیر بر آن داشت که مقالاتی را در نقد تئودیسه بنگارند. اما دیرینه و تبار این نقدهای سه گانه به تئودیسه ها جلوتر از کتابِ سورین، تا کتابِ از رنجی که من کشیدم [10] اثر مختصر و جالب توجه سی. اس. لوئیس در دهه پنجاه پیش می رود. لوئیس در پی مواجهه با مرگ گزاف همسر محبوبش، در روایت های شخصی اش از تجربه زندگی کردن در از رنجی که من کشیدم، همه این نقدهای سه گانه مدرن در آثار فلاسفه بعدی را به نوعی مطرح کرده است و به یقین پیشگام نقد تئودیسه های سنتی است. این مقاله به هدف دیرینه شناسی و تبارشناسی نقدهای مدرن به تئودیسه های سنتی نوشته شده است و این نقدهای تحلیلی معاصر را تا اثر روایت گرانه لوئیس در دهه پنجاه به پیش می برد.
جایگاه تئودیسه لایب نیتس در اندیشه پیشانقدی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایمانوئل کانت در خلال بسیاری از آثارش به مسئله شر توجه کرده است. آنچه اغلب از دید محققان و کانت پژوهان مسلمان پنهان مانده شبهات و پاسخ های فلسفی کانت در مورد شر در دوره پیشانقدی و اوایل دوره نقدی اوست، که بسیاری از آنها تا انتهای حیات علمی اش با او باقی مانده و سرمنشأ شکل گیری نظریات متأخر وی گردیده است. در این مقاله، با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی اعتبار تئودیسه لایبنیتس نزد کانت در دوره پیشانقدی و نقش آن در شکل گیری تئودیسه کانت در این دوره پرداخته شده است. کانت در ضمن نقد و ارزیابی مبانی تئودیسه لایبنیتس (که عبارت اند از عدمی بودن شر، نظریه نظام احسن، مجازات انگاری شر طبیعی و ابتنای شر اخلاقی بر اختیار)، به تبیین و اثبات مبانی خویش پرداخته است. او بر خلاف لایبنیتس و با تمایز میان تضاد منطقی و تضاد حقیقی، از وجودی بودن شر دفاع می کند. کانت در مجازات انگاری شر طبیعی نیز مبتنی بر مبانی فیزیک نیوتون دیدگاه لایبنیتس را نمی پذیرد. با این حال، او با دفاعیه مبتنی بر اختیار ناظر به شرور اخلاقی با لایبنیتس هم رأی است. ناظر به نظریه نظام احسن نیز به نظر می رسد مهم ترین تئودیسه کانت در دوره پیشانقدی بر همین نظریه استوار است، که گرچه در برخی مقالات اشکالاتی بر آن وارد کرده، در سایر آثارش، حتی در اوایل دوره نقدی و پس از انقلاب کوپرنیکی خویش، با جدّیت از آن دفاع کرده است.
بررسی رهیافت و اشکالات تئودیسه «جبران الهی» مک کورد آدامز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۶
289 - 316
حوزه های تخصصی:
مسئله «شر» که از آن تعبیر به «پناهگاه الحاد» می شود، در کلام جدید بحثی زنده و پویاست که با تقریرات و نیز دفاعیات و تئودیسه های متعدد مواجه است. «تئودیسه جبران الهی» تلاشی الهیاتی از سوی «مک کورد آدامز» برای تبیین چگونگی سازگاری منطقی شرور با خدای مطلقاً خیرخواه است که کمتر به زوایا و نقد آن توجه شده است. در این پژوهش با روش تحلیل محتوا، سعی در تبیین این رهیافت شده و به بیان و ارزیابی اشکالات و دفاعیات آن پرداخته شده است. آدامز در رهیافت خود سعی در تغییر نگاه به مسئله شر از «مسئله ای انتزاعی» به «مسئله ای وجودی» دارد و با عبور از پاسخ های ابزار انگارانه مبتنی بر بهترین جهان ممکن به ارتباط وجودی و معنابخش شرور ورود نموده و تعالی بخشی شرور را از طریق اتصال و همگونی وجودی با خداوند که والاترین پاداش و جبران الهی است، مطرح می سازد. هچنین وی بر ناقص بودن درک ما از اهداف الهی، توصیه به خروج از حالت تدافعی در مواجهه با مسئله شرور، تمرکز بر ذات بی نهایت خیر الهی و تجارب خداگونه تأکید نموده است. از جمله اشکالات این نظریه تقابل فلسفه و دین در مسئله شر، عدم الزام اخلاقی خداوند، عدم کفایت جبران، عدم توجیه این جهانی شرور، عدم تلاش برای کاهش شرور می باشد.
خداباوری شکاکانه و مسأله شرّ کرونایی(مقاله علمی وزارت علوم)
خداباوری شکاکانه و مسئله شرّ کرونایی در فرجام دورانی که انسان مدرن ادعای برتری و اصالت دارد و هرچه را فهم نکند، انکار می کند و هرچه را نیابد، نیست می پندارد و خود را یکه تاز میدان وجود و معرفت می شناسد، موجود ریزنقشی به نام ویروس کرونا، هوشمندانه تمام هستی او را به چالش کشیده است. با شیوع ویروس کرونا در جهان، رویکردهای مختلفی درباره چرایی بروز و ظهور چنان ویروس خطرناکی در جهان ارائه شده و هر متفکری از منظر خود این گرفتاری جدید بشر مدرن را تحلیل کرده است. چرایی وقوع و گسترش کرونا و سویه های جدید آن و نیز عواقب ناگوار آن در جهان در قالب مسئله شرّ کرونایی مسئله این نوشتار است. در این مقاله برآنیم از منظر رویکرد خداباوری شکاکانه که یکی از پاسخ های ارائه شده به مسئله شرّ است، بررسی کنیم که این رویکرد چگونه به مسئله شرّ کرونایی پاسخ می دهد و از سوی دیگر ناشناخته بودن و ویژگی های خاص این ویروس، چگونه می تواند مدعای خداباوری شکاکانه را تقویت کند؟ شماره ی مقاله: ۷
توجیه اخلاقی شر و ارزیابی انتقادی دیدگاه مرلین مک کورد آدامز از منظر الهیات اخلاقی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
171 - 193
مقاله حاضر با روش تحلیلی- انتقادی خود، مسئله شر را از منظر غایتشناسی اخالقی کانت بررسی میکند و از همین منظر و الهیات مؤمنانه مرلین مککورد آدامز را مورد ارزیابی قرار میدهد. در نگاه کانت، شر منزلت خاصی در طبیعت ندارد، بلکه صرفاً یکی از امکانات محتمل در طبیعت، در مقام فعلیت یافتن قوای آن است. راه چاره انسان برای مجال ندادن به شر در تقویت قوای عقالنی و اخالقی انسان و انشاء دستور اخالقی مطلقی است که انسان را برخالف سوائق طبیعی خود به موجود عقالنی و متخلق تبدیل سازد و با صبغه عمومی خود روابط انسانها را سامان بخشد. خدای کانت ایدهای است که از پی توجه به ندای وجدان اخالقی و بهعنوان خیر اعال بر فراز جهانْ مفروض و مقدّس انگاشته میشود. با این وصف، طبیعت در خوانش اخالقی و غایی آن در نقد سوم کانت در مسیر بهروزی انسان و جهان حرکت میکند و میتوان آنرا در نهاد و بنیان دور از خصلت شریرانه دانست. از سوی دیگرم. م. آدامز به عنوان متأله مسیحی زیسته در جهان مدرن، طی تالش برای خوانشی متمایز از مسئله شر، آنرا به عنوان شرط تشبّه انسان به خدا از مجرای تجربهی رنج الوهی تعبیر کرده است. تفسیری از شر و اخالق که با رجوع به خوانش کانت از ماهیت شر و اخالق، از حیث مبنا و پیامد غیراخالقی است
پاسخی نوتومیستی به مسئله رنج حیوانی: مرور و ارزیابی دیدگاه کایل کلتز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
510 - 531
حوزه های تخصصی:
رنج حیوانی و مسئله شر به تازگی به عنوان چالشی برای خداباوری، بسیار موردتوجه قرار گرفته است. کلتز با نگرشی نوتومیستی در صدد پاسخگویی به این مسئله است. این مقاله بررسی و ارزیابی دفاعیه کلتز را به عهده دارد. کلتز هم چون آکویناس، احساسات ناخوشایند چون درد، غم، ترس و ناامیدی را شر تلقی نمی کند بلکه آن ها را فرایندهای فیزیولوژیکی خوبی می داند که برای حیوانات مفیدند. همین طور، وی با بررسی عقلانیت و نشانه های خودآگاهی چون فراشناخت، حافظه رویدادی و نظریه ذهن از مسیر برخی تحقیقات علمی درصدد است نشان دهد که عقلانیت و خودآگاهی حیوانات محل تردید است و از آن جایی که توانایی هایی شناختی با توانایی ادراک درد و رنج رابطه مستقیمی دارد، لذا ادراک درد و رنج در حیوانات نیز محل تشکیک است، براساس نگرش نوتومیستی کلتز، حیوانات، صرفا از قوه وهم برخوردارند که سبب می شود آن ها، استنتاج تجربی را شبیه سازی کنند. اما اگر حیوانات از خودآگاهی برخوردار باشند، می توان حشر و زندگی ابدی را در مورد آن ها نیز مطرح ساخت. شبهات دیگری، چون ماهیت عبث بودن برخی از دردها مثل سندرم درد مزمن، نیز مطرح است. کلتز به این شبهات بر اساس هدف خداوند برای جهان آفرینش، محدودیت های موجود در عالم و پیام اخلاقی که این گونه دردها با خویش به ارمغان می آورند، پاسخ می دهد. در ادامه به نقد برخی از نظرات کلتز پرداخته و نشان داده می شود که وجود حافظه رویدادی و قابلیت مفهوم سازی در حیوانات در برخی آزمایشات، به اثبات رسیده است، بنابراین دیدگاه او درباره انکار درد و رنج حیوانی، توفیق چندانی به دست نخواهد آورد. به نظر می رسد کلتز با اتکای بیشتر بر بخش های دیگر تئودیسه اش نظیر هدف خداوند برای آفرینش جهان، فواید درد و رنج برای مخلوقات زمینی، حیات پس از مرگ حیوانات و جبران درد و رنج های آنان توسط خداوند، موفقیت بیشتری را حاصل خواهد کرد.
بررسی تقریر نوین شلنبرگ از مسئله منطقی شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جان شلنبرگ در تقریر جدیدی از مسئله منطقی شر می کوشد از راه ناسازگاری منطقی ترکیب مدعیات خداباوری با وجود شر، روایت جدیدی از صورتِ منطقی مسئله شر ارائه دهد. سه ادعای خداباورانه تقریر وی شامل برتری تفوّق ناپذیر، استقلال وجود شناختی و خلوص پیشین است. شلنبرگ برای نشان دادن ناسازگاری منطقی ترکیب وجود خدا و وجود شر، دو رویکرد الگوگرایانه و انگیزه گرایانه را در پیش می گیرد. هدف او از به کارگیری این دو رویکرد بسط استدلال برای افزودن گزاره های تکمیلی ضروری به چهار گزاره اصلی استدلال است. بنابراین، آنچه از مجموع سه لازمه خداباوری و گزاره های تکمیلی به دست می آید این است که در جهان شر وجود نداشته باشد، و این منطقاً با وجود شر در جهان ناسازگار است. این مقاله با روشی انتقادی در صدد نشان دادن نادرستی استدلال شلنبرگ است. بر این اساس، از طریق اشکالاتی تلاش شده کذب مقدمه (8) به عنوان مقدمه محوری استدلال شلنبرگ نشان داده شود. با نشان دادن کذب مقدمه (8)، مصونیت استدلال شلنبرگ نسبت به دفاع مبتنی بر اختیار نیز نقض می شود. از این رو، در مقاله حاضر، افزون بر نقدهای جِروم گِلمن بر مقدمه (8)، نقد دیگری از طریق قیاس ذوحدین بر مقدمه (8) مطرح شده است، که نادرستی استدلال شلنبرگ و ضعف استدلال وی نسبت به کارکرد دفاع پلنتینگا نشان داده می شود.
بازسازی پاسخ ابن عربی به مسئله شرّ بر اساس رویکرد اگزیستانسی هسکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و اندیشمندان بسیاری از راه های مختلف در صدد پاسخ گویی به آن برآمده اند. این راه ها گاه برای جلوگیری از احساس الحاد یا ناامیدی نسبت به خالق هستی و گاه برای کاهش رنج یا اضطراب در زندگی مطرح شده اند. در سنت عرفان اسلامی، ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، بر اساس مبانی عرفانی خاص خود یعنی نظام اسماء و صفات الهی، نظام احسن، اعیان ثابته، و وحدت شخصی وجود به ارائه راه حل در این زمینه پرداخته است. در این مقاله می کوشیم بر اساس همین مبانی عرفانی و با توجه به شباهت رویکردهای عرفانی با رویکرد الهیات اگزیستانسی، به کشف و بازسازی پاسخ ابن عربی در این زمینه در مورد مسئله شر بر اساس تقریر اگزیستانسی هسکر بپردازیم . بر مبنای این راه حل، شر از نگاه ابن عربی، امری نسبی و مقید است و به تعین ها و قابلیتهای پدیده های موجود بازمی گردد و از آنجا که بر اساس اسمای حسنای الهی، کل نظام، نظامی احسن تلقی می شود و بر اساس نظریه وحدت شخصی وجود، حقیقت وجود در خداوند منحصر است، معنا بخشی و تسلادهی با وجود الهی، امکان پذیر می شود.
بررسی تطبیقی مسئله قرینه ای شر از دیدگاه تولی و پلنتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۱۰
5 - 24
حوزه های تخصصی:
در مسئله قرینه ای شر، از تکثر و شدت شرور به عنوان شاهدی علیه وجود خدا استفاده می شود. بر این اساس شرور مهیبی در جهان وجود دارند که یک موجود عالم و قادر مطلق و خیر محض می تواند از آنها جلوگیری کند، بدون اینکه خیر بزرگ تری را از دست بدهد یا شر بزرگ تر یا مساوی را مجاز بداند، ولی چنین نکرده است؛ پس هرچه شدت و تنوع این شرور بیشتر باشد، احتمال وجود خدای خیرخواه محضی که عالم و قادر مطلق است نیز کمتر خواهد شد. مایکل تولی از طرفداران مسئله قرینه ای یا بینه ای شر است. او با تکیه بر مقدماتی مانند تکثر شرور، بررسی احتمالاتی نظریه وجود خدا در مقایسه با نظریه های بدیل و استناد به زلزله لیسبون به عنوان استدلال اصلی به نامحتمل بودن وجود خدا معتقد است. در مقابل، آلوین پلنتینگا در پاسخ به تولی با تکیه بر مقدماتی مانند اینکه خداباوری محتمل ترین گزینه است، چراکه نظریه های بدیل آن، مشکلات جدی دارند، با نقد بر دو مقدمه از مقدمات استدلال اصلی تولی در صدد اثبات محتمل بودن وجود خداست. در این نوشتار تلاش شده است با تکیه بر روش کتابخانه ای به تبیین استدلال تولی و پلنتینگا پرداخته و سپس نقدهای دیگر وارده بر نظریه احتمالاتی تولی ارائه شود.
بررسی ربط و نسبت های مسئله اختفای الهی و مسئله شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر از دیرباز چالشی بزرگ در برابر خداباوری بوده و در طول تاریخ بحث های فراوانی حول این مسئله از جانب خداباوران و خداناباوران مطرح شده است. اما آنچه می تواند مشکلی جدیدتر برای خداباوری در نظر گرفته شود استدلال اختفای الهی است. شباهت های فراوان میان این دو استدلال برخی را بر آن داشته است که یکی از این دو را به دیگری تحویل ببرند و صرفاً یکی را اصیل به شمار آورند. ممکن است یکی از مفاهیم شر و پنهان بودن خدا به دیگری تحویل برده شود، یا یکی از استدلال های اقامه شده مبتنی بر آنها، و یا تحویل در هر دو مورد رخ دهد. با توجه به گستردگی دامنه هر دو استدلال، آنچه این مقاله صرفاً در پی آن است بررسی دلایل کسانی است که معتقدند اختفای الهی چیزی جز صورت بندی دیگری از شر نیست و لزومی ندارد به طور مستقل به آن پرداخت. این دلایل می تواند شامل مواردی همچون تشابه ساختار منطقی، روش، نتیجه و پاسخ ها باشد تا نشان دهد استدلال اختفای الهی یا اساساً مستقل نیست و یا اگر هم باشد، دلیل بسیار ضعیف تری نسبت به شر به حساب می آید، پس شایسته توجه چندانی نیست. نتیجه ای که در پایان حاصل می شود این است که به رغم همه قرابت ها و شباهت های موجود، چنین فروکاستنی کاملاً نارواست و هر دو مسئله، فارغ از قابلیت مستدل ساختن ادعا، به تنهایی ارزشمند، قابل بررسی و اصیل است.
بازخوانی مسئله شر و راه حل های آن در اندیشه علامه طباطبایی (ره) بر اساس سه نظریه معرفة النفس، نظریه اعتباریات و نظریه هبوط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله شر نقضی بر منظومه علم مطلق، قدرت مطلق و خیرخواهی مطلق خداوند تلقی شده است. در این مسئله، چند نوع دفاع از وجود خداوند وجود دارد که مهم ترین آنها عبارت اند از دفاع مبتنی بر موهوم یا عدمی انگاشتن شر، دفاع مبتنی بر حاصل جمع برتر خیرها، و دفاع مبتنی بر توجه به سایر صفات خداوند یا توجه به اختیار انسان. علامه طباطبائی پاسخی در باب شرور داده است که راهی چندجانبه را طی می کند. وی بر اساس فلسفه هبوط زمینی آدم و به دنبال آن هم آغوشی آدمی با اعتباریات، از سویی، و ازخودبیگانگی آدمی، از سوی دیگر، تبیینی برای سختی ها و شرور داده است. هبوط زمینی انسان، که ناشی از توجه به بدن زمینی به همراه غفلت از توجه به حضور خداوند است، معرفتی جدید و به دنبال خود عالَمی جدید برای انسان رقم می زند که همراه رنج ها و سختی هاست. در این عالَم جدید، اعتبار از حقیقت و تشریع از تکوین جدا می گردد و همین بستری می شود تا شرور تکوینی نیز از شرور اعتباری و تشریعی منحاز شوند، به گونه ای که گاهی یک شر تکوینی امری خیر اعتبار و تلقی شود. آدمی دردها و رنج های تکوینی را می تواند وسیله ای جهت امتحان و توجه به حضور خداوند قرار دهد، و در این صورت دردها و رنج ها نه تنها تسکین و معنا می یابند، بلکه ناپدید می شوند. شرور حقیقی یا اعتباری هم می توانند بر اساس معنایی که پیدا می کنند در همین وضعیت دنیایی خود خیر تلقی شوند.
بررسی و نقد راه حل عدمی انگاری ماهیت شرور در دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۴
75 - 98
حوزه های تخصصی:
مسئله شر یکی از مهم ترین چالش های فلسفی- کلامی در همه آیین های آسمانی مانند اسلام و مسیحیت به شمار می آید. اندیشمندان بسیاری با رویکردهای مختلف به تحلیل و بررسى آن پرداخته اند. برخی، شرور عالم را متناقض با وجود و صفات الهی می دانند و عده اى ناسازگارى شرور با مبانی الهیات را نمی پذیرند و درصدد پاسخگویی به ملحدان برمی آیند. این مسئله کهن، در دو قرن اخیر به یکی از جنجالی ترین مباحث کلام جدید و فلسفه دین تبدیل شده است. از نظر استاد جوادی بحث شرور ازآن جهت دارای اهمیت ویژگی است که عدم درک صحیح و انطباق آن با مبانی اعتقادی مانند توحید افعالی، عدل الهی، حکمت الهی و نظام احسن، ناسازگار است و بسیاری از باورهای ملحدانه و انحرافی مانند اعتقاد به دو مبدأ داشتن جهان، برخاسته از تحلیل نادرست مسئله شرور می باشد. استاد جوادی آملی با ارائه چند راه حل سعی در پاسخگویی به معضل ناسازگاری شرور و مبانی الهیات اسلامی برآمده است. نیستی انگاری شر از مهم ترین راهکارهای آقای جوادی آملی می باشد. مسئله اصلی این تحقیق، بررسی و نقد اندیشه استاد جوادی در حوزه عدمی انگاری ماهیت شرور می باشد. به باور استاد خیر مساوی بلکه مساوق وجود بوده و به همین دلیل صدور شر از مصدر خیر و وجود محال است. روش تحقیق، گردآوری داده ها، مطالعات کتابخانه ای، تحلیل انتقادی مطالب بر اساس منابع موجود در آثار استاد جوادی آملی می باشد
آیا دیوید هیوم برای پذیرش وجود خداوند جایی باقی می گذارد؟(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
7 - 33
حوزه های تخصصی:
هیوم از بزرگ ترین فیلسوفان سنت بریتانیایی بود که قصد داشت در نوشته های فلسفی اش، با تدوین چالش شکاکانه و چالش فریب اثبات کند که خداوند وجود ندارد؛ اما به تازگی محققان تلاش می کنند تا این رویکرد معارضه جویانه هیوم درباره وجود خداوند را تعدیل کنند و نشان دهند که او وجود خداوند را می پذیرد؛ این کار عمدتاً با تکیه بر خوانش دیگر از نگرش هیوم به برهان نظم انجام شده است. این مقاله با استناد به اصل شکاکانه و اصل طبیعت گرایانه نظام هیوم می خواهد نشان دهد که این رویکرد جدید محققان از موضع هیوم درباره وجود خداوند و برخی دیگر از این سنخ رویکردها، قابل اعتراض و بسیار چالش برانگیز هستند. در این مقاله، روش تحقیق به تناسب موضوعِ آن از نوع کتابخانه ای است و روش نگارش مقاله نیز توصیفی تحلیلی است. در هر بخش افزون بر بیان دیدگاه خودِ دیوید هیوم در باب مباحث مطرح شده، به برخی آثار و دیدگاه های شارحان و مفسران وی در بخش هایی که مورد نیاز است، اشاره و به تحلیل و بررسی آنها نیز پرداخته شده است. دست آخر نتیجه این شد که هیوم در فلسفه خود برای پذیرش وجود خداوند جایی باقی نمی گذارد.